فایل ترجمه

مرجع دانلود مقالات و فایل های ترجمه شده

فایل ترجمه

مرجع دانلود مقالات و فایل های ترجمه شده

سیری در زندگانی حضرت علی (ع)

مقدمه مهمترین سطور زندگانی بشر آن است که بتواند شمع روشن راه دیگران شود و هراندازه تحولات دوران زندگی یک فرد بر روحانیت و خلوص نیت نزدیکتر باشد و مشعله‌داری و هدایت قرارگرفته است اثر آن در ارشاد و دلالت مردم عمیق‌تر است دربارة عرفان و جذبه‌ی روحی انسان به ماوراء طبیعت و باز شدن چشمها و چشمه‌هایش در درون آدمی مکاتب و فرقه‌
دسته بندی معارف اسلامی
بازدید ها 0
فرمت فایل doc
حجم فایل 65 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 74
سیری در زندگانی حضرت علی (ع)

فروشنده فایل

کد کاربری 2106
کاربر

سیری در زندگانی حضرت علی (ع)

مقدمه:

مهمترین سطور زندگانی بشر آن است که بتواند شمع روشن راه دیگران شود و هراندازه تحولات دوران زندگی یک فرد بر روحانیت و خلوص نیت نزدیکتر باشد و مشعله‌داری و هدایت قرارگرفته است اثر آن در ارشاد و دلالت مردم عمیق‌تر است.

دربارة عرفان و جذبه‌ی روحی انسان به ماوراء طبیعت و باز شدن چشمها و چشمه‌هایش در درون آدمی مکاتب و فرقه‌های گوناگونی درطول مهیات بشری سخن گفته‌اند. هرکس به همان مقداری که چشیده مطابق دید وشناخت خود و با مرام مسکنی که آن را حق پنداشته زبان به وصف حمد معشوق گشوده است. به علی (ع) شنیدن و گفتن از علی (ع) نوشتن و خواندن و اندیشیدن به عشق است شنیدن و گفتن از جوانمردی است و نوشتن و خواندن از ایمان خالصانه به معبود یگانه.

یاد علی (ع) یادپاکی، خلوص، شجاعت، عشق و ایمان و…. است و ذکر علی (ع)، ذکر عظمت انسانی که این شهسوار یکه تاز بی‌همتا نه در تاریخ اسلام، که در تاریخ حیات آدمی یکه تاز عرصه‌ی جوانمردی است. او عاشق‌ترین عاشقان است، جوانمرد جوانمردان است، سرحلقوی عارفان است و نیز نشانه‌ی خلوص ایمان است.


«مادر علی»

فاطمه بنت اسدبن هاشم بن عبدمناف مادی علی علیه‌السلام اززنمای نادره دوران بود او و شوهرش ابوطالب در دو رشته بهاشم می‌پیوندند. فاطمه پیغمبر(ع) بیعت کرد او اول زن‌ها شهید است که خلیفه هاشمی بوجود آورد. فاطمه بنت اسد در زندگی پیغمبر با شوهرش ابوطالب نهایت حمایت و پشتیبانی را نمود لذا در روز وفاتش علی آمد نزد پیغمبر، پریشان بود رسول خدا فرمود یا ابالحسن چرا پریشانی گفت مادرم درگذشته، پیغمبر فرمود این پیراهن مرا کفن او کنید برخاست برای تجهیز فاطمه رفت و پیراهن خود را برای کفن او اختصاص داد و امر کرد اسامه بن زید و ابوایوب انصاری و محمدبن الخطاب و اسوء غلام او قبر فاطمه را کند نه و پیغمبر بدست خودش لحد را گذاشت.

وفات فاطمه درمدینه رخ داد و آنجا مدفون شده است در مشرق بقیح غرقه است.

«چگونگی متولد شدن علی درکعبه»

عباس بن عبدالمطلب و یزیدبن متعنب با جمع از بنی‌هاشم دربرابر خانه کعبه آمد و مدت محل او تمام شده بود و اثر حمل به او ظاهر گشته بود و مجال بیرون رفتن نداشت پس روی نیاز بدرگاه بی‌نیاز آورد و گفته‌ای صاحب‌خانه و ای معبود یگانه من اقرار آوردم بتو و بآنچه رسول تو از پیش تو آورده و بهرپیغمبری از پیغمبران تو و سرکتابی که فرستاده‌ای و من تابع دین جد خود ابراهیم خلیلم و اینجا فردا بنا کرد پس سؤال می‌کنم از تو بحق اینخانه و بحق آنکسی که آنرا بنا نهاد و بحق فرزندی که درشکم من است و با من سخن می‌گوید و انیس من است بسخنان خود و اقرار دارم که این مولود یکی از دلایل و آیات الوهیت و وحدانیت تو است این ولادت را بر من آسان گردان گویند چون دعای فاطمه تمام شد دیدم دیوار شکافته شده و فاطمه بدرون خانه رفت و دیوارخانه به حالت اول بازگشت فاطمه به مدت سه روز درآنجا بود و هیچ‌کس از او خبری نداشت چون روزچهارم شد دیدم همان موضع شکافته شد و فاطمه بیرون آمد و علی را به سردست گرفته و گفت ای گروه مردم بدانید که حقتعالی مرا از میان همه برگزید و به همه زنان پیشین تفضیل داده است.

