فایل ترجمه

مرجع دانلود مقالات و فایل های ترجمه شده

فایل ترجمه

مرجع دانلود مقالات و فایل های ترجمه شده

لینوکس چیست؟ لینوکس به خودی خود، یک هسته (Kernel) است. هسته، بخش اصلی سیستم‌عامل را تشکیل می‌دهد که کار آن کنترل داده‌ها، مدیریت حافظه، سخت‌افزار، ورود و خروج داده‌ها و تمامی موارد اصلی سیستم‌عامل می‌باشد. لینوکس به خودی خود سیستم‌عامل به شمار نمی‌رود، بلکه با استفاده از ابزارهایی که پروژه بازمتن (OpenSource) گنو (GNU) برای آن تولید کرده است، تبدیل به یک سیستم‌عامل کامل می‌شود (به همین دلیل است که لینوکس را معمولا گنو/لینوکس یا GNU/Linux می‌نامند) و با اضافه کردن سایر نرم‌افزارهای بازمتن به آن، می‌توان از آن در موارد متعددی مانند سرویس‌دهنده‌ها، ایستگاه‌های کاری، کامپیوترهای روی‌میزی، ابر رایانه‌ها، ابزارهای صنعتی و پزشکی که دارای سیستم‌های درونه‌ای (Embedded) می‌باشند و... استفاده کرد. از نظر فنی، لینوکس را می‌توان نمونه بازمتن سیستم‌عامل یونیکس نامید. زیرا بر اساس استاندارد POSIX پیاده سازی شده و کاملا با آن سازگار است. بنابراین لینوکس را می‌توان نواده سیستم‌عامل پرسابقه و مستحکم یونیکس دانست که البته خواص خوب آنرا نیز به ارث برده است. اکنون تفاوت‌های اصلی لینوکس و ویندوز را با هم می‌شماریم:
۱- سیستم‌عامل آزاد لینوکس یک سیستم عامل آزاد و بازمتن است.
کد منبع آن در اختیار همگان قرار دارد و همه می‌توانند در کدهای آن تغییر ایجاد کرده و بنا به نیازشان استفاده کنند. آزاد و در دسترس بودن کدهای منبع سبب می‌شود تا بتوانید از طرز کارکرد دقیق سیستم‌عامل مطلع شوید. شما لینوکس را می‌توانید به هر تعداد کپی کرده و بین دوستانتان پخش کنید. در سمت مقابل، ویندوز یک سیستم‌عامل اختصاصی است که کد منبع آن سری نگهداشته شده است و برای همگان در دسترس نیست. شما نمی‌توانید بفهمید که واقعا در زیر سیستم‌عامل ویندوزتان چه می‌گذرد؟ آیا یک برنامه جاسوسی در آن پنهان نشده است؟ بعیدنیست. سیستم عامل ویندوز رایگان نبوده و تحت حمایت قانون کپی‌رایت قرار دارد. شما نمی‌توانید آنرا کپی کرده و پخش کنید. در صورت این کار شما خلاف‌کار هستید و جریمه و مجازات خواهید شد. (فعلا نه در ایران ولی در ۴-۶ سال آینده بله) لینوکس را به هواپیمایی تشبیه کرده‌اند که هر قسمت از انرا در جایی ساخته‌اند. لینوکس واقعا محصول کشور خاصی نیست. تعداد زیادی از مردم در سرتاسر جهان در حال کار بر روی آن و توسعه آن هستند. تعداد برنامه نویسانی که روی بخش‌های مختلف سیستم‌عامل لینوکس کار می‌کنند، به حدود ۴۰۰ هزار نفر می‌رسد، در حالی که تعداد کل برنامه‌نویسان مایکروسافت کمتر از ۱۰۰۰۰ نفر است. همین، تفاوت کیفیت کار را مشخص می‌کند.شما با سیستم‌عامل لینوکس آزاد هستید. لازم ندارید تا از نرم‌افزارهای اختصاصی استفاده کنید و تحت انقیاد آنها در آیید.
۲-سرعت، قدرت، پایداری
لینوکس نواده سیستم‌عامل یونیکس است. بنابراین ساختار کلی این سیستم‌عامل کاملا با ویندوز متفاوت است. این به این معنی است که مثلا شما نخواهید توانست برنامه‌هایی که در ویندوز دارید، روی لینوکس اجرا نمایید (البته راه‌هایی وجود دارد – شبیه سازها - ولی در حالت عادی خیر). یکی از خواص اصلی سیستم‌عامل‌های خانواده یونیکس، پایداری و استقامت بسیار بالای آنهاست. این سیستم‌عامل‌ها به این راحتی‌ها خراب نشده و به ندرت نیاز به بوت مجدد پیدا می‌کنند. لینوکس‌هایی وجود دارند که شما می‌توانید سالها بدون نیاز به بوت، از آنها استفاده نمایید. در سمت مقابل، حتی جدیدترین و پایدارترین سیستم‌های ویندوز به اندازه یک موی لینوکس پایدار نیستند. برای بکارگیری سیستم‌های ویندوز به عنوان سرویس دهنده به حافظه و پردازنده‌های قویتری نیاز دارید و مطمئن باشید اگر هر هفته آنرا بوت نکنید، از کار خواهد افتاد! من حدود ۲ سال است با این سیستم‌عامل کار می‌کنم. تنها یکبار مجبور شده‌ام بدلیل اشکال در کارت صوتی آنرا بوت کنم. (فقط کارت صوتی از کار افتاده بود!) در صورتی که در ویندوز، شما اگر خیلی شانس داشته باشید، حتما هفته‌ای ۲-۳ مشکل را که منجر به بوت خواهند شد، خواهید داشت.
معمولا سیستم‌عامل لینوکس به راحتی خراب نمی‌شود و برعکس ویندوز مجبور نیستید تا آنرا هر چندماه یکبار مجددا نصب کنید. حتی برخی از انواع لینوکس به نصب «یکبار برای تمامی عمر» مشهور هستند. این گونه سیستم‌ها را می‌توانید حین کار و حتی بدون بوت، به نسخه‌های جدیدتر ارتقا دهید.
۳- امنیت، امنیت، امنیت
امروزه در دنیایی متکی بر فناوری اطلاعات زندگی می‌کنیم که هر لحظه به خطر افتادن جریان اطلاعات منجر به بروز خسارت‌های تجاری جبران ناپذیری خواهد شد. امروزه همه به دنبال یک سکوی (Platform) امن‌تر برای اجرای برنامه‌های کاربردی و سروی‌دهنده‌ها هستند.
لینوکس حرف‌های زیادی برای گفتن در سمت امنیت دارد. بسیاری از قابلیت‌های امنیتی که در ویندوز وجود ندارند و یا فقط با اضافه کردن نرم‌افزارهای اضافی قابل دسترسی می‌باشند، بطور درونی و پیش‌گزیده در لینوکس پیاده سازی شده‌اند.لینوکس از ابتدا برای محیط‌های شبکه‌ای و چند کاربره طراحی شده است و همین باعث رعایت مسائل امنیتی از ابتدا در آن شده است، درحالی که ویندوز اینگونه نبوده و درحال حاضر نیز از نظر امنیتی دارای نقاط ضعف فراوانی است. مثلا یک برنامه مخرب با استفاده از همین ضعف‌های امنیتی می‌تواند کل سیستم‌عامل را نابود کند، ولی در صورتی که مورد مشابهی در لینوکس وجود داشته باشد، حداکثر به دایرکتوری خانگی کاربر اجرا کننده آسیب خواهد رسید، نه کل سیستم‌عامل. اینطور نیست که لینوکس فاقد هر گونه اشکال امنیتی باشد، خیر، ولی باز بودن کد منبع آن باعث می‌شود تا بسیاری از اشکالات امنیتی پیش از ایجاد خسارت و در مراحل توسعه و برنامه نویسی برنامه بر ملا شده و رفع شوند.

خورشید در قرآن

تعریف موضوع تحقیق با عنوان خورشید در قرآن را شاید بتوان موضوعی فیزیکی قرآنی نامید زیرا در این مجموعه، وضعیت فیزیکی و یا شیمیایی خورشید و نحوه حرکت آن بررسی شده و پس از قطعیت رسیدن کامل این علوم تجربی با قرآن تطبیق داده می شود پیشینه تحقیق تحقیق در زمینه خورشید در حقیقت پیشینه ای چند هزارساله دارد و تنها قرآن نیست که بدان اشاره داشته است
دسته بندی معارف اسلامی
بازدید ها 1
فرمت فایل doc
حجم فایل 83 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 106
خورشید در قرآن

فروشنده فایل

کد کاربری 2106
کاربر

خورشید در قرآن

تعریف موضوع:

تحقیق با عنوان خورشید در قرآن را شاید بتوان موضوعی فیزیکی قرآنی نامید. زیرا در این مجموعه، وضعیت فیزیکی و یا شیمیایی خورشید و نحوه حرکت آن بررسی شده و پس از قطعیت رسیدن کامل این علوم تجربی با قرآن تطبیق داده می شود.

پیشینه تحقیق:

تحقیق در زمینه خورشید در حقیقت پیشینه ای چند هزارساله دارد و تنها قرآن نیست که بدان اشاره داشته است از بطلمیوس گرفته تا کوپرنیک ، گا لیله، کپلر و … همه و همه به نحوی خورشید را از جهات مختلف مورد کنکاش قرار داده اند و جالب اینکه قرآن کریم پیش از همه این جنجالها موضع محکم خود را در هزار و اندی سال پیش به همگان عرضه داشته است و اکثر دانشمندان امروزی یافته های علمی خود را به قرآن استناد می کنند.

سوالهای اصلی تحقیق:

1- کدامیک از آیات قرآن با یافته های قطعی علوم تجربی منطبق است؟

2- چند نوع حرکت را می توان برای خورشید در نظر گرفت؟

3- سرانجام خورشیدی که چند میلیون سال از عمر آن می گذرد چه می شود؟

سوالهای فرعی تحقیق:

1- در چه مواردی انطباق قرآن با علوم تجربی اعجاز علمی را ثابت می کند؟

2- آیا غیر از این حرکاتی که در قرآن برای خورشید در نظر گرفته شده می توان خورشید را دارای حرکت نوع چهارمی دانست؟

3- مواردی که علوم روز در مورد حرکت و آتیه خورشید بدان اشاره میکند تا چه حد قابل انطباق و استناد به قرآن است؟

فرضیه اصلی:

1- ظنّی بودن علوم تحربی در غالب موارد

2- خورشید نیز مانند زمین دارای حرکاتی است.

فرضیه فرعی:

1- خورشید همیشه دارای یک شکل، یک حرکت و یک وضعیت خاص نخواهد بود.

اهمیت مسئله:

در میان تمام ثوابت، خورشید یگانه کوکبی است که نظر بنزدیکی آن به زمین تنها مانند یک نقطه نورانی به نظر نمی رسد و می توانیم قسمتهای مختلف آنرا با استفاده از قرآن و به کمک علوم تجربی تشخیص دهیم و به کمک مطالعه تابشها و حرکات آن بخصوصیات آن و پیدایش شب و روز پی ببریم و اهیمت‌ آن از این جهت شاید کمی محسوستر باشد که حیات و پیدایش آن بدون خورشید معنی ندارد.

روش تحقق:

در این تحقیق شاید بتوان گفت که ما از دو نوع روش استفاده کرده ایم:

1- روش زمینه ای و مواردی:

دراین روش پژوهش گسترده ای از موقعیت قبلی و فعلی و آینده یک واحد مانند خورشید انجام می شود و کنش ها و واکنش های آن بررسی می گردد و با مراجعه به قرآن و تفاسیر مختلف حتمیت و قطعیت آن مورد تایید قرار می گیرد

2- روش جمع آوری اطلاعات

در قسمت دیگر این تحقیق که به صورت استفاده از کتابخانه می باشد، عمدتا از کتب روز و علوم تحربی روز استفاده شده است که نشان دهد سخنی که قرآن در هزاران سال پیش آورده هیچ جای شکی برای هیچ انسانی باقی نگذاشته است و نشان داده که معجزه ای کامل و بس عظیم است.

محدودیتهای تحیقیق:

1- پراکندگی موارد تفسیر علمی و اعجاز علمی در تفاسیر بزرگ و مفصل، دسترسی به آنها را دشوار می نماید.

2- اگربخواهیم کمی دقیقتر به مسئله حرکت خورشید نگاه کنیم شاید به طور قطع نتوان گفت که خورشید دارای چند حرکت است زیرا مفسران و دانشمندان مطالب مختلف و گاه متناقضی دراین مورد آورده اند.

چکیده:

این تحقیق (که اگر نام آنرا بتوان تحقیق گذاشت) از سه بخش اصلی، تشکیل شده است فصل اول که با نام تفسیر علمی و دیدگاههای مختلف در مورد آنست زیر مجموعه هایی چون تاریخچه اجمالی انطباق قرآن با علوم تجربی، پیشینه تاریخی علمی اسلامی و درغرب و علل گسترش آن و علم گرایی افراطی وتعادلی، معیارها و انواع تفسیر علمی معتبر و همچنین آثار مثبت و منفی آن بررسی می‎شود. دراین فصل اگر ما بتوانیم تفسیر علمی معتبرو غیرمعتبررا از هم تشخیص دهیم راهی بس بزرگ را در راه رسیدن به تفسیر علمی که خلوص آن از خلط حوزه علم و دین جلوگیری خواهد کرد خواهیم پیمود، علاوه بر این در این فصل با چند نوع تفسیر علمی که توانسته اند بطور صحیح از انطباق ناصحیح قرآن با علوم تجربی روز جلوگیری کنند آشنا خواهیم شد.

اما در فصل دوم این مجموعه در ابتدا نگاهی هر چند گذرا به تاریخچه مطالعات در مورد خورشید خواهیم پرداخت چرا که دانستن پیشینه تاریخی در مورد خورشید مشکل گشای ما در مراحل بعدی شناخت خورشید خواهد بود.

در قسمت دوم، آیات قرآن در مورد خورشید و حرکت آن مورد بررسی قرار خواهد گرفت و تفسیر هر آیه در ذیل همان ایه و سپس دسته بندی مفسران به دو گروه مفسران و صاحبنظران قدیم و جدید و بررسی نظرات آنان در رأس کار ما قرار خواهد گرفت.

اما در فصل سوم و آخرین فصل این مجموعه در حقیقت خورشید از تولد تا مرگ به انضمام ویژگیها، ساختمان، زیستگرد و نحوه تشخیص حرکات خورشید در کتب علمی روز مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

مقدمه

«لخلق السوات و الارض اکبر من خلق الناس و لکن اکثر الناس لایعلمون»[1]

آفرینش آسمان و زمین بزرگتر از خلقت انسان است ولی اکثر مردم نمی دانند»

به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگـذرد

خداوند نام و خداوند رای خداوند روزی ده‎ای رهنمای

«الشمس و القمر بحسبان»[2]

«خورشید و ماه با حسابی از خداوند در حرکتند (یعنی در مسیری و به نحوی حرکت می کنند که خداوند تعالی بر آندو تقدیر دارد)[3]

علم ستاره شناسی از قدیمی ترین و در عین حال پیشرفته ترین علوم بشری است. از آنجا که جهان خارج از کره ما مسائل آن در محدوده ستاره شناسی قرار می گیرد، دامنه این علوم بشری ازعلوم دیگر گسترده تر است.

از نخستین تصورات و برداشتهای اولیه نسبت به عالم لایتناهی و ماه و خوشید و ستارگان و کهکشانها گرفته تا پیشرفته ترین سفینه ها آخرین تجهیزات فنی رصدخانه های کنونی همگی دستاوردها و زمینه های علم ستاره شناسی است و خورشید چون یک ستاره عظیم الجثه است طبیعتا در زمره ستاره شناسی قرار می گیرد.

امروزه بشر نه تنها پا از سیاره خود فراتر نهاده بلکه فضا پیماهای مصنوع او تا آخرین سیارات منظومه شمسی را پشت سرگذاشته اند و به آن سوی منظومه ما راه یافته اند.

قرآن مجید در آیه فوق الذکر انسان را به تفکر و تدبر در آفرینش آسمانها و ستارگان درخشان و تحولات شگرفی که در اوضاع آنها پدید می آید و نظام متقنی که برآنها حکمفرماست دعوت می کند.

درست به دلیل وجود همین نظم است که قوانین طبیعت مفهوم پیدا می کند.

دانشمندان تجربی با تکیه بر اعتماد به وجود نظم در طبیعت مشتاقانه در پی کشف قوانین علمی موجود در همه زمینه های جهان خلقت هستند»

در یکسری آیات قرآن کریم به این مسئله که خلقت تمام موجودات اعم از کوچکترین ذرات اتمی گرفته تا ترکیب گیاهان جانداران و انسان و زمین، کهکشانها و جریان امور همگی آنها روی حساب می باشد و دارای اندازه های معین و مشخص و درهر مورد قابل محاسبه دقیق می باشند.

ذیلا به برخی از این آیات اشاره می کنیم:

«و ما یعزب عن ربک من مثقال ذره فی الارض و لافی السماء و لا اصغر من ذلک و لااکبر الا فی کتاب مبین»[4]

از علم پروردگار تو حتی وزن ذره ای پوشیده نیست نه در زمین و نه در آسمان و هیچ کوچکتر یا بزرگتری از آن نیست مگر در کتابی روشن ضبط است.

در المنجد کلمه ذره به «اتم» معنی شده پس کوچکتر از اتم (اصغر من ذلک) در واقع شامل ذرات بنیادی عالم می باشند مثل (الکترونها، پروتونها، نوترونها، فوتونها، پنتونها و کوارکها) و با عنایت به تفسیر المیزان مراد از «کتاب مبین» امری است که نسبتش به موجودات نسبت برنامه عمل است به خود عمل و هر موجودی در این کتاب یک نوع اندازه و تقدیر دارد.

ازاین جهت می توان حدث زد که مراد از کتاب مبین مرتبه واقعی اشیاء و تحقق خارجی آنها باشد که قابل پذیرش هیچگونه تغییر نیست.

همین برنامه عمل اجزاء عالم از کوچکترین ذرات دنیای کهکشانها و وجود حساب و کتاب در اندازه (جرم، سرعت، زمان، بار الکتریکی، نوع حرکت، اندازه حرکت، فشار برای قرار گرفتن ذرات بنیادی اتمها در کنار یکدیگر و پارامترهای دیگر مثل ثابت جاذبه، سرعت نور در فضا، ثابت پلانک، بار الکترون و …) است که دانشمندان برمبنای انها قوانین فیزیکی و شیمای نجوم و … را بدست می آورند.

به طور مثال اطلاع داریم که زمان وقوع خورشیدگرفتگی 30 مرداد 1378 مطابق با آگوست 1999 و نقاطی از کره زمین را که بطور کامل یا ناقص می توانند این واقعه طبیعی را ببینند را با پیش بینی بسیار دقیق اعلام می کنند.

آیاتی دیگر در این مورد عبارتند از:

« و خلق کل شیئ فقدره تقدیرا»[5]

… و هر چیز را آفرید و برای آن اندازه ای معین مقرر داشت

« و کل شیئ عنده بمقدار»

… و تمام اشیاء در نزد او دارای مقداری است.[6]

«والسما رفعها و وضع المیزان»[7]

و آسمان را برافراشت و میزان (عدل و نظم) را در عالم وضع نمود.

«هوالذی جعل الشمس ضیاء والقمونورا و قدرناه لتعلمو عددالسنین و الحساب ماخلق ا ذلک الا بالحق یفصل الایات لقوم یعلمون»[8]

اوست خدایی که خورشید را روشنی بخش و ماه را نورانی قرار داد و برای آن منزلگاههایی مقدر کرد تا عدد سال ها و حساب(کارها) را بدانید. خداوند این را جز به حق نیافریده است او آیات خود را برای دانشمندان شرح می دهد.

« ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل تری من فطور»[9]

.. تو در خلقت خدای رحمن بی نظمی و نقصان نخواهی یافت پس (به دیده عقل در نظم آفرینش) بنگر آیا خللی در آن می یابی؟

می توان نتیجه گرفت که کشف نظم و انسجام طبیعت (یعنی قوانین طبیعی) و اتقان صنع باری تعالی یکی از مسائل عمده طبیعت شناسی است.

ما معتقدیم که قرآن کتاب هدایت برای انسانهاست و حاوی تمام چیزهایی است که بشر درحوزه ایمان و عمل بدانها نیاز دارد. بنابراین قرآن یک دائره المعارف علمی نیست و نباید قرآن را با نظریه های متغیر علمی الزاما تطبیق داد.

از طرف دیگر نمی توان کتمان کرد که در قرآن اشارات مکرر به پدیده های طبیعی آمده است، اما اینها برای تعلیم علوم نیست بلکه هدف آنها تشویق مردم است به تعلیم علوم طبیعی و در نتیجه توجه به عظمت خلقت و در نهایت نزدیکی به خالق جهان.

اما همین قرآن ما را به تدبر در آیاتش تعقل و تفکر فراخوانده است.

«کتاب انزلنا الیک مبارک لیدبروا آیاته و لیتذکر اولوالالباب»[10]

کتابی خجسته بر تو فرو فرستادیم تا در آیات آن بیندیشند و خردمندان دریابند و پند گیرند.

«ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لآیات لقوم یعقلون»[11]

همانا در خلقت آسمانها و زمین و اختلاف شب و روز … همه اینها آیات روشنی بر وجود خدا برای اهل تعقل است.

«کذلک نفصل الایات لقوم یتفکرون»[12]

اولم یتفکروا فی انفسهم [13]

نکته ای که باید بپذیریم این است که برای فهم بهتر آیات قرآنی تنها معلومات عمیق زبان عربی کافی نیست بلکه علاوه بر آن باید واجد اطلاعات علمی بسیار بالایی بود.

این حقیقت از گذشته های بسیار دور مورد تاکید قرآن پژوهان بوده است.

آمده است که کسی که از علوم زمانه خود بیشتر بداند نصیبش از حقیقت قرآن بیشتر است بنابراین سخن از تفسیر عصری به معنای منطبق کردن برعلوم نیست بلکه سخن از پرده برداری از معنای آیه درسایه دانستنیهای بیرونی است.

یکی از ویژگیهای تفسیر عصری ‌تفسیر علمی است اما تاکید می شود که منظور از تفسیر علمی دراین جایگاه این است که باید از علوم موجود هر عصر در فهم نکات قرآن استفاده شود زیرا در قرآن موارد بسیاری از مسائل خلقت زمین و آسمان، شمس و قمر، مشارق و مغارب، بروج و نجوم ، شب و روز ابر و باران و مسئله آفرینش هستی سخن گفته شده است.

مسلما فهم کامل و تفسیر منطقی این دسته از آیات متوقف بر دانستنیهایی از علوم تجربی و انسانی و تحولات علمی روز است، زیرا مفسر در برابر این همه آیات ناچار است توضیح دهد، نکات غامض و پیچیده آنها را بیان کند، موضع قرآن را در برابر بسیاری از مسائل که خود به آنها اشاره کرده شرح دهد و چنین کاری با تفسیر عصری و علمی ممکن است، به این معنا که معارف قرآن را به گونه ای بیان کند که دست کم با مسلمات علوم روز منافاتی پیدا نکند.

ما معتقدیم قرآن کلام وحی و مافوق نظریات علمی است و سخنان او برخاسته از فرهنگ و متاثر از دانستنیهای ان زمان نیست تا قرآن در طرح این مسائل عقاید آنان را در نظر گرفته باشد و طبق سلیقه و اعتقاد آنان سخن بگوید، بلکه قرآن در طرح نظریات علمی قصد جدی داشته است خداوند با آگاهی که از تمام پدیده های جهان دارد به گونه ای سخن گفته است که مردم آنروز و هر عصر دیگر استیحانش نکنند و سخنان قرآن برای آنان نامأنوس جلوه نکند.

«قل انزله الذی تعلم السرّ فی السموات و الارض»[14]

بگو قران کسی را فرستاده که ازاسرارهستی و آنگونه که هست اطلاع دارد

«و انه لکتاب عزیز، لا یأتیه الباطل »[15]

به راستی کتاب ارجمندی است، از پیش رو و پشت سرش باطل به سویش نمی آید.

یعنی معنی ندارد قرآن چیزی بگوید که با حقایق علمی ناسازگار و برخلاف آن باشد و با علم به باطل بودنش باطل را قصد کند.

بنابراین مفسر عصری باید در قسمتهایی از آیات مربوط، مفسر علمی هم باشد و نکات و اشارات علمی قرآن را به خوبی توضیح دهد اما مرز میان دانستنیها و تئوریها وفرضیه های علمی همچنان محفوظ و مفسر در این میان گام سوز و محتاط است و باید در نظر بگیریم که قرآن قطعی است و علوم غیرقطعی بنابراین باید با قرآن تطبیق شوند.

البته برخی از مفسرین گذشته معاصر از تفاسیر خود از مطالب علمی استفاده نموده اند به طور مثال علامه طباطبایی (ره) وآیت ا.. مکارم شیرازی …، و با رعایت اعتدال از تفسیر علمی در موارد لزوم استفاده نموده اند.[16]

در فصل اول این پژوهشنامه به بررسی تفسیر علمی و دیدگاههای موافق و مخالف در مورد آن پرداخته ایم. ما با توجه به اقسام تفسیر علمی و معیارهای تفسرعلمی معتبر به طور قطع خواهیم توانست مصادیق تفسیر علمی معتبر از غیر معتبر را مورد تمایز قرار دهیم.

فصل اول

«تفسیر علمی قرآن و دیدگاههای

مختلف در مورد آن»

1- تاریخچه اجمالی انطباق قرآن با علوم تجربی و اعجاز علمی:

قرآن کریم معجزه آخرین پیامبر الهی حضرت محمد (ص) است که برای راهنمایی انسانها نازل گردید، هر چند قرآن به زبان عربی واضح بر پیامبر اسلام فرو فرستاده شد و حتی مردم به راحتی آنرا درک می کردند و از آن بهره می بردند و در مواقعی که هدف و مقصود یک آیه نبود به آسانی از طریق پیامبر (ص) این مشکل حل می گردید، اما این دوران طلائی دیری نپایید و پیامبر (ص) از بین مسلمانان رحلت کردند و آنان را با هزاران پرسش تنها گذاردند.