صورت علی:

قمر رنگی ز رخسارش شکر ملعمی زگفتارش

شبه را مهردیدارش نمان چون روح دو اعضا

رخش مهری فروزنده لبیش یاقوتی ارزنده

از آن جان فروزنده از این نطق سخن گویا

بهشت از خلق او بوئی محیط از جود او جوئی

بجنب حشمتش گویی ز رویش پرتوی انجم

خیالش قبله‌ی مردم رواقش کعبه‌ی دلها

ستاره‌گوی میدانش هلال عید چوگانش

زلعل سم یک دانش غباری توده‌ی غبدا

زمین آثاری از رزمش ندارد دم زدن یارا

خرد طفل دبستانش قمر شمع شبستانش

بمهر چهر رخشانش ملک حیوان تراز حربا

القاب امیرالمؤمنین

1- امام المتقین 2- لعیوب الدین 3- قائدالغد المحجلین

4- اسدالله 5- خیرالله 6- فرج الله

7- روح الله 8- حمدالله و…..

گفته می‌شود که خداوند ا..ا اسم داود و حضرت علی (ع) …ا اسم از اسامی خداوند را دارد.

تربیت امام علی:

از شش سالگی که امیرالمؤمنین درتحت کفالت پسرعمش درآمد و درمکتب تربیتی محمد امین رفت تربیتی عالی یافت – تربیتی که درمکتب رسالت بزرگترین مربی گردید و داناترین استاد دانشگاه اسلامی و نیرومندترین مدیر تربیت بشری شد. پیغمبر فرمود یا علی خداوند بمن امر کرده ترا تربیت کنم و به تو علم و دانش بیاموزم تا مرا معاونت و معاضدت کنی – محل قابل و حسن تربیت و نصیحت قائل کار را بجائی رسانید که علی را مؤسس مدرسه تربیتی اسلام قرارداد و صدهاهزارنفر از مکتب تربیتی او بهرمند گردیدند. این شخصیت از مفاخر مسلمین است پیشرفت اسلام مدهون فداکاری اوست او مظهرکمال انسانیت و پرورش یافتة مهدنبوت و مکتب الهویت است. کوچکترین اثرش این است که امروز این رادمرد بزرگوار مورد احترام و تقدیس کلیه افراد بشر است که به فضلیت و علمیت و تربیت او آشنا شده باشند. هیچ کس نیت که بتاریخ اسلام آشنا باشد و علی (ع) را نشناسد یا درپیشگاه عظمت او خاضع و خاشع نگردد.


علی (ع) می‌فرمایند:

«برهوا و هوسهای نفس غلبه کنید و با آنها بجنگید که اگر شما را درقید و بند خود قراردهد به پست‌ترین درجه هلاک ساقط خواهید شد.»

«علی (ع) و تزکیه نفس»

یکی از عوامل مهمی که انسان را در رسیدن به معهرفت الله یاری می‌دهد مبارزه با نفس اماره و خواسته‌های نفسانی است. اگر انسان توانست برامیال درونی و غرایز و تمایلات خود غلبه کند می‌تواند به معرفت الله راه یابد و الا انسانی که تابع شهوات و نفسانیات خود باشد دلش هرچه خواست دنبال آن رفت و پیروزی از خواسته‌های نفسانی نمود چنین شخصیتی نه تنها به مقام عرفان راهی ندارد بلکه ممکن است از مسیر حق و حقیقت خارج شود تا آنجا که از چهارپایان هم پست‌تر گردد. پیامبراسلام از این نفس سرکش تعبیر زیبایی دارد که می‌فرماید: «خطرناک‌ترین دشمن تو همان نفس توست که درمیان دو پهلویت قرارگرفته.» سعدی در توضیح این حدیث می‌گوید: از عارفی پرسیدند: چرا رسول خدا فرمودند (أعدی عدوک نفسک …؟) آن مرد عارف گفت: چون اگر تو به هردشمنی نیکی کنی و آنچه او دوست داشت به او بدهی بالاخره با تو دوست می‌شود مگر نفس انسان که هرچه بیشتر به خواسته‌ها و تمایلات او جواب دهی با تو دشمن می‌گردد و تو را بیشتر به گمراهی می‌کشد. نفس موجودی شدید و منشأ همه بدیهاست و دشمن سرسخت انسان که هرچه به او نزدیکتر شویم بیشتر درهلاکت و نابودی و خسران ما می‌کوشد.

نفس ازنظر قرآن

در قرآن کریم ولسان پیشوایان اسلام و نیز کتابهای اخلاق و فلسفه کلمه‌ی نفس بسیار بکار رفته است حال باید دید ماهیت نفس در منطق اسلام چیست؟ آیا اصولاً یک امر مطلوب است یا مذموم؟ بطورقطعی درقرآن و روایات از نفس هم به خوبی یاد شده به طوری که گاهی به آن سوگند خورده شده و هم به بدی. درسوره قیامت خداوند سبحان به نفس سوگند یادکرده است:

«سوگند به روزقیامت و سوگند به نفس که ملامت‌کننده است»

در سوره فجر از نفس به خوبی یاد شده است:

«ای انسان با اطمینان به پروردگارت بازگرد درحالی که تو از خدا خشنودی و خدا نیز از تو خشنود است.»

همانا در قرآن به بدی یاد شده است:

«همان نفس دائماً فرمان به بدی می‌دهد.»

«علی و ذکر»

یکی از اسباب و وسایلی که انسان را به خدان نزدیک می‌کند و دربحث عرفان از منازل بشمار می‌آید ذکر خداست. ذکر را می‌توان نقطه شروع حرکت باطنی و سیروسلوک به سوی پروردگار جهان دانست، انسان سالک به وسیله‌ی ذکر به تدریج از افق ماده فراتر می‌رود و به عالم صفا و نورانیت قدم می‌گذارد و کامل و کاملتر می‌شود تا آنجا که به مقام قرب حق تعالی نایل می‌گردد.