اینجا بود که احتیاج به تفسیر و تبیین قرآن آشکار شد بویژه که هر سال بر قلمرو مسلمانان در سرتاسر جهان افزوده می گردید و هزاران نفر با هزاران سوال و فکر جدید با اسلام و مسلمانان روبه رو می شوند. از اینجا بود که مسلمانان به دنبال اصحاب، یاران و اهل بیت پیامبر (ص) رفتند و از آنها تفسیر قرآن را خواستند.

شیعیان به دنبال علی (ع) و اهل بیت که ثقل اصغر هستند، روان شدند و گروههای دیگر اسلامی نیز هر کدام به دنبال یکی از اصحاب پیامبر حرکت کردند تا از سرچشمه زلال قرآن سیراب شوند.

به این شیوه بود که علم تفسیر پیدا شده و راههای گوناگونی برای تفسیر قرآن ارائه گردید.

یکی از این راهها تفسیر علمی بود که همان سده های نخستین اسلام شروع شد و تا به حال ادامه دارد و نظریات موافق و مخالف زیادی را برانگیخته است.

2- معنای اصطلاحی تفسیر علمی (انطباق قرآن با علوم تجربی)

تفسیر همان برداشتن پرده و حجاب از چیزی است و در مورد قرآن روشن کردن نکات مشکل در الفاف معانی و اهداف یک آیه را تفسیر گویند.

اما علم در اینجا مراد علوم تجربی است یعنی علومی که با شیوه امتحان و تجربه (آزمایش و خطا) درستی یا نادرستی نظریه ها و قوانین حاکم بر طبیعت را بررسی می کند. پس منظور از تفسیر علمی همان توضیح دادن آیات قرآن به وسیله علوم تجربی است.

ولی تفسیر علمی به شیوه های مختلفی (توسط مفسران و یا غیرمفسران) انجام گرفته است به همین خاطر هر کس با توجه به شیوه عمل خاصی که از تفسیر علمی در ذهن خود مجسم کرده، در مقابل آن موضع مخالف یا موافق گرفته و آنرا تعریف کرده است و یا نام خاصی مانند (تطبیق، تفسیر علمی، استخراج علوم از قرآن، استخدام علوم وتحمیل علوم بر قرآن) به آن داده است.

مرحوم علامه طباطبایی (ره) در مورد روش متکلمان فلاسفه و کسانی که علوم جدید را با آیات قرآن وفق می دهند و آنچه موافق مذهب و رأی انهاست از قرآن اخذ می کنند و آیات مخالف را تاویل می کنند می فرماید:

«این طریق از بحث را سزاوار است که تطبیق بنامیم و نام تفسیر بر آنها نگذاریم»

یا دکتر ذهبی در التفسیر و المفسرون می گوید:

«منظور ما از تفسیر علمی آن تفسیری است که اصطلاحات علمی را بر عبارات قرآن حاکم می کند و تلاش می نماید تا علوم مختلف و نظریات فلسفی را از قرآن استخراج سازد»

البته نظر علامه طباطبایی به نوع خاصی از تفسیر علمی اشاره دارد ونظر دکتر ذهبی به نوع دیگری از آن، که در ادامه اقسام تفسیر علمی توضیح داده خواهد شد.

3- پیشینه تاریخی تفسیر علمی در غرب

انسان در طول تاریخ خود همواره با دو نوع معرفت آشنا شده است:

یکی معرفت دینی: یعنی علوم و معارفی که از طریق وحی و الهام به واسطه پیامبران (ع) به دست او رسیده و اورا به طرف خدا و ماورای طبیعت رهنمون ساخته است و دوم معرفت تجربی و عقلی که با دقت او در پدیده های طبیعی و تفکر به دست آورده است. (هر چند نوع دوم خود به دو قسم علوم عقلی و تجربی تقسیم می شود) اما علوم بشری همواره از این گونه مجزا نبوده است.

دانشمندان دینی، علوم طبیعی و انسانی در طی هزاران سال، جدا نبودند بلکه گاهی یک نفر در یک زمان فقیه، فیلسوف پزشک و بوده است و از طرف دیگر حوزه ها و موضوعات علوم طبیعی و الهی به طور کامل و روشن تقسیم نشده بود. ازاینرو تداخل هایی در دو حوزه بوجود آمده و بعضی از دانشمندان دینی و یا متکلمان در نتایج و موضوعات علوم تجربی دخالت ورزیدند و از اینجا بود که تعارض بین علم و دین ظاهر شد.

این مسئله خصوصاً در جهان عرب و اروپا اوج گرفت و در دوران سخت قرون وسطی، دادگاههای تفتیش عقاید پدید آورد. دوران رویارویی دانشمندان علوم تجربی و دینی برای علوم و ادیان الهی تلخ و مصیبت بار بوده و آثار سوء آن هنوز در اروپا به چشم می خورد. یکی از این اثار سوء، سرخوردگی از دین و دینداران بود که موجب گردید تا بسیاری از مکاتب الحادی مانند مارکسیسم پیدا شود و به اصل دین و دیانت بتازند.

این تجربه تلخ موجب شد که انسانها یکی از دو راه را انتخاب نمایند:

الف) جدا کردن مطلق حوزه های علم و دین (مانند نظر یات کانت و اگزیستانسیالیستها و پوزیتیویست ها) که بیشتر در اروپا مورد توجه قرار گرفت.

ب) توافق علم و دین که در این راه بعضی زیاده روی کرده، تداخل علم و دین را قائل شدند و بعضی راه اعتدال را پیش گرفتند و سازگاری علم و دین را پیشنهاد نمودند.

آری تطبیق آیات الهی کتابهای مقدس با علوم تجربی یک واکنش طبیعی در مقابل نفی دین توسط غربی ها بود و به دنبال تعارضات علم و دین در اروپا اوج گرفت.

برای مثال در جریان محاکمه گالیله که عقیده برمرکزیت خورشید و حرکت زمین به دور آن داشت در متن حکم دادگاه تفتیش عقاید این طور آمده است:

«نظر به اینکه سکونت و مرکزیت خورشید نسبت به زمین، عقیده است ضلالت آمیز، از جهت اختلاف واضح آن با تعالیم مقدس باطل ومنسوخ است… »

این متن ظهور کامل در این مطلب دارد که مسیحیان تعالیم تورات و انجیل را با هیئت بطلیموسی تطبیق نمودند تا آنجا که مخالفت با اصول بطلیموسی را ضلالت معرفی می کردند ولی این حرکت تفسیری در غرب ادامه نیافت زیرا کتاب مقدس پس از رویارویی با علوم جدید هر روز عقب نشینی بیشتری کرد و ناسازگاری آن با پیشرفت و کشفیات علوم تجربی آشکارتر گردید(بر خلاف قرآن که سازگاری خاصی با علوم داشته و یکی از ابعاد آن اعجاز علمی بود)

ایان بارپور فیزیکدان معاصر می نویسد:

«مدتها پیش از داروین دانش علمی، از اخترشناسی کوپرنیکی گرفته تا زمین شناسی جدید سایه تردیدی بر نص گرایی (ترک تاویل) کتاب مقدس افکنده بود. به علاوه تحلیل علمی نصوص کتاب مقدس، تحقیقات تاریخی و ادبی که به انتقاد برتر مرسوم شده بود به دلایل بکلی متفاوتی رفته رفته خطاناپذیری (مصونیت از خطا معصومیت) متون مقدس را مورد چون و چرا قرار داده بود»

دکتر موریس بوکای فرانسوی می نویسد:

«تعداد مهمی از مفسران مسیحی این هوشمندی را پیدا کرده اند که برای توجیه خطاها دوری از حقیقت ها یا تناقض های عهدین این عذر را برای مصنفان کتاب مقدس بتراشند که آنان افکار و احساسات خود را به تبعیت از عوامل اجتماعی یک فرهنگ یا اندیشه های متفاوت بیان می کنند.

4- پیشینه تاریخی تفسیر علمی در اسلام:

هنگامی که خورشید اسلام در سرزمین عربستان طلوع کرد، آن سرزمین را که تعداد افراد با سواد آنها از تعداد انگشتان دست تجاوز نمی کرد به علم دانش دعوت کرد و قرآن را به عنوان معجزه معرفی نمود. قرآن با دعوت به تفکر و تعمق درآیات الهی خلقت آسمانها زمین و … مردم را از خواب جهل و غفلت بیدار کرد.

مسلمانان که با فتوحات عظیم در قرن اول هجری به سرزمین های تازه دست یافته بودند هر روز با افکار جدید و ادیان دیگر آشنا می شدند و با فروکش کردن نسبی جنگها تبادل فرهنگی میان اسلام ادیان و تمدن های ایران، روم یونان آغاز شد و توجه آثار دیگر ملل در دوره های هارون الرشید و مامون شدت گرفت.

مسلمانان علومی مانند طب، ریاضیات، نجوم، علوم طبیعی و فلسفه را از یونان گرفتند و مطالب زیادی به‌آنها اضافه کردند و در طی چند قرن خود را به اوج قله دانش رساندند.

چنانکه مسلمانان در قرن سوم و چهارم هجری بهترین کتابهارا در زمینه طب مثل (قانون بوعلی سینا) درزمینه فلسفه مانند(شفای بوعلی سینا) ریاضیات و نجوم نگاشتند.

حتی غرب که اصل این علوم را از یونان گرفته و به مسلمانان وام داده بود مجبور شد دوباره آنها را از مسلمانان اخذ کند از اینرو در قرن دوازدهم به بعد نهضت ترجمه دراروپا شکل گرفت و نظریات بوعلی سینا و ابن رشد تا سالها در دانشگاههای اروپا تفکر حاکم بود.

باری ترجمه و تالیف آثار غیرمسلمانان در زمینه علوم مختلف موجب شد تا تعارضاتی بین ظاهر بعضی آیات قرآن و علوم جدید به نظر بیاید.

دانشمندان مسلمان در همان قرون اولیه اسلام در تلاش برای رفع این معضل دو طریق از انتخاب کردند که بدین شرح است:

الف) رد مطالب باطل این علوم که برای آگاهی مردم و ارشاد آنان صورت می گرفت. زیرا بسیاری از مبانی فلسفی و علمی یونان قابل خدشه و اشکال بود و ازطرفی با دین اسلام هم به معارضه برخاسته بود.

براین اساس کتابهایی مثل «تهافت الفلاسفه (تالیف ابوحامد غزالی)» و «مفاتیح الغیب (تالیف اما فخر رازی)» نوشته شد.

ب) انطباق آیات قرآن با علوم تجربی یونان، تا به مردم ثابت کند که قرآن بر حق و مطلب علمی آن صحیح است و حتی برخی سعی کردند بدین وسیله اعجاز علمی قرآن را اثبات کنند آنان آیاتی که از قران مانند آسمانهای هفتگانه (سبع سموات) را بر سیارات هفتگانه که در نجوم یونانی اثبات شده بود حمل کردند.

فخر رازی (554-606) در تفسیر کبیر در مورد آیه شریفه «فسوهن سبع سموات و هو بکل شکی علیم»[17] می گوید: «بدان که قرآن دلالت بروجود هفت آسمان دارد و اصحاب هیئت می گویند: نزدیک ترین آنها به ما کره ماه است و فوق کره عطارد، زهره ، خورشید، مریخ، مشتری و زحل است.»

ازبین فلاسفه بو علی سینا (370-428ق) سعی کرد بین فلسفه (به معنای عام آن که شامل علم هم می شود) و قرآن جمع کند و عرش را همان فلک الافلاک (فلک نهم هیئت بطلیموسی) قرار داد در مورد تاریخ تفسیر علمی، علامه طباطبایی درمورد متکلمان قرن دوم هجری که بعد از ورود فلسفه یونان و پیدایش آرای کلامی به فرقه های مختلف تقسیم شدند و هر کدام را بر نظر خود تطبیق می کردند) می فرماید: «متکلمان و نظرات فرقه ای آنان موجب شد تا برطبق اختلاف نظرات خود در تفسیرقرآن گام بردارند و هر کدام آنچه را که موافق نظرشان (مذهبشان) بود می‎گفتند و آنچه که را مخالف بود تاویل می کردند، بهتر است این طریقه را تطبیق بنامیم و تفسیر نگوییم.»

ایشان نظیر همین کلام را در مورد فلاسفه که آیات را با مطالب فلسفی تطبیق می کردند ابراز کرده و می فرماید: «آنها آیات را با فلسفه به معنای اعم (یعنی ریاضیات، طبیعیات، الهیات و اخلاق) تطبیق می کردند خصوصا مشائین (پیروان فلسفه ارسطوئی) که آیات وارده درحقایق ماورای طبیعی و آیات خلق و پیدایش آسمانها و زمین آیات برزخ و معاد را تاویل کردند حتی آنها آیاتی را که با فرضیه ها و اصول موضوعه علوم طبیعی سازگار نبود تاویل می نمودند.

برای مثال نظام افلاک کلیه و جزئیه، ترتیب عناصر، احکام فلکی و عنصری و … با اینکه آنها تصریح کرده بودند که این نظریه ها مبتنی بر اصولی است که بدیهی نیست واین تطبیق یا تفسیر علمی قرنها ادامه داشت و در این زمینه علمای اهل سنت و شیعه هر دو اقدام به تفسیر علمی کرده‎اند. برای مثال علامه مجلسی (م 1111ق) در تفسیر آیه شریفه (ثم استوی الی السماء فسوهنّ سبع سموات) بقره /29 می فرماید:

«هفت آسمان بدل یا تفسیر است برای «السماء» و هفتگانه بودن آسمانها منافاتی با افلاک نه گانه که منجمان اثبات کرده اند ندارد. زیرا فلک هشتم و فهم در زبان دینی با نام کرسی و عرش نامیده شده است.»

پس این عقیده که «همه علوم در قرآن وجود دارد» (چنانکه تعدادی از مفسران و غیره آ‎نها مانند غزالی سیوطی و … عقیده داشته اند) موجب شد که این نوع تفسیر ریشه کند و مورد توجه بیشتر قرارگیرد.

البته توجه قرآن به علم وذکر مطالب علمی در مورد آسمانها وکرات زمین، گیاهان و … در توجه مسلمانان به علوم و رشد آنها و توجه به رابطه قرآن با علم و در نتیجه، رشد تفسیر علمی کمک شایانی کرد.

5- تفسیر علمی در یک قرن اخیر و علل گسترش آن:

«در یک قرن اخیر، تفسیر علمی و اعجاز علمی قرآن مورد توجه مسلمانان و مفسران قرار گرفت و کتابهای زیادی در این مورد نوشته و حتی فردی مثل طنطاوی یک دوره تفسیر مستقل دراین موضوع نوشت (تفسیر جواهر القرآن) ولی این نکته قابل توجه است که با آنکه بیش از هزارسال از عهد تفسیر علمی میگذرد اما در این یک قرن اخیر اوج گرفت و مورد توجه طبقه جامعه و مفسران قرارگرفت.

در مصر بعد ازورود سید جمال الدین اسدآبادی (1315 ق) و تربیت شاگردانی مانند عبده، تفسیر علمی آغاز شد. او به شاگردان تعلیم داد که اسلام با تمدن و پیشرفت در زندگی معارضت ندارد و تفسیر قرآن را با توجه به این مطلب آغاز کرد.

در ایران و هند و کشورهای اسلامی دیگر، تلاش و سعی برای انطباق آیات قرآن با علوم تجربی آغاز شد و هر کس تحت عنوان خاصی کتابی نوشت.

در هند از پیشگامان این حرکت می توان از «سراحمدخان هندی 1817 م» و «سیدامیرعلی 1265 ق» نام برد که کوشش کردند مسائل دینی را با علوم جدیدآمیخته کنند.

در این میان نام بسیاری از دانشمندان علوم تجربی مانند (پزشکان، مهندسان و …) به چشم می خورد که بعضی از راه دلسوزی و برخی از طریق شیطنت دست به تفسیر علمی قرآن زدند و مفسران عالیقدر شیعه و سنی نیز از قافله عقب نمانده و تفسیر های جدید با آمار و ارقام قوانین و نظریات جدید علوم تجربی همراه گشت.

در این مورد علل مختلفی وجود داشتند که ما به مهمترین آنها اشاره می کنیم:

1- حس دفاع از حقایق دینی؛ درمقابل حمله به دین که در اروپا انجام شد و امواج آن به بلاد اسلامی نیز وارد شد.

در اروپا پس پیروزی اصالت حس (پیروان هیوم) و رشد بی سابقه علوم تجربی در دو قرن اخیر (نوزده و بیست میلادی) تعارض بین علم و دین شروع گردید. همانطور که در قسمت (پیشینه تاریخی تفسیر عمی در غرب) بیان کردیم، کتاب مقدس به خاطر نقاط ضعف و تحریفات و اختلاط آن با هیئت بطلمیوسی و داستانهای مجعول نتوانست حقایق علمی را تحمل کند و کم کم تعارضی بین آیات کتاب مقدس و کلیسا از یکطرف و دانشمندان علوم تجربی (مثل طرفداران نظریه تکامل انواع) از طرف دیگر شروع شد و در نهایت این جریان به پیدایش مکاتب الحادی و مخالف دین (مثل مارکسیسم) منجر شد که در اوایل قرن بیستم این جزییات رشد چشمگیری در غرب پیدا کردند.

آنها از ضعف بنیادهای دینی مسیحیت استفاده کردند و افکار خود را تبلیغ نموده و تا آنجا پیش رفتند که موفق به تشکیل حکومت الحادی کمونیستی درروسیه (شوروی سابق) شوند (البته دلایل دیگری هم به رشد انها کمک کرد)

هر چند پیشینه تعارض کلیسائیان با دانشمندان علوم تجربی به قرون وسطی بر میگردد اما یکی ازقله های اوج آن در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم بود. این برخوردها در کتابها و مجلات منعکس شد و کم کم به زبان عربی ترجمه شد و به کشورهای اسلامی سرازیر گشت.

در این میان مصر اولین کشوری بود که تحت تأثیر این افکار قرار گرفت زیرا از لحاظ جغرافیایی مصربه اروپا نزدیکتر و در ضمن یک مرکز تمدن و فرهنگ قدیمی بود و بسیاری از روشنفکران مسلمان آنجا که به اروپا مسافرت کرده و یا در آنجا تحصیل کرده بودند به همراه علم و تکنیک این افکار را برای ملل خود با ارمغان آوردند.

مسلمانان غیور و دانشمندان دریافتند که اصل دین در خطر است و افکار جوانان مسلمان ممکن است دستخوش الحاد وگروههای مارکسیستی گردد. از طرف دیگر می دانستند که این تعارض بین علم و دین در جهان اسلام زمینه ای ندارد. زیرا اسلام خود حامی و مشوق علم است. از اینرو ضروری بود که این حقیقت مهم برای مسلمانان آشکار شود که اسلام با پیشرفت علوم تجربی و حقایق علمی، تعارضی ندارد بلکه علم قطعی موید دین اسلام و اسلام موید علم قطعی است.

ظواهر آیات و روایات با علوم تجربی قابل جمع است و اگر تعارضی به چشم می خورد ابتدایی و بدوی است که با تامل رفع می شود.

به این علت بود که بسیاری از دانشمندان و مفسران مسلمان به میدان آمدند و با تذکر حقایق علمی قرآن را (که مورد قبول علوم تجربی بود) و با جمع کردن بین نظریه های علمی و ظواهر قرآن به رفع آن توهم (تعارض بین علم و دین) همت گماشتند (هر چند دراین بین افراط و تفریطهایی صورت گرفت و همه افراد در یک ردیف عمل نکرده اند)

علت دیگر اوج گیری تفسیر علمی در یک قرن اخیر در بین مسلمانان این بود که عده ای از مفسران و علمای دین و یا دانشمندان علوم تجربی که حس دینی قوی داشتند، کوشش کردند با استخدام علوم تجربی اعجاز قرآن را اثبات کنند.

قرآن که کتاب آسمانی و وحی شده بر پیامبر اسلام (ص) است و معجزه جاوید اوست وهمیشه سند زنده و حاضر برای حقانیت اسلام بوده است و جنبه های گوناگونی از اعجاز آن اثبات شده است (مانند فصاحت، بلاغت، عدم تعارض و تناقض در‌آن، آهنگ عجیب آن و تاثیر فوق العاده برانسانها) و با پیشرفت علوم و فنون بشری، هر زمان بعد تازه ای از اعجاز ان به اثبات می رسد.

یکی از جنبه های اعجاز قرآن که در یک قرن اخیر مورد توجه دانشمندان قرار گرفته است جنبه اعجاز علمی قرآن است.

آری قرآن، مثالها و مطالب علمی فراوانی ارائه می کند که با جدیدترین قوانین و نظریات اثبات شده علمی موافقت دارد وهمین نکته عجیب مورد توجه دانشمندان مسلمان، مفسران حتی بسیاری از پزشکان مهندسان مسلمان و غیرمسلمان قرار گرفت، تا آنجا که بسیاری از غربیها مجذوب این بعد علمی قرآن شدند و به حقانیت اسلام پی بردند و به دین اسلام مشرف شدند.

از این رو بسیاری از مفسران شیعه و سنی کوشش کردند با کنار هم گذاردن مطالب علمی و آیات قرآن اعجاز علمی قرآن را اثبات کنند برای مثال تفسیر نمونه از شیعه و جواهر القرآن از اهل سنت و نیز کتاب اولین دانشگاه و آخرین پیامبراز دکتر پاک نژاد کتاب های عبدالرزاق نوفل و دهها کتاب دیگر دراین زمینه نوشته شده است.

در این زمینه نمونه های زیادی از آیات قرآن که نشان دهنده اعجاز آن است وجود دارد و فقط دراینجا اشاره می کنیم که قرآن در چهارده قرن قبل در سرزمین عربستان مطالبی در مورد آسمانها، زوجیت گیاهان، حرکت خورشید، زمین و … بیان کرده که امروزه پس از هزار واندی سال دانشمندان علوم تجربی به حقانیت آنها پی برده اند و جالب این است که بسیاری از نظرات قرآن در محیطهای علمی آن زمان (مانند تمدن ایران، روم، یونان) قابل قبول نبوده، چرا که هیئت بطلیموسی حاکم بر افکار دانشمندان نمی پذیرفت که زمین حرکت کند وقتی گالیله را به جرم چنین سخنی (قرنها پیش از بیان قرآن) محاکمه و محکوم کردند.

3- علت دیگر که می توان برای رشد تفسیر علمی در قرن اخیر ذکر نمود رشد افکار التقاطی و انحرافی بعضی از روشنفکران در جوامع اسلامی بود.

بعضی از مسلمانان که به کشورهای غربی مسافرت کرده یا در آنجا تحصیل نموده و یا به نوعی تحت تاثیر پیروزی اصالت حس و پیشرفت اعجاب انگیز علوم تجربی در اروپا قرار گرفتند سعی کردند به تقلید کورکورانه از غربی ها بپردازند. آنها روش حسی و تجربی را تنها راه پیشرفت دانستند و راه عقل و وحی را مردود دانسته و سعی کردند آیات قرآن را با علوم تجربی تطبیق دهند و در مواردی که ظاهرآ‎یات با علوم تجربی ناسازگاری داشت، به تاویل آیات یا تفسیر به رای آنها پرداختند.

این گروه در جوامع اسلامی زندگی می کردند و سعی در جذب جوانان مسلمان و تشکیل گروه ها و تغییر اوضاع اجتماعی به نحوه دلخواه داشتند. برخی از این عده معتقد به اسلام بودند و اغلب گرایشات غیر اسلامی داشتند (مثل مارکسیستها و …) و برخی دیگر در ظاهر مسلمان بودند و در باطن غیرمسلمان یعنی از روش نفاق استفاده می کردند زیرا می دانستند که اگر از اول اصل دین را انکار کنند نمی توانند بین جوانان مسلمان و جوامع اسلامی پایگاهی پیدا کنند از این جهت با حفظ ظاهر آیات و روایات محتوای آنها را بر افکار خود تطبیق می نمودند تا آنجا که هابیل و قابیل را اشاره به دو جامعه (جامعه بی طبقه و دوره فئودالیسم) می گرفتند و یا روح را خاصیت و اثر ماده معرفی می کردند و نبوت را نوعی بلوغ می خواندند که برای اصلاح جامعه قانونگذاری می کند.

ورود این گروه به عرصه تفسیر موجب شد تا بعضی از دانشمندان و مفسران اسلامی یکسره این روش را تخطئه کنند. برای نمونه به این سخن توجه کنید:

«نمونه ای از این کژاندیشی را می توان در تفسیر طنطاوی دید؛ او در زمانه ای می زیست که علوم غربی تازه به مصر راه یافته و فرهنگ اروپایی به افکار مسلمانان سیطره پیدا کرده بود و او به گمان خود برای آنکه مسلمانان را از فریفتگی در برابر فرهنگ غرب باز دارد در کتاب جواهر القرآن کوشید تا بسیاری از مسائل علمی را با آیات قرآن تطبیق دهد».

علامه طباطبایی (ره) در تفسیر المیزان دراین باب سخنی دارند که گذشت.

استاد شهید مطهری در مورد اصالت حس اروپا در بین مسلمانان می گویند:

«چنانکه می دانیم در اروپا روش حسی و تجربی در شناخت طبیعت بر روش قیاسی پیروز شد. پس از این پیروزی این فکر پیدا شد که روش قیاسی در هیچ جا اعتبار ندارد، تنها فلسفه قابل اعتماد، فلسفه حسی است.

نتیجه قهری این نظریه این شد که الهیات به سبب خارج بودن از دسترس حس و تجربه، مشکوک مجهول و غیر قابل تحقیق اعلام شود و برخی آنها را یکسره انکار کنند.