ذکر آن باشد که اندر هرزمان خویش را در نزد حق بینی عیان

یادخدا به منزله‌ی روح عبادتها و بزرگترین هدف تشریع آنهاست چون ارزش هرعبادت به مقدار توجیهی است که بنده درطول عمل به آن نسبت به خدا کسب می‌کند هرچه عبادتها در احیای یادالهی درجان وروان آدمی نقش بیشتری ایفا کنند هدف و غایت عمل به آنها بیشتر تحقق خواهد یافت لذا در قرآن می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید ذکر خدای را بسیار بگویید.»

درآیه دیگر در اوصاف عارفان و وارستگان می‌فرماید: «صاحبان عقل کسانی هستند که درحال قیام و قعود و درهنگام خوابیدن خدای خود را یاد می‌کنند و در آفرینش آسمانها و زمین می‌اندیشند.»

امام صادق (ع) می‌فرماید: «هرکس که فراوان خدای را یاد کند خداوند او را دربهشت درسایه لطف خویش قرارخواهد داد.»

درحدیث دیگر می‌فرمود: «ای صاحب من هرچه می‌توانید و درهرساعتی از ساعتهای شب و روز خدای را یاد کنید زیرا خداوند شما را به بسیار ذکرگفتن امر کرده است و خداوند مومنی را یاد می‌کند که به یاد او باشد و بدانید که هیچ بندة مومنی خدا را یاد نمی‌کند مگر این که خدا نیز او را به خوبی یاد خواهد کرد.»

ودیگر فرمود: «پدرم امام باقر علیه‌السلام کثیرالذکر بود ما را بعد از نماز صبح جمع می‌کرد و می‌فرمود تا طلوع آفتاب ذکر بگوئیم،،.»

ذکر خدا چیست؟

گروهی از صوفیان برگرد هم می‌نیشنند و الفاظ و اورادی را پی‌درپی تکرار می‌کنند و اعمال خاص انجام می‌دهند آیا می‌توان چنین آداب و چنان اورادی را که در سیره پیامبر و سنت اهل بیت بی‌سابقه است ذکرالص محسوب کرد؟ بی‌‌تردید پاسخ منفی است. پس مواد از ذکری که این همه از آن تجلیل شده واسلام برای آن اهمیت و الائق قائل شده چیست؟ آیا مراد همان از کارلفظی است. هتل «سبحان الله» «الحمدلله» «لااله‌الاالله» که انسان درمقام حالات یا این الفاظ زبان خود را مشغول می‌کند آیا مراد از ذکر این است و یا مقصود چیزدیگری است که توجه قبلی باشد؟ درتوضیح این مقصود به معنائی که راغب برای «ذکر» بیان کرده است توجه کنیم:

«ذکر حالت و کیفیتی روحی است که آدمی به سبب آن می‌تواند معارفی را که بدست آورده از خطر غفلت و فراموشی حفظ و نگهداری کند و به همانند ساختن معانی در دل یا زبان هم ذکر گفته می‌شود. پس ذکر یا به دلاست یا به زبان و هرد، یا پس از فراموشی و برای زایل ساختن غفلت است و یا برای اینکه شخص آنچه را که در دل دارد همچنان درخاطر داشته باشد و از یاد نبرد»

علی پدر عرفان اسلامی:

درتاریخ علوم، کاوشهای بسیاری صورت می‌گیرد تا بنیانگذار و پدرهرعلم شناخته شود، بدین منظور که به آبشخور اصلی آراء و اندیشه‌های گوناگون رسیده و در هرموضوعی به اصل آن رجوع گردد اندیشمندان واقعی درمطالعات و تفکرات خویش معمولاً به منابع اصلی و اولیه توجه دارند و آب را از سرچشمه می‌نوشند و جویبارهای متعدد – هرچند که زلال و گوارایند عطش آنها را برطرف نمی‌کند و اگر چندصباحی هم از آن جویبارها می‌نوشتند ولی همیشه درامید رسیدن به سرچشمة اصلی‌اند. بدون شک سرجشمه بسیاری از علوم – از جلمه عرفان گرفته تا علم حدیث و رجال و اصول فقه و رشته‌های علوم انسانی و ریاضی و حکمت متعالیه را در برابر انسان گشوده است مفسران واقعی این کتاب بزرگ و پیامبران اهل بیت و عصمت و طهارت‌اند.

تمام کتابهای آنان در واقع شرح وبسط کلمات علی علیه‌السلام است. علی علیه‌السلام که تربیت شده مکتب قرآن است از وجود مربی چون پیامبر (س) سود می‌برده است. پیامبربا آگاهی از استعدادهای عظیم و ؟؟؟ شگرف علی (ع) چشمه‌های فراوانی از معارف‌الهی را دراین کوه بلند حفر کرد و سیلابهای علم و دانش را از آن سرازیر ساخت. امیرالمؤمنین علی (ع) خود در این باره می‌فرماید: «شما به خوبی موقعیت مرا ازنظر خویشاوندی و مقام و و بویژه ازنظر رسول خدا (س) می‌دانید.» از همان آغاز که رسول خدا را از بسترباز گرفتند خداوند بزرگترین فرشته و از فرشتگان خویش را مأمور ساخت را شب و روز وی را به همای بزرگواری و درستی و اخلاق نیک سوق می‌دهد. من ؟؟؟ روحی و رسالت را می‌دیدم و رایحة نبوت را استشمام می‌کردم، من به هنگام نزول وحی برمحمد صدای نالة شیطان را شنیدم از رسول خدا پرسیدم: این ناله چیست؟ فرمود این شیطان است که از پرستش خویش مأیوس گشته است. آری علی (ع) شاگرد اول پیامبر و نخستین و بهترین خداشناس مکتب اسلام بوده دراسلام کسی از علی با سابقه‌تر، آگاه‌تر و مومن‌تر نداریم او بود که این جملة شگفت‌انگیز را فرمود: «اگر پرده برداشته شود بریقین من افزوده نشود»