این جریانی بود که در جهان غرب رخ داد. در جهان اسلام سابقه موج مخالفت با هر گونه تفکر و تعمق از طرف اهل حدیث از یک طرف و موفقیتهای پی در پی روش حسی در شناخت طبیعت ازطرف دیگر و دشواری تعمق و حل مسائل فلسفی از جانب سوم گروهی از نویسندگان را سخت به هیجان در آورد و موجب پیدایش یک نظریه تلفیقی در میان آنها شد مبنی بر اینکه:

«الهیات قابل تحقیق است ولی در الهیات نیز منحصرا لازم است از روش حسی و تجربی که برای شناخت طبیعت مورد استفاده قرار می گیرد استفاده شود.»

«فرید وجدی» در کتاب «علی اظلال المذاهب المادی» و سید ابوالحسن ندوی در «ماخسرالعالم بانحطاط المسلمین» و همچنین نویسندگان اخوان المسلمین مثل: سید قطب، محمد قطب و غیراینها این نظر را تبلیغ و نظر مخالف را تخطئه می کنند.»[18]

6- ردیابی تفسیر علمی در تفاسیر شیعه و اهل سنت

اگر چه تفسیر علمی از ویژگی های تفسیری قرن چهارم است اما نمونه های ظریف و کم رنگی از آن در تفاسیر گذشتگان از جمله تفاسیر شیعه و اهل سنت دیده می شود.

در میان مفسران اهل سنت غزالی نخستین کسی بود که به آیاتی اشاره کرد که فهم آنها نیازمند آشنایی با علوم گوناگون بود.

غزالی معتقد بود برای تفسیر قرآن می توان از علوم بهره گرفت که در زمان نزول قرآن برای مردمان آن عصر ناشناخته بوده است. البته غزالی خود موفق به اجرای این روش تفسیری نشد.

حدود یک قرن بعد فخر رازی (م 606 هـ) در «تفسیر مفاتیح الغیب» خود از علوم زمانش در تفسیر قرآن بهره گرفت و تفسیری سرشار از علوم گوناگون پدید آورد.

بعد از او این گرایش در تفسیر اهل سنت محدودتر شد مانند تفسیر بیضاوی (م 791 ق) (تفسیر روح المعانی آلوسی 1217ق)

در آغاز قرن 14 مجدداً گرایش علمی در تفسیر قرآن گسترش یافت و افرادی چون محمدبن احمد اسکندرانی (م 1306 ق) در تفسیر «کشف الاسرار النورانیه» کواکبی (م 1320 ق) در کتاب طبایع الاستبداد و مصارع الاستعباد» محمد عبده( م 1325 ق) در تفسیر «جزء عم» و طنطاوی (م 1358 ق) در جواهر القرآن هریک به شیوه ای علمی به آیات نگریستند.

مهمترین نمونه های تفسیر علمی، تفسیر اسکندرانی و طنطاوی است. پس از تفسیر طنطاوی و نظرات مثبت و منفی نسبت به تفسیر او، جریان علمی درتفاسیر معروف اهل سنت تا اندازه ای فرو نشست اما اولین نشانه های تفسیر علمی در تفاسیر شیعه را در تفسیر جامع و مهم «التبیان شیخ طوسی» می بینیم.

در این تفسیر برخی آیات به صورت محدود مورد بحث علمی قرار گرفته اند مثلا در بحث تفسیر پیرامون آیه «الذی جعل لکم الارض و فراشاً و السماء بناءاً» آورده:

«فراش بودن زمین به معنی گسترده بودن با کروی بودن زمین ناسازگاری دارد یا نه؟

و پس از نقد و بررسی نظرات مختلف نتیجه می گیرد که مفهوم فراش بودن با کروی بودن زمین منافاتی ندارد» به نظر می رسد شیخ طوسی سعی کرده بین آیات قرآن و داده های علمی مقایسه ای انجام داده و اگر مقدور بوده هماهنگی ایجاد کند.

پس از او تا حدود قرن 11گرایش علمی، چندان در تفاسیر معروف شیعه دیده نمی شود (مثل تفسیر مجمع البیان)

در قرن 11 ملاصدرا با نوشتن «تفسیر القرآن الکریم» مجددا این روش تفسیری را جان بخشید. تفسیر او شامل همه آیات قرآن نیست اما در ذیل آیاتی که زمینه بحث علمی دارند مطالب علمی را ذکر می کند مثلا ذیل آیات 22 و 19 بقره و 38 و 39 یس مباحثی از علم هیئت مثل کروی بودن زمین و افلاک نه گانه و … را مطرح کرده و به نقد و بررسی آنها پرداخته است. بعد از او مجدوداً گرایش علمی در تفاسیر مهم شیعه مثل صافی، فیض کاشانی، کنزالدقایق و … دیده نمی شود.

اما در قرن 14 جریان علم گرایی دوباره به صحنه تفسیر می آید و اکثر تفاسیر مهم این قرن مثل المیزان، الفرقان، نوین، پرتوی از قرآن، نمونه و … تفسیر آیات به مطالب علمی نظر داشته اند و این به معنای پذیرفتن بی چون و چرای این سبک نیست و در مواردی صاحبان تفاسیر با این روش مخالفت کرده اند. آنها در برخی آیات حقایق ثابت شده علمی را برای تفسیر به کار گرفته‎اند.

مقایسه بین تفاسیر اهل سنت و شیعه در قرن 14 نشان می دهد که گرایش علمی در تفاسیر با احتیاط بیشتری همراه بوده است و در تفاسیر اهل سنت گاه جریان علم گرایی افراطی مشاهده می کنیم.

تفسیر طنطاوی از نمونه های این تفاسیر افراطی است، همچنین در میان شیعیان تعداد کارشناسانی که دریک رشته علمی تخصص داشته اند اما مفسر نبوده اند و به تفسیر آیاتی در حوزه تخصصی خود پرداخته اند محدودتر از اهل سنت بوده و در میان شیعیان به افراد انگشت شماری از جمله مهندس بازرگان می توان اشاره نمود حال آنکه در میان اهل سنت این افراد بیشتر مشاهده می شوند.

7- انگیزه های روی آوری مفسران به علم گرایی افراطی

با بررسی دقیق در تفاسیر علمی افراطی در می یابیم که زمینه هایی در شکل گیری خط مشی و شیوه این مفسران نقش داشته است.

بسیاری از این مفسران تلاش داشتند که سازگاری با دین و علم را با هم به اثبات برسانند در این راه در گرداب افراط افتاده اند.

عده ای نیز جامع بودن قرآن نسبت به همه علوم و نیازهای بشری را پذیرفته اند. اینان با استناد به برخی آیات قرآن مانند 89/ نحل (ونزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیئ) یا آیه «ولارطب و لایابس الا فی کتاب مبین» همچنین روایاتی که موید این معانی است معتقدند که قرآن جامعیت دارد آن هم جامعیت مطلق نه نسبی.

این انتظار از قرآن باعث کشیدن شدن مفسران به وادی تفسیر بی حد و مرز علمی شده است از طرفی دراین نظریه می توان به غزالی، فخررازی، سیوطی و از معاصران به طنطاوی اشاره کرد. اما گروهی دیگر از مفسران به دلیل اعتماد بیش از حد به دیدگاهها و فرضیات علمی و ثابت پنداشتن آنها به این راه کشیده شده اند. در حالیکه بسیاری از دیدگاههای علمی متغیر هستند و استناد به آنها در تفسیر موجب خدشه وارد شدن به ساحت اعجاز علمی قرآن می گردد.

گاهی ناآگاهی و بی توجهی نسبت به شرایط و قوانین تفسیر نیز موجب گرفتار شدن مفسران در دام افراط در تفسیر علمی می گردد.

برخی از مفسران نیز به دلیل خودباختگی در مقابل فرهنگ غرب و به منظور همسوشدن با آنها با سوء استفاده از دین، چارچوب تفسیر را در هم شکسته و تا آنجا که توانسته اند دامنه علم گرایی در تفسیر راگسترده و بدون مرز ساخته اند.[19]

لازم به ذکر است که یک تفسیر افراطی ممکن است تحت تاثیر یکی از این عوامل قرار گرفته باشد.

8- جریان زیاده روی و میانه روی در تفسیر علمی و ویژگیهای آن

مفسران در قبال برخورد با گرایش علمی به دو دسته تقسیم می شوند:

گروهی که در بکارگیری علم در تفسیر قرآن افراط کردند و هر نظریه و فرضیه ثابت نشده علمی را در تفسیر آیات به کار گرفتند و گروهی که با دقت و درایت و کمک گیری از حقایق قطعی علمی، به روی آیات قرآن دست به تفسیر علمی زدند. بنابراین گرایش علمی در تفاسیر آیات با دو جریان روبه برو شد:

1- جریان زیاده روی 2- جریان میانه روی

1- جریان زیاده روی دو ویژگی دارد:

الف) یافته ها و دیدگاههای علمی، قطعی و مسلم فرض می شوند.

ب) تطبیق آیات با آنها و تفسیر آیات در پرتو این دیدگاههای علمی

2- ویژگیهای جریان میانه روی در تفسیر علمی بدین شرح است:

الف) همه یافته های علمی قطعی تلقی نمی شوند بلکه حقایق علمی ازدیدگاههای علمی و تئوریها جدا می شوند

ب) تفسیر علمی جنبه احتمال در نظر گرفته میشود.

در واقع در تفاسیر و دیدگاههای علمی برآیات تحمیل نمی شوند بلکه می توانند راهگشای کشف حقایق قرآن باشند( در جریان زیاده روی دیدگاههای خاصی محور و اصل فرض می شود و آیات براساس آنها توجیه و تفسیر می گردد)

9- اقسام تفسیر علمی

الف) تفسیر علمی براساس هدف مفسر:

افرادی که در طول تاریخ اسلام، اقدام به انطباق آیات قرآن با علوم تجربی نموده اند، اهداف گوناگونی داشته اند و هر کدام با هدف خاص خود به تفسیر علمی نگرسیته و این شیوه تفسیری را در خدمت هدف خود در آورده اند.

اگر هدف تفسیر کننده مقدس و خوب بوده در همان راه از شیوه تفسیر استفاده کرده و اگر هدف انحرافی داشته برای اثبات انحراف خود از این شیوه استفاده کرده است و به همین دلیل است که برخوردها و دیدگاهها در رابطه با تفسیر علمی مختلف و بلکه متضاد است.

تفسیر علمی مانند هر شیوه تفسیری دیگر (تفسیر عقلی، عرفانی، روانی و …) می تواند به طور صحیح و برای هدف ارشاد و هدایت مردم به کار رود و هم می تواند راه ضلال و گمراه کردن مردم به خدمت گرفته شود.

ما در اینجا چند هدفی را که ممکن است تفسیر علمی در خدمت آن قرار گیرد برمی‎شماریم:

1- تفسیر علمی با هدف اثبات اعجاز قرآن کریم

2- تفسیر علمی با هدف نشان دادن اهمیت علم در نظر اسلام

3- تفسیر علمی با هدف اثبات افکار انحرافی

4- تفسیر علمی با هدف فهم بهتر معنای آیات قرآن

ب) اقسام تفسیر علمی از جهت شکل و شیوه:

تفسیر علمی یک روش تفسیری است که خود دارای روشهای فرعی متفاوتی است که بعضی سر از تفسیر به رای و شماری منجر به تفسیر معتبر و صحیح می شود و همین مطالب موجب شده تا برخی تفسیر علمی را انکار کنند و آن را نوعی تفسیر به رای یا تاویل بنامند و گروهی آن را قبول نمایند و بگویند تفسیر علمی یکی از راههای اثبات اعجاز قرآن است.

ما در اینجا شیوه های فرعی تفسیر علمی را مطرح می کنیم تا هر کدام جداگانه به معرض قضاوت گذارده شود و از خلط مباحث جلوگیری گردد:

1- استخراج همه علوم از قرآن کریم

علما قدیمی مانند (ابن ابی الفضل المرسی، غزالی و … ) کوشیده اند تا همه علوم را از قرآن استخراج کنند زیرا عقیده داشتند که هر چیز در قرآن وجود دارد و در این راستا آیاتی که ظاهر آنها با یک قانون علمی سازگار بود بیان می کردند و هر گاه ظواهر قرآن کفایت نمی کرد، دست به تاویل می زدند و ظواهر آیات را به نظریات و علومی که در نظر داشنتد بر می گرداندند.

از اینجا بود که علم هندسه، حساب، پزشکی هیات، مقابله و جدل را از قرآن استخراج نمودند. برای مثال آیه شریفه «اذا مرضت فهویشفین»[20] آنجا که خداوند از قول حضرت ابراهیم (ع) نقل می کند که «وقتی بیمار شدم اوست که شفا می دهد» علم پزشکی را استخراج کردند و علم جبر را از حروف مقطعه اوائل سوره ها استفاده کرده اند و از آیه شریفه «اذا زلزلت الارض زلزالها»[21] زمین لرزه سال 702 هجری قمری را پیش بینی کردند. روشن است که این نوع تفسیر علمی منجر به تاویلات زیاد در آیات قرآن بدون رعایت قواعد عربی ظواهر الفاظ و معنای لغوی آنها می شود.

از همین روست که بسیاری از مخالفان تفسیر علمی را نوعی تاویل و مجاز گویی دانسته اند که البته در این قسم از تفسیر علمی حق با آنان است و ما قبلا اقوال و دلائل مختلف این مسئله (وجود همه علوم در ظواهر قرآن) را بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که این کلام مبنای صحیحی ندارد.

2- تطبیق و تحمیل نظریات علمی برقرآن کریم:

این شیوه از تفسر علمی در یک قرن اخیر رواج یافت وبسیاری از افراد با مسلم پنداشتن قوانین و نظریات علوم تجربی سعی کردند تا آیاتی موافق آنها در قرآن بیابند و هر گاه آیه ای موافق با آن نمی یافتند دست به تاویل یا تفسیر به رای زده و آیات را برخلاف معانی ظاهری حمل می کردند.

برای مثال در آیه شریف: «هوالذی خلقکم من نفس واحدة و جعل منها زوجها»

اوست خدایی که همه شما را از یک تن آفرید و از او نیز جفتش را مقرر داشت.

کلمه نفس را به معنای پروتون و زوج الکترون معنا کردند و گفتند منظور قرآن این است که همه شما را از پروتون و الکترون که اجزای مثبت و منفی اتم است آفریدیم و در این تفسیر حتی رعایت معنای لغوی و اصطلاحی نفس را نکردند.

این گونه تفسیر علمی در یک قرن اخیر، در مصر و ایران رایج شد و موجب بدبینی بعضی از دانشمندان مسلمان گردید. چنانکه علامه طباطبایی تفسیر علمی را نوعی تطبیق اعلام کرد.

البته در این مورد این نوع تفسیر علمی نیز حق با مخالفان آن است چرا که مفسر در هنگام تفسیر باید از هر گونه پیشداوری خالی باشد تا بتواند تفسیر صحیح انجام دهد و اگر یک نظریه علمی را انتخاب کند و بر قرآن تحمیل نماید پا را در طریق تفسیر به رای گذاشته که در روایات وعده عذاب برای آن داده شده است.

3- استخدام علوم برای فهم بهتر قرآن

در این شیوه از تفسیر علمی، مفسر با دارا بودن شرایط لازم و با رعایت ضوابط تفسیر معتبر اقدام به تفسیر علمی قرآن می کند.

او سعی دارد با استفاده از مطالب قطعی علوم (که از طریق دلیل عقلی پشتیبانی می‎شود) و با ظاهر آیات قرآن (طبق معنای لغوی و اصطلاحی) موافق است به تفسیر علمی بپردازد قرآن را کشف و در اختیار انسانهای تشنه حقیقت قرار دهد.

این شیوه تفسیرعلمی، بهترین نوع و بلکه تنها نوع صحیح از تفسیرهای علمی است.

ما در مبحث بعدی، معیار این گونه تفاسیر را به طور کامل بیان خواهیم کرد، اما در اینجا تاکید می کنیم که در این شیوه تفسیری باید از هر گونه تاویل و تفسیر به رأی پرهیز کرد و تنها به طور احتمالی از مقصود قرآن سخن گفت، زیرا علوم تجربی به خاطر ظنی بودن و استقراء ناقص در روش آنها نمی توانند نظریات قطعی بدهند. برای مثال آیه شریفه «و الشمس تجری لمستقرلها»[22] خورشید در جریان است تا در محل خود استقرار یابد، در زمان صدر اسلام که نازل شده، مردم همین حرکت حسی و روزمره خورشید را می دانستند، به این ترتیب از این آیه همین حرکت را می فهمیدند؛ در حالی که حرکت خورشید از مشرق به مغرب کاذب است، زیرا خطای حس باصره ماست و در حقیقت، زمین در حرکت است، از اینرو خورشید را متحرک می بینیم.

با پیشرفت علوم بشری و کشف حرکت زمین و خورشید روشن شد که خورشید هم خود دارای حرکت انتقالی است (نه حرکت کاذب، بلکه واقعی). و خورشید بلکه تمام منظومه شمسی و حتی کهکشان راه شیری در حرکت است و کهکشانها و ستارگان با سرعت سرسام آ‎وری از همدیگر دور می شوند و عالم انبساط پیدا می کند.

پس می گوییم اگر به طور قطعی اثبات شد که خورشید در حرکت است و ظاهر آیه قرآن هم می گوید خورشید در جریان است، پس منظور قرآن حرکت واقعی انتقالی خورشید است.

در ضمن از این نوع تفاسیر علمی که تحقیق بنده یکی از همین اشکال خواهد بود اعجاز علمی قرآن نیز اثبات می شود چرا که برای مثال قانون زوجیت عمومی گیاهان در قرن 17 میلادی کشف شد اما قرآن حدود 10 قرن قبل از آن از زوج بودن همه گیاهان سخن گفته است.[23]

10- معیارهای تفسیر علمی معتبر

با توجه به اینکه از سه شیوه تفسیر علمی یک قسم را پذیرفتیم (استخدام علوم در فهم قرآن) و با عنایت به مبانی و مطالبی که در مورد عدم قطعیت علوم تجربی از آن یاد کردیم و با توجه به شرایط مفسر و تفسیر معتبر در اینجا معیارهای زیر را برای صحت و اعتبار تفسیر علمی لازم می دانیم:

1- تفسیر علمی توسط مفسری صورت پذیرد که دارای شرایط لازم باشد.

یعنی آشنایی با ادبیات عرب، آگاهی به شان نزول آیه، آشنایی با تاریخ پیامبر (ص) و صدراسلام در حدودی که به آیه مربوط است، اطلاع از علوم قرآن مانند: ناسخ، منسوخ و مراجعه به احادیث و اصول فقه، آگاهی از بینشهای فلسفی، علمی، اجتماعی و اخلاقی، پرهیز از هر گونه پیش داوری تطبیق و تحمیل و آشنایی با تفسیر و عدم تقلید از مفسران.

2- معیارهای تفسیر معتبر در آن رعایت شده باشد.

مثل : پیروی از روش صحیح تفسیری، عدم منافات تفسیر با سنت قطعی، تفسیر بدون پیش داوری غیرضروری، عدم منافات تفسیر با دیگر آیات و حکم قطعی عقل و استفاده از منابع صحیح در تفسیر. این معیارها لازم است که در تفسیر علمی نیز رعایت گردد.

3- تفسیرعلمی باید به وسیله علوم قطعی صورت گیرد

(علومی که علاوه بر تجربه به وسیله دلیل عقلی و … تایید می شود) در جای خود اثبات شده که علوم تجربی به تنهایی نمی تواند تعیین به معنای اخص بیاورد. چون این علوم قطعی الصدور نبوده و پیوسته درگذر زمان در حال تغییر و تحول و تکامل می باشند. اعم از اینکه قوانین علوم تجربی از طریق استقراء ناقص تعمیم می یابد و یا اینکه اطمینان می آورد، اما احتمال طرف مقابل را به صفر نمی رساند.

بنابراین تعیین به معنای اخص (اطمینان به یک طرف و عدم احتمال طرف مقابل یعنی مطابق واقع) نمی آورد و حتی طبق آخرین نظرات دانشمندان قوانین علمی نداریم» بلکه آنها نظریه ها یا افسانه های مفید هستند. برای مثالی حرکت زمین یا تسخیر ماه را می آورند و با آیات قرآن مطابقت می کنند اما این مثالها (قابل خدشه است زیرا بداهت حسی دارد اما بداهت عقلی (مانند قضایای اولیه، اجتماعی نقیضین، و کل اعم از جزء است) ندارد و هنوز از نظر عقلی به تایید یا مرز تایید کل نرسیده است.

لکن بحث ما در تفسیر علوم است. اگر چه مثال فعلی در قرآن و علم نداشته باشد ولی با این حال ضرری به صحت مطالب و بدنه کلام نمی زند.

به خاطر همین است و از این روست که همیشه در قضایای علمی چند حالت مختلفه وجود دارد.

اول: قضیه علمی، که تعیین به معنای اخص آورده، با قطع مطابق واقع می آورد و با حقیقت سازگار خواهد بود. چرا که تجربه علمی همراه با دلیل عقلی است (و یا به مرحله بداهت حسی رسیده باشد)

دوم: قضیه علمی تعیین به معنای اعم بیاورد؛ یعنی اطمینان حاصل شود ولی احتمال طرف مقابل به صفر نرسد.

(چنانکه بیشتر قضایای اثبات شده علوم تجربی جز این دسته به شمار می آید.)

سوم: قضیه علمی به صورت تئوری یا نظریه ظنی باشد که هنوز به مرحله اثبات نرسیده است. بنابراین در صورت نخست تفسیر علمی جایز است زیرا قرآن و علم قعطی (که به قطع عقلی بر می گردد) معارضت ندارد بلکه قرائن قطعی (نقلی یا عقلی و علمی) برای تفسیر قرآن لازم است.

در صورت دوم تفسیر علمی اگر به صورت احتمال ذکر شود صحیح به نظر می رسد. برای مثال گفته شود چون ظاهر قرآن با حرکت انتقالی خورشید مطابق است به احتمال قوی منظور قرآن همین حرکت است. در صورت سوم هم تفسیرعلمی صحیح نیست. زیرا همان اشکالاتی را پدید می آورد که مخالفان تفسیر علمی می گفتند. (مانند انطباق قرآن با علوم متغیره شک کردن مردم در صحت قرآن و ..)

معیارشناخت مصادیق تفسیر علمی غیرمعتبر

ما با توجه به معیارهای تفسیر علمی معتبر هر تفسیر علمی که از این دایره خارج باشد معتبر و صحیح نمی دانیم:

1- تفیسر به رای

هر گاه مفسری سعی کند آیات علمی قرآن را طبق نظر خود تفسیر کند و به اصطلاح ما استقلال در تفسیر داشته باشد و بدون مراجعه به قرائن عقلی و نقلی به تفسیر علمی بپردازد موجب تفسیر به رای می شود که در احادیث ازقول پیامبر آمده است: «لا من قال القرآن برأیه فالیتبوء مقعده من النار» وعده عذابی که به این عمل داده شده کاملا مشهود است.

2-تحمیل نظر، علمی یا نظر مفسر برقرآن:

اگر تفسیر علمی بدون هماهنگی و توافق با ظواهر الفاظ و اصطلاحی آن صورت گیرد در نهایت منجر به تفسیر به رای یا تاویلهای غیرمعتبر درقرآن می گردد.

3- استخرالج علوم با تمسک به تاویل غیرصحیح آیات قرآن:

هر چند نظریه وجود داشتن تمام علوم در قرآن مردود است (چنانکه ذکر شد اما این عقیده پایه ای برای تاویلهای غیرصحیح می گردد و باعث انحراف اهداف تفسیری از مسیر واقعی خود خواهد شد.

4- تفسیر علمی افراد غیر متخصص در علم تفسیر

اگر چه در رشته ای از علوم تجربی متخصص باشند ارزش تفسیری ندارد بلکه گاهی منجر به تفسیر به رای نیز می‎شود، همان طور که اظهار نظر یک مفسر در علوم پزشکی (بدون تخصص در آنها) ارزش ندارد.

5- اگر قرآن بوسیله علوم ظنی، نظریه ها، تئوری ها و … تفسیر شود تفسیر علمی معتبری نخواهد بود. زیرا وحی قطعی مطابق با واقع را با علوم ظنی متغیر انطباق دادن پیامدی غیر از در معرض تغییر قراردادن قرآن ندارد که آن هم بعد از تغییر علوم موج شک مردم در آیات و اخبار قرآن می شود.

6- تفسیر قرآن بوسیله قضایای یقینی به معنای اعم = اطمینان با احتمال ضعف طرف مقابل) جایز نیست مگر به صورت احتمالی، یعنی بگوید به احتمال قوی مقصود قرآن اینست، زیرا احتمال خطا در قضایای علوم تجربی (که با عقل تایید نشده) وجود دارد.

پس اسناد قطعی این علوم به قرآن همانا تحمیل یک نظریه علمی برقرآن است و پذیرفته نیست.

11-آثار مثبت و منفی تفسیر علمی (بررسی دیدگاههای مخالفین و موافقین تفسیر علمی)

طرفداران تفسیرعلمی آثار و نتایج مثبتی را برای انطباق قرآن با علوم تجربی و تفسیر علمی متذکر شده اند که ما به طور خلاصه آنها را ذکر می کنیم:

1- اثبات اعجاز علمی قرآن: که این مطلب خود دو پیامد مهم را در بر دارد:

الف) موجب اتمام حجت بر کفار در دعوت آنان به اسلام و احیانا میل آنان به اسلام می گردد.

زیرا قرآن (برخلاف کتابهای مقدس رایج در دنیا) نه تنها با علم معارضت ندارد بلکه مطالب علمی مهمی را نیز برای بشر به ارمغان آورده است.

ب) موجب تقویت ایمان مسلمانان به قرآن، نبوت و حقانیت اسلام می شود.