عمربن خطاب می‌گوید: از رسول خد (س) شنیدم که فرمود:

«اگر هفت آسمان و هفت زمین دریک کفة ترازو گذاشته شود و ایمان علی درکفه دیگر، ایمان علی فزونی خواهد داشت.» احمدبن خلیل می‌گوید: درفضائی که دربارة حضرت علی (ع) وارد شده است دربارة هیچ‌کس نقل نشده است. قاضی اسماعیل دهنائی و نیشابوری می‌گویند: دربارة هیچ یک از صحابه روایتی با استناد صحیح مانند علی (ع) وارد نشده است پیامبر درجائی دیگر باز می‌فرماید: علی امیرمومنان پیشوای متقیان و فرمانده باشکوهی است که نیکان را به بهشت پروردگار عالمیان درمی‌آورد هرکس که اورا تصدیق خود رستگار شود و هرکس که او را تکذیب نمود ناکام شد اگر بندة هزاران سال خدا را درمیان رکن و مقام بندگی کند تا بدنش پینه بسته و فرسوده شود ولی خدا را درهرحالی ملاقات کند که آل احمد را دشمن می‌دارد خداوند او را به صورت درآتش جهنم اندازد.عایشه از رسول خدا شنیدم که می‌گوید: «من دیدم اولین و آخرینم و علی بن ابی‌طالب سیداوصیاء من است براتم و محبتش وسیله تقرب به خداست حزب او حزب خدا و شیعة او انصار خدا و دشمنان او دشمنان خدایند او بعد از من امام مسلمین و مولا و امیرالمومنین است.» او با تفسیر درست حقایق قرآنی ونبوی آشنا سازد دردمندانه و دلسوزانه می‌فرماید: «ای مردم قبل ازاینکه مرا از دست بدهید هرچه می‌خواهید سئوال کنید زیرا که من به راه آسمان از راه زمین آشناترم.»

مولا علی (ع) درخطبه‌ای دیگر فرمود:

«به خدا سوگند اگر بخواهم می‌توانم هرکدام شما را از آ‎غاز و پایان کارش و ازت تمام شئون زندگیش آگاه سازم ولی می‌ترسم که این کار موجب کافرشدن شما به پیامبر گردد.» بی‌تردید باید گفت اگر علم و معرفتی هست معدن آن، علی و اولادعلی (ع) است همانطور که قرآن کریم دربیان نکته‌های معرفتی گویا، حضرت علی را بارزترین شاگرد دراین مکتب دانست و ؟؟؟ نکته‌های پرمغز است. حضرت علی (ع) درجای دیگر فرمود: «چیزی ندیدم مگر آنکه خدا را قبل از آن و بعد از آن و همراه آن دیدم.

مثلاً در زمینة تفسیر قرآن خود حضرت می‌فرماید:

«و نوری که باید به آن اقتدارشود آن نورهمان قرآن است آن را به سخن آرید اگرچه هرگز سخن نمی‌گوید اما من از جانب او شما را آگاهی می‌دهم، بدانید درقرآن علوم آینده و اخبارگذشته علاج درد و نظم حیات اجتماعی شماست.»

مفسران بزرگ گفته‌اند:

«علی (ع) نخستین کسی بود که علوم قرآن را به چند نوع تقسیم کرد و شصت نوع آن را دیکته فرمود و برای هرنوع مثال ویژه‌ای ذکر کرد. در زمینة فصاحت، سخنوری، ادب و بلاغت به گونه‌ای بود که سیدرضی می‌گوید: «امیرالمومنین آبشخور فصاحت و ریشه و زادگان بلاغت است.» هرگوینده سخنور از او دنباله روی کرد و هرواعظ سخنرانی از سخن او مدد گرفت درعین حال به او نرسیدند و از او عقب ماندند. فصاحت و بلاغت حضرت علی (ع) فقط درآوردن الفاظ زیبا و چیدن آنها درکنارهم نبود بلکه پرمغز و حکمت‌آمیز هم بود آن حضرت اساساً سخنانش را برای ادای مقصود می‌گفت و آهنگ موسیقی کلامش براعماق احساسات پنجه می‌افکند آن گاه درپیش ازنیم صفحه این جملة ملوا را ستایش می‌کند و می‌گوید درهمة کتاب ما اگر جز این یک جمله نبود کافی بلکه کفایت بود بهترین سخن آن است که کم آن تو را از بسیارش بی‌نیاز کند و معنی درلفظ پنهان نشده باشد و بلکه ظاهر و نمودار باشد.