2- روشن شدن تفسیر علمی آیات قرآن: چرا که تفسیر علمی، یک روش در تفسیر است که بدون آن تفسیر قرآن ناقص خواهد بود و پرده از روی عجایب قرآن کنار نخواهد رفت.

3- جلوگیری از پندار تعارض علم و دین؛ چرا که با روشن شدن مطالب علمی قرآن، همه افراد با انصاف متوجه خواهند شد که اسلام نه تنها با علوم سازگار است و منافاتی ندارد بلکه علم موید دین است.

4- موجب تعمیق فهم ما از قرآن و توسعه مدلول آیات قرآن می شود.

تذکر: معمولا این آثار مثبت برای تفسیر علمی نوع سوم (استخدام علوم در فهم قرآن) پدید می آید.

2- آثار منفی انطباق قرآن با علوم تجربی (بررسی دیدگاههای مخالفان تفسیر علمی)

مخالفان تفسیر علمی و قرآن با علوم تجربی یا کسانی که با یک شیوه از تفسیر علمی، مخالف هستند آثار منفی این شیوه را چنین برشمرده اند:

1- تفسیر علمی موجب تفسیر به رای می شود که نهی شده است.

2- تفسیر علمی منجر به تاویلهای غیرمجاز در آیات می شود.

3- حقایق قرآن تبدیل به مجازات می شود.

4- تفسیر علمی اعتراف باینست که قرآن احتیاج به غیر دارد.

5- موجب تطبیق و تحمیل نظریات علمی برقرآن می شود.

6- موجب شک مردم در صحت قرآن می گردد زیرا نظریات علمی در معرض تغییر است و پس از چندی که تغییر کرد با ظاهر قرآن (که قبلا موافق آن بود) مخالف می شود و مردم که مطالب علمی را می پذیرند در صحت قرآن شک می کنند.

7- موجب فراموش شدن هدف اصلی قرآن (تربیت انسان و هدایت او به سوی خدا) میشود.

8- احتمال دارد ملل مسلمان به همین توجیهات علمی دل خوش کنند و به دنبال کسب علوم جدید نروند و محتاج علوم دیگران شوند.

9- به اعجاز ادبی و بلاغت قرآن ضرر می رساند.

10- تفسیر علمی، در خدمت مادی گری و الحاد و برای اثبات مکاتبی چون مارکسیسم قرار می گیرد.

11- مطالب باطل و تضادهای علوم به قرآن راه می یابد.

12- قرآن تابع علوم می شود با اینکه علوم در معرض خطاست.

13- مفسر را از فهم خالص زبان عربی دور می کند.

14- تفسیر علمی، موجب سوء فهم مقاصد قرآن می گردد.

تذکر: با بررسی دلیل مخالفان تفسیر علمی روشن می شود که تمام این پیامدها برای دو قسم دیگر تفسیر علمی (تطبیق قرآن با علوم تجربی و استخراج علوم از قرآن) است و قسم سوم تفسیر علمی(استخدام علوم تجربی در فهم قرآن) از این عوامل مبراست.[24]


جهت دریافت فایل خورشید در قرآن لطفا آن را خریداری نمایید


زندگی نامه پیامبر قبل و بعد از بعثت

مقدمه خوشا به حال کسانی که قرنهاست در گذشته اند و هنوز نام نیکشان بر زبانهاست و اعمال برجسته آنان صفحات تاریخ بشریت را زینت می دهد، بشر، شریر و درنده خوست و در تاریخش جز این صفات جلوه گر نیست اما گاهی از میان همین بشر افرادی برخاسته اند که در میان صفحات تیره و تاریک تاریخ انسانیت صفحاتی درخشنده تر از خورشید بوجود آورده اند، اینها افرادی هستند ک
دسته بندی معارف اسلامی
بازدید ها 1
فرمت فایل doc
حجم فایل 141 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 186
زندگی نامه پیامبر قبل و بعد از بعثت

فروشنده فایل

کد کاربری 2106
کاربر

زندگی نامه پیامبر قبل و بعد از بعثت

مقدمه

خوشا به حال کسانی که قرنهاست در گذشته اند و هنوز نام نیکشان بر زبانهاست و اعمال برجسته آنان صفحات تاریخ بشریت را زینت می دهد، بشر، شریر و درنده خوست و در تاریخش جز این صفات جلوه گر نیست. اما گاهی از میان همین بشر افرادی برخاسته اند که در میان صفحات تیره و تاریک تاریخ انسانیت صفحاتی درخشنده تر از خورشید بوجود آورده اند، اینها افرادی هستند که آن صفات زشت را از خود دور ساخته، آینه دل و فکر را از هر رذیله ای زدوده و خود را وقف نیکی کرده، برای اصلاح نوع خود رنجها کشیده و نیکی را برای نیکی خواسته اند و در این راه جان داده‌اند.

اینان همان پیامبران و مصلحین هستند، اینها خیل رسل می باشند که محمد بن عبدالله (صل الله علیه و آله) در راس آنها قرار دارد.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) از همه مردان تاریخ و از خود تاریخ عظیم تر است، زیرا هیچ مردی در تاریخ بشریت یافت نمی شود که عملی مانند حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) در زمان حیات خود انجام داده باشد، فقط اوست که تاریخ اسلام را از روز بعثت تاکنون و تا این کره خاکی برپاست ایجاد نمود.

پیامبر(صلی الله علیه وآله)از هر مصلح،از هر فاتح بزرگتر است زیرا هیچ مصلحی آن خدمت را که حضرت محمد(صلی الله علیه وآله)به انسانیت کرده، نکرده است.

حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)، از هر فاتح برتر است، زیرا فتوحات او در راه نشر مقدسترین مرامها که توحید و عقیده و ایمان باشد، بود. نه برای جهانگیری و به دست آوردن جاه و مقام یا طلب مال دنیا. زیرا از سراسر تاریخ زندگانیش هویداست که جز حق و حقیقت طالب چیزی نبود، در دوره فتح و غلبه فروتن تر و زاهدتر و قانع تر از هر دوره از ادوار زندگی خود بود، چیزی از مال دنیا نداشت و به چیزی از مال دنیا راغب نبود.

در آن وقت که همه چیز برایش فراهم شد و می توانست مانند بزرگترین فرمانروایان جهان زندگی کند، از لذات متنعم باشد، پس از آن تلاش دشوار چندی بیاساید، به دنیا روی نیاورد، او در اوج عظمت خود با همان وضع که در اول هجرت داشت ساخت.

خواند تاریخ چنین مردی برای هرکس، مسلمان باشد یا نباشد مایه عبرت است،هر ناحیه از نواحی زندگی پیامبر(صلی الله علیه وآله)مملو از پند و عبرت درستی است.

تاکنون هزاران نفر به نوشتن تاریخش پرداخته اند و تا جهان برپاست هزاران هزار مورخ و محقق دیگر به نوشتن این تاریخ خواهند پرداخت و هر مورخی چیز تازه ای در این تاریخ خواهند یافت. اما هیچ کس به عظمت او، با اسراری که در وجودش نهفته، به جلالت و شکوه تعالیم او پی نخواهد برد.

حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) مانند طبیعت عظیم و دارای اسراری است که کشف هر کدام از آنها، اسراری در بردارد. اکنون ما نیز با قلم ناتوان خود در صدد هستیم تاریخ زندگانی این مرد بزرگ و فرمانده عظیم و داعی به سوی خدا و مبلغ فضیلت و اخلاق را بنویسیم و بعضی از جنبه های شخصیت او را تا جایی که معلومات و مطالعات ما را یاری می کند روشن سازیم و از خداوند توفیق و یاری می طلبیم.

کلیات

تعریف و تبیین موضوع

ضرورت و اهمیت موضوع

فواید و اهداف تحقیق

پیشینه تحقیق

سوال های تحقیق

روش تحقیق

ساختار تحقیق

کلیدواژه ها

محدودیت یا موانع و مشکلات تحقیق

تعریف و تبیین موضوع:

«لَقَد کانَ لَکُمْ فی رَسولِ اللهِ اُسوَهٌ حَسَنَهٌ ... »[1]

«ای مسلمانان، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بهترین الگو است».

شخصیت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) و سیره نورانی و سراسر درس آن بزرگوار، از سوی خداوند متعال، فرا روی بشر قرار خواهد گرفت تا لطف و عنایت و هدایت خداوند بر انسانها تمام شود و نگاه و دل و جهت آنها به این سوی دوخته شده و به اخلاق و عمل آن بزرگوار تأسی جویند.

شخصیتی که به عصمت، طهارت یافته و با عبودیت و بندگی کامل، الهی شده و با کردار و خلق عظیم و پسندیده ستایش حق تعالی را کسب کرده است، به توصیف بشر در نمی آید و هر آن چه که به گفته و نوشته آیه از نقصان و کاستی به دور نیست. در این تحقیق شما را با دردها و مصیبتها و شادابی ها و امیدها و پیروزیهای آن حضرت آشنا نموده تا مطالعه این اثر حرکت فرهنگی برای عبرت و درس گرفتن و تبعیت کردن از آن حضرت باشد.

ضرورت و اهمیت موضوع:

انسان موجودی است که برای رسیدن به سعادت و خوشبختی نیازمند الگو و اسوه می باشد که بتواند زمینه خوشبختی خود را فراهم سازد. برای رفع این نیاز حیاتی، خداوند متعال، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را به عنوان الگو و اسوه معرفی می کند.

بر این اساس مردم و مسلمانان موظف هستند که تمام ابعاد شخصیت آن حضرت را مورد تحقیق قرار دهند تا با پیروی کردن از آن حضرت و الگو و اسوه قرار دادن او راه سعادت و تکامل را بپیمایند.

فواید و اهداف تحقیق:

پر ارزشترین فرازهای تاریخ، صفحاتی است که از زندگانی مردان بزرگ بحث می‌کند. زندگی آنها، امواج مخصوصی دارد که مملو از انواع حوادث است.

در میان این مردان بزرگ تاریخ، هیچ یک به اندازه حضرت محمد
(صلی الله علیه و آله) زندگی پرموج، پرحادثه و پر انقلاب نداشته است. لذا بر خود دیدم در سالی که مزین به نام پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) می باشد تحقیقی پیرامون زندگانی آن حضرت (قبل و بعد از بعثت) ارائه دهم که در میدانها و عرصه های مختلف زندگی، از اخلاق و عمل فردی تا رفتارهای جمعی و خانوادگی و ... به آن حضرت اقتدا کنیم. امید است مجموعه ای که ارائه خواهم داد، که کام عطشناک جویندگان حقیقت و جان شیفته رهروان آن حضرت را سیراب و لبریز نماید.

پیشینه تحقیق:

با بررسیهای انجام شده در مراکز تحقیقاتی و در سطح شهر این گونه به نظر می رسد که تحقیق جامع و مستقلی در ارتباط با این موضوع (تاریخ زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله) قبل و بعد از بعثت) صورت نگرفته است. هرچند تحقیقات و مقاله هایی پیرامون ابعاد دیگر زندگی این حضرت از جمله وحی و نبوت، سیره نبوی، اعجاز و اهداف بعثت نوشته شده است. لذا بر خود دیدم که تحقیق جامع و مستقلی با این عنوان ارائه دهم که پاسخگوی نیاز جامعه باشد.

سوالهای تحقیق:

1- وضعیت زندگانی پیامبر (صلی الله علیه و آله) در دوران کودکی، نوجوانی، جوانی چگونه بوده است؟

2- نزول وحی بر پیامبر در چه زمان و چه تاریخی بوده است؟

3- هدف از بعثت انبیاء چیست؟

4- دعوت مردم به اسلام توسط پیامبر (صلی الله علیه و آله) چگونه صورت می‌گرفت؟

5- هدف از هجرت در تاریخ اسلام چیست؟

6- معراج پیامبر چگونه رخ داده است؟

7- هدف از معراج پیامبر چیست؟

8- چرا پیامبر حاضر به مباهله شد؟

9- علت مهاجرت پیامبر به مدینه چه بود؟

10- چرا یهود با پیامبر (صلی الله علیه و آله) دشمنی می کرد؟

11- علت منعقد شدن پیمان رضوان چه بوده است؟

12- علت پیروزی بعد از شکست در جنگ احد چه بود؟

روش تحقیق:

روش تحقیق به اعتبار نوع: کاربردی

روش تحقیق به اعتبار موضوع: دینی و تاریخی

روش تحقیق به اعتبار جمع آوری اطلاعات: کتابخانه ای

ساختار تحقیق:

در نوشتار حاضر مطالبی پیرامون تاریخ زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله) در چندین فصل به نگارش در آمده است که عبارتند از: قسمت اول تحقیق را کلیات در بر می گیرد که در آن هدف ضرورت، پیشینه و ........ بررسی شده است.

فصل اول پژوهش در مورد میلاد و کودکی پیامبر (صلی الله علیه و آله) می‌باشد که شامل وقوع حوادث در شب میلاد و سال و روز تولد آن حضرت، پدر و مادر، دوران شیرخوارگی، سفرهای آن حضرت به یثرب و شام است.