اما درزمینة عرفان چه نظری وچه علمی به اندازه‌ای از آن حضرت مطلب نقل شده است که بای هیچ‌کس جای تردیدی باقی نمی‌‌گذارد که علی (ع) پدرعرفان است. عارفان و صوفیان چه آنان که بیراهه رفته‌ان و درمباحث عقلی علی را پیشوای و مقتدای خود می‌دانند. همة عرفا از قرن هفتم هجری به این طرف دربارة تویحد به شکل فلسفی و با مددگرفتن از کشف و شهود عرفانی بحث کرده‌اند. اما عارفانی کم قصد آن را دارند آب را از سرچشمة اصلی و زلال آن بنوشند و آیات قرآنی مربوط به توحید و اسما و صفات را از هنر واقعی آن فراگیرد. آن حضرت درنهج‌البلاغه با دو روش به بحث توحید و خداشناسی پرداخته است: یکی از طریق توجه انسانها به پدیده‌ها و نظم موجود در آنها و این که پدیده‌ها نیازمند پدیدآورنده‌ای است اما روش جذاب و دلنشین دیگری که دربیشتر مباحث توحیدی نهج‌البلاغه ارائه شده است. روش تعلقی و مکفی است.

به قول استادشهیدمطهری:

دربحث‌های توحیدی نهج‌البلاغه آنچه اساس محور و تکیه‌گاه همه بحثها و استدلالهاست اطلاق و لاحوی و احاطة ذاتی حق است. مسأله دیگر «سباطت مطلقه» و نفی هرگونه کثرت تجزی ونفی هرگونه مغایرت صفات حق با ذات حق است و این که قدمت او زمانی و وحدت او وحدت عددی نیست. کلام خدا عین‌العقل اوست نه ازنوع احاطة اذهان بریک معنی و مفهوم دیگر.

علی نه تنها خدا را پرستش می‌کرد و به آن یگانه عشق می‌ورزید و شب و روزش با یادحق می‌گذشت بلکه توانست با تفکر عقلی، یافته‌های قلبی خویش را درمورد خدا و صفات و اسماء او، به تندرستی تبیین کند او درمیان مردم و دربیان اندیش‌ها صاف و زلال توحیدی و ذوق عرفانی همچون معقول درمیان محسوس بود. او به توصیه پیامبر (س) غیراز سولک علمی درمسائل تعلقی و استدلالی کردن اندیشه‌های توحیدی، گوی سبقت را از همگان ربوده بود، از همین روی ما این بزرگ مرد را پدرعرفان اسلامی می‌دانیم.

علی و جهاد

جهاد یکی از عالیترین اعمالی است که انسان را به خداوند نزدیک می‌کند و بشرخاکی را که دل درطلب راحتی داند با بذل جان و مال در برابردشمن خدا به پرواز درمی‌‌آورد. چه عملی بالاتر و بهتر از اینکه اسنان با ایمان از خانه و فرزند و همسر ویاران و دوستان دست بکشد و از کاروعلایق دنیوی دل بکند و به نبرد دشمنان خدا برود، آیا سیروسلوکی بالاتر و مقامی والاتر و بهتر از این می‌توان یافت بنابراین کسانی که درگوشه‌ای به تسبیح و ذکر و ورد مشغول شوند و تنها به رازونیاز و دعا می‌پردازند و از خطردشمنان اسلام غفلت نمایند نه تنها سیرالله نکرده بلکه این نوعی خلود در ارض و دل بستن به دنیاست. سپس آنان که درمقام سیروسلوک و درتکاپوی رسیدن به قرب الهی‌اند و دوست دارند میهمان خدا باشند نباید از جهاد فی‌سبیل‌الله غافل گردند بلکه باید برای دفاع از کیان اسلام و نشر آن باوجود شرایطی از جان و مال دریغ نورزند تا انسانی وارسته وموردعنایت خدا باشند. به همین اساسا که می‌بینیم الگو اسوه عارفان امیرالمونین علی (ع) درتمامی جنگهای صدراسلام و رکاب رسول خدا شرک کردند و از کیان اسلام و قرآن دفاع نمود و ارکان اسلام را محکم کرد و هرگز نگفت درگوشه‌ای به عبادت مشغول می‌گردم بلکه درجهاد در راه خدا و تلاش برای استقرار ارکان اسلام را بالاترین عبادت می‌دانست.

علامه حلی می‌نویسد:

لاخلاف بین المسلمین کافه ان الدین انما تمهدت قواعده و تسیدت ارکانه بسیف مولانا امیرالمومنین (ع) لم یسبقه فی ذلک سابق و لالحقه لاحق …،

معنی هیچ خلافی بین مسلمانان نیست که پایدار و ارکان دین اسلام به شمشیر علی (ع) استحکام یافت هیچ‌کس دراین کار به او سبقت نگرفت و بعد ازاوکسی به او محلق نخواهد شد،…. او کرب و اندوه را از چهره رسول خدا می‌زدود و ملائکه از حملاتش برمشرکین تعجب می‌کردند.

«مفهوم جهاد»

در ریشه واژه جهاد اختلاف است بعضی اهل لغت چنین گفته‌اند جهاد اگر از ریشه «جهد» باشد به معنای وسعت، قدرت، توان و طلاقت است. و اگر از مادة‌ «جهد» آمده باشد به معنای سختی و مشقت می‌باشد. درمجمع البحرین آمده است: جهد هم به فتح جیم آمده (جهد) و هم به ضم جیم (جهد) و هردو به معنای وسعت و طاقت است، و بعضی گفته‌اند اگر به فتح باشد به معنای شفقت است و اگر به فهم باشد به معنی ملاقت و توان است راغب می‌گوید: (جهد) و (جهد) هردوبه معنای ملاقات و مشقت آمده و بعضی گویند (جهد) به معنای مشقت است و (جهد) به معنای وسعت است. به هرحال هرگاه کلمه جهاد را از ریشه جهد بدانیم درصورت مجاهد به کسی گفته می‌شود که تمام قدرت و توان و نیروی خود را در راه هدف خود بکارگرفته است و اگر جهاد را از ریشه جهد درنظر بگیریم دراین صورت مجاهد به کسی گفته می‌شود که برای رسیدن به هدف خود درمشکلات گام بردارد و درسختیهای طاقت فرسا خواسته خود را پیدا می‌کند. به نظرمی‌رسد معنای اول که جماد از ماده (جهد) گرفته شده باشد با آنچه از نظرقوانین شرع مطرح است مناسبت باشد. درمجمع‌البحرین آمده است، جهاد شرعاً دادن مال و جان برای اعلای کلمه اسلام و اقامه شعائر ایمان است.


اهیمت جهاد

جهاد یک قانون عمومی در عالم خلقت است، زیرا تمامی موجودات زنده اعم از نبات و حیوان به وسیله جهاد و کوشش موانع را از سر راه خود به می‌دارند تا به کمال مطلوب خود برسند. ریشه‌های درخت دراعماق زمین برای بدست آوردن غذا و نیرو به طوردائم درحرکت و فعالیت است و اگر روزی این کوشش را ترک کند ادامه حیات برای آن غیرممکن است و لذا اگر درحرکت خود دراعماق زمین با موانعی برخورد کند چنان چه قادر باشد آن را سوراخ کند و به مسیر خود ادامه می‌دهد. عجیب این است که ریشه‌های نازک و لطیف گاهی همانند متدهای فولادی با موانعی به نبرد برمی‌خیزند و اگر احیاناً این توانایی را نداشت راه خود را کج کرده و با دور زدن از آن مانع می‌گذرد.

«چند آیه درباره‌ی اهیمت جهاد»

1- یا ایتها النبی جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم و ماویهم جهنم و بئس المقیر.

ای پیامبر با کافران و منافقان به جهاد برخیز و پیکار کن و برآنان سخت بگیر جایگاه آنان جهنم است و به جایگاهی است.

2- یا ایها النبی مرض المومنین علی القتال …؛

ای پیامبر مؤمنان را به جنگ با دشمنان تحریک کن.

3- ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض ولکن الله ذوفضل علی العالمین.

اگر خداوند بعضی از مردم را به دست بعضی دیگر دفع ونابود نمی‌کرد فساد روی زمین را می‌گرفت ولی خداوند برجهانیان منت می‌گذارد و از سرلطف خود بربندگانش اجازه نمی‌دهد که ناپسندی و فساد درجهان پیروز گردد زیرا که او خدای فضل و کرم برتمامی اهل این عالم است.

4- وقاتلوهم حتی لاتکون فتنه و یکون الدین و کله لله .

ای مسلمانان با کافران به پیکار و جهاد برخیزید تا در روی زمین فتند و فسادی باقی نماد و دین خدا آیین همگانی گردد.

جهادعلی و شرایط زنان

بدون تردید ارزش هرکاری و عملی بستگی به اخلاص آن عمل و موقعیت و شرایط و تحقق آن کار دارد. و هرچه عمل خالص‌تر و خداپسندانه‌تر باشد ارزش آن بیشتر است. چیزی که درآن شک و تردیدی وجود ندارد این است که پیکار و جهاد علی (ع) تنها برای خدا و تقویت اسلام بود. او درمیدانهای جنگ به این هدف می‌جنگید که جمعیتی هدایت شوند و از تاریکیها به نورحق روی آورند و از قعرجهنم به اعلی اعلیین بهشت راه یابند.

این حقیقت را دریکی از خطبه‌های حضرت درجنگ صفین به یارانش ملاحظه می‌کنیم در آن موقعی که یارانش از تأخیر فرمان جنگ صفین ناراحت بود به آنها فرمود: به خدا سوگند هرروزی جنگ را به تأخیر می‌اندازم به خاطر آن است که آرزو دارم عده‌ای از آنها به جمعیت ما بپوندند و هدایت شوند و در لابه‌لای تاریکیها پرتویی از نور مرا ببینند و به سوی من آیند. و ازطرف دیگر جهادعلی درشرایطی بود که اسلام درغربت و تنهایی به سر می‌برد نه عده و جمعیتی داشت و نه نیرو و قدرتی، ازنظر سلاح و امکانات درحد صفر بود و از جهت سرباز و لشکر ضعیف بود و تعداد نفراتی که در پیامبر اسلام گرویده بودند هم اندک بود و هم امکانات مالی نداشتند و درجنگ «بدر» تنها چند مرکب برای لشکر اسلام بیشتر نبود و دربعضی جنگها چند روز را هرنفر به خرمایی اکتفا می‌کرد و درصحنه نبرد و کار زار حضور فعال داشت. درچنین شرایط و اوضاع غربت اسلام بود که علی (ع)‌مردانه وارد میدان جنگ می‌شد و یک تنه با صدها نفرمی‌جنگید و دشمنان اسلام را قلع و قمع می‌کرد و گاهی با حملة مردانه‌ی علی درمیدانهای جنگ شکست به لشکر نیرومند دشمن وارد می‌گردید. امیرمؤمنان در شرایطی می‌جنگید که تمام کفر و شرک با یهود و نصارای جزیره‌العرب دست به دست هم دادند وبا هم پیمانی نظامی علیه‌السلام بستند و تمام امکانات خود را تجهیز کردند و به میدان آوردند و جنگ احزاب «خندق» را به پاکردند. درآن جنگ تنها علی میدان‌دار بود که عمدو بن عبد و درابه جهنم فرستاد و سایر همراهیانش را که برای نبرد با مسلمانان به میدان سوی خندق آمده بودند تارومار کرد و نیروی چند هزارنفری دشمن را مجبور به عقب‌نشینی کرد. این فرزند ابوطالب حیدر کرار بود که درجنگ حسین یک تنه در برابر دشمنان قوی و قسم خورده‌ی آنجا ایستادگی کرد و شمشیر زد تا جایی که دشمنان مجبور به عقب‌نشینی شدند و بالاخره علی (ع) آن کسی که درب خیبر را از جاکند و راه مسلمانان را به قلعه‌های یهودیان خیبر بگشود و فتح و پیروزی را برای آنان به ارمغان آورد، درچنین شرایطی جهاد امیرمومنان و خلیفه رسول الله علی‌بن ابی‌طالب معنای واقعی به خود می‌گیرد و نام «جهاد فی سبیل‌الله» را به خود اختصاص می‌دهد. پس اگر بگوییم اسلام بربرکت شمشیر علی‌بن ابی‌طالب حیات گرفت، گزاف نگفته‌ایم زیرا شمشیر علی جلو هجوم دشمنان اسلام را گرفت و نگذاشت دین چنین اسلام تضعیف گردد.

علی و نماز

درمیان اعمال مذهبی نماز دارای اهمیت بسیار والایی است و از سابقه‌ای بسیار دیرینه برخوردار است، چون از دیرباز درهمه‌ی ادیان الهی نقش برجسته و مهمی داشته است. از باب نمونه درقرآن کریم از زبان حضرت عیسی (ع) نقل شده که : و او حیانی بالصلاه و الزکاه مادمت حیا؛ خداوند مرا به نماز و زکات سفارش کرده است تا آنگاه که زنده‌ام.

مشابه این سخن در مورد پیامبران دیگر نیز آمده است. در تاریخ اسلام نیز نماز اولین عبادتی بود که پیامبر به برپای آن فرمان یافت و از آن پس بود که سایر احکام اسلامی تشریع شد. نماز یکی از تعلیمات بنیادی و علمی اسلام است و کانون محوری بسیاری ارزشهای اخلاقی و معنوی و اجتماعی اینم مکتب آسمانی بشمار می‌رود.

نماز همچون کعبه‌ای است که ایر اعمال عبادی برگرد آن می‌چرخد و با آن ارتباط وثیق دارد. همچنان که در قرآن نماز همپای زکات ذکر شده است و بااعمال سیاسی عبادی حج با همه اهمیتی که دارد بدون نماز طواف ناقص و باطل است و جماد نیز روح و معنا و انگیزه و نیروی خود را از نماز می‌گیرد و همچنین سایر اعمال عبادی اسلام اعم از فردی و اجتماعی که به نحوی به نماز گره خورده تحت تأثیر قرار دارد. بنابراین این نماز رکنی از ارکان اصلی شریعت اسلام و آیین مسلمانی است و نه قابل تفکیک از سایر تعالیم اسلامی است و نه در هیچ حالی کنار گذاشتنی و قابل بی اعتنایی و سستی در بر پای همگانی آن که « الصلاه لاتسقط مجال ».

نماز یاد خدا و همسخین با اوست نماز اظهار خضوع و خشوع و بندگی در برابر معبودی بی‌همتا و پرواز ملکوتی بندگان به سوب خداست، تا جایی که پیامبر فرمود: نور چشم من در نماز قرار داده شده ).

علی و کارو انفاق

انسان اتز روزگاران پیشین تاکنون با هرایده و مکتبی مجبور بوده که بهکار و فعالت اقتصادی اهمیت بدهد؛ انسان مادی و دنیا گرد برای زفاه و عیش و نوش بهتر، و انسانهای الهی آبادکردن مزرعه آخرت و آرامش خاطر و برای ادامة حیات و عبادت و کمال به کار توجه نموده است.

ار این روست بی‌تردید می‌توان گفت در طول تاریخ هر جامعه‌ای ـ هرچند محدود و کوچک ـ بخش عمده‌ای از فعالیتهای خود سعی در راه مسائل اقتصادیب و کاری صرف کرده و می‌کنید. اسلام هم از ان جا کردین کامل و جامعی است و به تمام خواسته‌های انسان ارجح میژ نهد به کار و تلاش اقتصادی واهمیت فراوان داده وحتی آن را در کمال و رشد انسانها مؤثر دانسته و بیکاری و تنبلی و کم‌کاری را خدمت نموده است.

توجه و تأکید اسلام به مسائل مالی و کسب و کار از آن روست که بیگانگان نتواند برمسلمانان تسلطی یابند چنان که قرآن می‌فرماید تسلط بیگانگان نتوانند برمسلمانان تسلطی یابند چنان که قرآن می‌فرماید تسلط بیگانگان وقتی است که مسلمانان از جنبه‌های مالی و اقتصادی توان و بنیة کافی داشته باشند و بدون تردید ریشة تمام وابستگیها در وابستگی اقتصادی بوده است. چنان حضرت علی فرموده است: «محتاج هرکس شوی، اسیرش خواهی شد.» مع الاسف مسلمانانی که کمتر به حقایق اسلامی آگاهی دارند به اشتباه می‌پندارند که اسلام با کار و فعالیت اقتصادی میانه‌ای ندارد و پیروان خود را به عزلت و گوشه‌نشینی سفارش می‌کند.! اما باید گفت: اسلام همان گونه که جنبه‌های روحی ومعنوی انسانها را موردعنایت قرارداده و بعضی عبادتها را واجب و برخی را مستحب نموده، جهاد و کفر ستبری را برای بقای حق و حقیقت ضروری دانسته به همسرداری و علاقه به فرزند برای بقاء نسل و ارضاء خواسته‌های درونی به دید موافق نگریسته است و احیاناً لازم و واجب شمرده است همین طور که به کار و فعالیت اقتصادی و بی‌نیازی فرد و جامعه اسلامی سفارش اکید کرده و بیکاری را خدمت و ملامت نموده است. البته درمکتب حیات‌بخش اسلام برای کار و فعالیت اقتصادی مثل سایر مسائل و احکام دیگر شرایط و مقرراتی قرارداده شده تا مسلمانان دچار دلبستگی به دنیا و انحراف از مسیر صحیح که موجب اخلال در زمین می‌شود نگردند و با رعایت شرایط و مقررات اسلامی کار برای آنها مسیر الی الله شود و به تعبیر کلام معصو «لکاسب حبیب‌الله» گردد.

چند نکته

برای روشن شدن موضوع توجه به چند نکته ضروری است:

- از دیدگاه اسلام کار منحصر به کارهای بدنی و دستی نیست بلکه هرنوع تلاش و کوششی که درخدمت به جامعه و خیروصلاح مردم باشد کارمحسوب می‌شود. بنابراین همانگونه که ساختمان‌سازی، جاده‌سازی، کارگری، کشاورزی و تجارت مصداق کار است. پزشکی – مهندسی – کارهای اداری – تبلیغ دینی و خلاصه هرگونه فعالیتی که در رفع نیاز جامعه مؤثر باشد نیز کار به شمار‌می‌آید. 2 کار از دیدگاه اسلام وقتی محترم است که به عفت عمومی و اخلاق جامعه آسیب نرساند و یا با شرافت و عزت نفس انسانی منافاتی نداشته باشد، بنابراین درشریعت اسلام رشوه‌خواری، رباخواری، درآمد از راه قمار و زنا، فروش مشروبات الکلی و هرنوع درآمدی که از این نوع کارهای زشت و پلید باشد حرام است و مجازات دنیوی و اخروی دارد.

- ازسخنان پیشوایان اسلام به خوبی استفاده می‌شود که اگر هدف انسان از کار، این باشد که زندگی‌خوار عائله خویش را بهبود بخشد و از مازاد درآمد درآمدش به معیشت دیگران کمک کند، آن کار دراسلام به مقدس و مرضای خداوند است و موجب کمال و رشد و تعالی انسان به سوی رب الارباب است. ولی اگر به قصد ثروت‌اندوزی و تکاثر وقدرت و تفوق طلبی به دیگران باشد نه تنها ممدوح نیست بلکه مذموم و راه شیطان رفتن است همین طور از بیکاری و تنبلی و بارخود به دوش دیگران انداختن و از درآمد دیگران بهره‌وری نمودن نیز خدمت شده و اسلام سخت به مخالفت با آن برخاسته است.

دیدگاه و کردار امام

امیرالمومنین (ع) این انسان کامل و اسوه تقوا و فضیلت همچنان که درعبادت، زهد، پرهیزکاری، عدالت، جهاد، شجاعت، کمک به محرومان و علم و دانش پس از پیامبر سرآمد همگان بود، در کار و کشاورزی هم قدری فعال و کوشا بود که ازاین نظر هم برجستگی خاصی داشت، زیرا علی (ع) سالیانی از عمر شریف خود را مخصوصاً در دوران 25سالگی که از صفحه سیاسی کنار گذاشته شده بود.

علی و زهد و پارسایی

زهد و بی‌رغبتی به بهره‌ها و دستاوردهای نامشروع دل نبستن به مال و منال دنیوی و ترک تعلق روی به جاه و جبروت قدرتهای اجتماعی رهتو شد معنوی نیرومندی است که راه سیروسلوک به بارگاه الهی را صاف و هموار می‌سازد. زهد میوه‌‌ترش دینداری خالصانه است. زهد نه تنها با عرفان و معرفت الله بیگانه نیست که مبداء اصلی عرفانهاست. خوی زاهدانه و سیروسلوک بی‌رغبتانه نسیت به جلوه‌های حیات مادی ـ درعین بهره‌مندی از نعمتهای حلال الهی – بزرگترین امدادگر دینداران و مرکب را هوارسالکان الی الله است. بی‌اعتنائی به منافعی که دنیاپرستان شبانه‌روز برای کسب آن دل و دین تباه کرده و سهل و آسان به انواع خیانتها و نیرنگها و قانون شکنی‌ها و نامردیها متوسل می‌شوند خود بهترین راه مبارزه با اهریمن صفتی‌ها و نیرومندترین ضربه‌شکننده صفوف ظلم و تبهکاری است. حضور زاهدان وارسته و اصلاحگر در زندگی اجتماعی این چنین اثر گذارد حیاتی است. دستیابی به زهد حقیقی و آراسته شدن به آن اگرچه در آغاز با تلخکامیها و تحمل ارادی ناملایمات و پشت‌پا زدن به مشتهیات نفسانی توأم است اما هرگاه این نهال برومند استحکام یابد و به بار بنشیند زندگی شیرین می‌گردد و گام‌زدن در راه حق و عمل‌کردن به همه تعالیم دین بسیار آسان و پرجاذبه می‌شود. بی‌رغبتی به آمال مادی و دل ندادن به جاذبه‌ها و زرق و برقهای تهی مایه آن خود مقدمه رهایی از بندهای اسارت دنیا و اسباب دلبستگی و اشتیاق به عالم غیب و ملکوت و نعمتهای بارگاه الهی است

جهت دریافت فایل سیری در زندگانی حضرت علی (ع) لطفا آن را خریداری نمایید