فصل دوم تحقیق دوران جوانی آن حضرت است که شامل عواطف او در این دوران، جنگهای فجار، پیمان حلف الفضول و شبانی پیامبر (صلی الله علیه و آله) است.

فصل سوم دوران ازدواج تا بعثت آن حضرت را در بر می گیرد که شامل پیشنهاد ازدواج،کیفیت خواستگاری،فرزندان پیامبر، و آیین پیامبر(صلی الله علیه و‌آله) قبل از بعثت می باشد.

فصل چهارم بعثت تا هجرت آن حضرت را در برمی گیرد که شامل رفتن پیامبر به غار حرا و آغاز وحی، نخستین زن و مرد مسلمان، دعوتهای پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) که شامل دعوت سری، دعوت خویشاوندان و دعوت عمومی می باشد، تطمیع پیامبر (صلی الله علیه و آله) و آزار و اذیت مشرکان بر پیامبر و دیگر مسلمانان.

فصل پنجم دوران هجرت تا وفات آن حضرت را شامل می‌شود که عبارتند از هجرت به حبشه، شعب ابی‌طالب، وفات ابوطالب و حضرت خدیجه (سلام الله علیها)، پیمانهای عقبه اول و دوم، مهاجرت به مدینه و حوادث و رویدادهای هجرت از سال اول تا پایان سال یازدهم و وفات آن حضرت.

.

محدودیت یا موانع و مشکلات تحقیق:

محدودیت و موانعی که در سر راه تحقیق وجود داشت این بود که در مورد موضوع مورد تحقیق من کتابهای فراوانی وجود داشت و از این لحاظ مشکلی نداشتم ولی در مورد مرجعهای اصلی تحقیق مثل بحارالانوار و سیره ابن هشام و ... در سطح شهر کتابی وجود نداشت و کتابخانه های شهر با توجه به اینکه از لحاظ تعداد زیادند ولی از این نظر غنی نیستند و محقق باید برای استفاده از این کتب اصلی کتابخانه به شهرهای دیگر رجوع کند.

چکیده:

در نوشته حاضر مطالبی درباره تاریخ زندگانی پیامبر (صلی الله علیه و آله) قبل و بعد از بعثت در چندین فصل به نگارش در آمده است که هر فصل زیر مجموعه‌های خاص به خود را دارد که عبارتند از:

فصل نخست در مورد میلاد و کودکی پیامبر (صلی الله علیه و آله) می باشد که شامل وقوع حوادث شب میلاد آن حضرت، سال و ماه و روز تولد آن حضرت و دوران شیرخوارگی و سفرهای پیامبر (صلی الله علیه و آله) به یثرب و شام است که مطالعه تاریخ زندگی چنین مرد بزرگی، از جمله حوادث تولد آن حضرت و صحنه های غم انگیز دیگری که در دوران کودکی آن حضرت رخ داد چیزهای بسیار زیادی می تواند به ما بیاموزد.

فصل دوم شامل دوران جوانی آن حضرت می شود که عبارت از عواطف آن حضرت در دوران جوانی و جنگهای فجار و پیمان حلف الفضول و شبانی پیامبر (صلی الله علیه و آله) است که مطالعه این دوره از زندگی آن حضرت بردباری و صبوری در برابر سختی ها و مصائب را به هر انسانی می آموزد.

فصل سوم دوره ازدواج تا بعثت آن حضرت را در برمی گیرد که شامل پیشنهاد ازدواج، کیفیت خواستگاری، آیین پیامبر قبل و بعد از بعثت می باشد.

فصل چهارم پژوهش دوران بعثت تا هجرت پیامبر (صلی الله علیه و آله) را در برمی گیرد که شامل رفتن پیامبر به غار حرا و آغاز وحی، نخستین زن و مرد مسلمان، دعوتهای پیامبر که شامل دعوت سری، دعوت خویشاوندان و دعوت عمومی می باشد و آزار و شکنجه هایی که مشرکان قریش بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و دیگر مسلمانان وارد می کردند که این فصل صحنه های پر ابهت و اسرارآمیزی مانند نزول وحی و به دنبال آن مقاومت عجیب و سرسختانه سیزده ساله پیامبر(صلی الله علیه و آله) و یاران معدود او، در راه نشر آیین اسلام در مکه و مبارزه با بت پرستی می باشد.

فصل پنجم دوران هجرت تا وفات آن حضرت را شامل می شود که عبارت از هجرت به حبشه،شعب ابی طالب،وفات دو عزیز بزرگوار(ابوطالب وحضرت خدیجه(سلام الله علیها)) پیمان های عقبه اول و دوم، مهاجرت به مدینه و حوادث و رویدادهای از سال اول تا سال یازدهم و وفات آن حضرت می باشد که صحنه‌های پرهیجان و پرحادثه ای است که هر کدام نمونه ای از عالیترین فداکاریها و هدفها، در راه کوبیدن انواع مظاهر بت پرستی، در راه مبارزه با تبعیضات ناروا و نژادپرستی و هرگونه استعمار و استثمار بشر به وسیله بشر محسوب می شود.

فصل اول

میلاد و کودکی پیامبر

وقوع حوادث در شب میلاد پیامبر

سال و ماه و روز ولادت پیامبر

اقوال مهم در مورد روز ولادت پیامبر

پدر و مادر پیامیر

القاب پیامبر

دوران شیرخوارگی پیامبر

بازگشت به آغوش خانواده

سفر به یثرب و مرگ مادر

مرگ عبدالمطلب و سفر به شام

خاطره ای از دوران کودکی پیامبر

وقوع حوادث در شب میلاد پیامبر :

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را انیس و مونس شد[2]

پیامبر اکرم (صلی الله وعلیه و آله و سلم) بنابر روایات مشهور شیعه نزدیک طلوع فجر روز جمعه هفدهم؛ و بنابر قول مورخین و محدثین اهل سنت در دوازدهم ربیع الاول، سالی که اصحاب فیل به سرکردگی ابرهه به منظور ویران کردن خانه کعبه به شهر مکه حمله نموده و به سنگ های داغ عذاب شدند که مطابق است با 570 یا 571 میلادی، درمکه معظمه در بیت شریف خود از بطن آمنه دختر وهب بن عبدمناف چشم به جهان گشود و جهانی را پر از نور و ایمان کرد.

هنگام تولد آن حضرت حوادثی در آسمان و زمین ، به ویژه در مشرق زمین که مهد تمدن آن روزگار بود اتفاق افتاد که این نشانه حادثه مهمی در آن روزگار به حساب می آمد.[3]

علامه مجلسی در بحار الانوار و قمی در منتهی الامال و اغلب مورخین از جمله صاحب انوار نوشته اند که حضرت آمنه (سلام الله علیها) فرمود: چون هنگام ولادت حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) نزدیک شد ترس بر من عارض گردید، من مرغ سفیدی را دیدم که آمده بال های خود را بر شکم من کشید و در نتیجه ترس از من برطرف شد، پس از آن زن هایی را دیدم که گرد من جمع شدند، آن ها لباس های رنگارنگ داشتند و بوی مشک از آنان متصاعد بود، با من سخن می‌گفتند یکی از آن ها گفت«من ساره زن ابراهیم، دیگری خود را مریم دختر عمران معرفی کرد، من (آمنه) به آنها تبسم نمودم، آن ها کاسه های بلورین سفید مملوء از شربت های بهشتی در دست داشتند و به من می گفتند: از این شربت ها بنوش، نوشیدم کار وضع حمل آسان و نوری برابر دیدگانم فروزان شد، و فرشتگانی را دیدم که در آسمان و زمین ایستاده بود و بین من و آسمان مملوء از انوار بود، در این موقع شنیدم که هاتفی گفت: بگیرید عزیزترین و محبوب ترین خلق خدا را، در این حال پرچمی از سندس سبز که با یاقوت مزین شده بود، دیدم به بام کعبه نصب کردند و در این وقت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)‌ قدم به این عالم نهاد و رو به خانه کعبه کرد و سجده نمود.»[4]

از صفیه خاتون که قابله حضرت آمنه (سلام الله علیها) بود نقل است که وقتی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) متولد شد زمین از این شرف بر آسمان برتری جست.

اول: نوری از آن حضرت ظاهر شد که بر نور چراغ غلبه کرد.

دوم: آن که به سجده رفت و خداوند را تسبیح گفت.

سوم: سر از سجده برداشت و گفت: لا اِلهَ اِلَّا اللهَ وَ انّی مُحَمَّدٌ رَسُوُل الله
(صلی الله علیه و آله و سلم).

چهارم: خواستیم که او را بشوئیم هاتفی گفت: که خود را به زحمت نیندازید که ما او را به دست قدرت خود شسته ایم.

پنجم: ختنه کرده و ناف بریده متولد شد.

ششم: در میان دو کتف او مهر نبوت بود. بر آنجا که نوشته بود لا اِلهَ اِلَّا اللهَ وَ مُحَمَّدٌ رَسُوُل الله[5]

از جمله اتفاقات مهم در شب میلاد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عبارتند از:

1- همه بت ها در سحرگاه آن شب به زمین افتادند وهیچ بتی در آن روز سرپا نبود.

2- ایوان کسری شکافت و چهارده کنگره آن فروریخت.

3- آتشکده بزرگ فارس که هزار سال خاموش نشده بود خاموش شد.

4- دریاچه ساوه خشک و وادی سماوه پر از آب شد.

5- تخت پادشاهان واژگون و شاهان گنگ شدند و در آن روز سخن نمی گفتند.

6- تردد شیطان به آسمان ها ممنوع شد.[6]

فاطمه بنت اسد، مادر حضرت علی (علیه السلام) ، وقتی که مژده میلاد حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به شوهرش ابوطالب داد، ابوطالب درجواب گفت: من هم به تو مژده می دهم که 30 سال دیگر صاحب فرزندی چون او خواهی شد که وصی و وزیر جانشین این مولود مبارک، خواهد بود.[7]

آمنه، مادر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می گوید: «به خدا ! فرزندم که بر زمین قرار گرفت دست های خود را بر زمین گذارد و سر به سوی آسمان بلند کرد و بدان نگریست و نوری بر من تابید و در آن نور شنیدم که هاتفی گفت: تو آقای مردم را زادی؛ او را محمد نام بگذار» آن گاه نوزاد را نزد عبدالمطلب (علیه السلام) بردند و آنچه را آمنه (سلام الله علیها) گفته بود به وی گزارش دادند. عبدالمطلب (علیه السلام) با دیدن یتیم عبدالله (علیه السلام)‌ گفت:‍ ستایش خدایی را که به من عطا فرمود این فرزند پاک و خوشبو را که در گهواره بر همه پسران آقاست. آن گاه او را به ارکان کعبه «تعویذ»[8] کرد. هفت روز از ولادت پیامبر گذشت. عبدالمطلب (علیه السلام) به شکرانه این مولود بزرگ، گوسفندی را ذبح کرد و از عموم قریش دعوت به عمل آورد و فرزند عبدالله (علیه السلام) «محمد» نام گذاشت. این نام در بین عرب دارای سابقه زیادی نبود. و هنگامی که عبدالمطلب (علیه السلام) درمقابل سوال اعراب قرار گرفت، جواب دادخواستم در آسمان و زمین ستوده باشد.[9]

سال و ماه و روز ولادت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

عموم سیره نویسان اتفاق دارند که تولد پیامبر گرامی در عام الفیل، در سال 570 میلادی بوده است. زیرا آن حضرت به طور قطع در سال 632 میلادی درگذشته است، و سن مبارک او62 یا 63 سال بوده است. بنابراین، ولادت او در حدود 570میلادی خواهد بود.

اکثرمحدثان ومورخان بر این قول اتفاق نظر دارندکه تولدپیامبر(صلی‌الله‌علیه وآله وسلم)، درماه ربیع الاول بوده، ولی در روز تولد او اختلاف دارند. معروف میان محدثان شیعه این است که آن حضرت، در هفدهم ماه ربیع الاول، روز جمعه، پس از طلوع فجر چشم به جهان گشود؛ و مشهور میان اهل تسنن این است که ولادت آن حضرت، درروز دوشنبه دوازدهم همان ماه اتفاق افتاده است.[10]

اقوال مهم در مورد روز ولادت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)

دو قول یاد شده، در مورد روز ولادت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) عبارتند ازاینکه اهل شیعه معتقدند ولادت آن حضرت در هفدهم ربیع الاول، روز جمعه بوده و اهل تسنن که معتقدند ولادت آن حضرت، در دوازدهم ربیع الاول، روز دوشنبه می باشد حال بررسی می کنیم که کدامیک از این دو قول صحیح تر است.

بسیار جای تأسف است که روز میلاد و وفات رهبر و پیامبر عالی قدر اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم)، بلکه موالید و وفیات بیشتر پیشوایان مذهبی ما، به طور دقیق و مشخص و معین نیست. این ابهام سبب شده که بسیاری از روزهای جشن و سوگواری ما از نظر تاریخ قطعی نباشد. در صورتی که دانشمندان اسلام، نوعاً وقایع و حوادث را که در طی قرون اسلامی رخ داده است؛ با نظم خاصی ضبط کرده اند، ولی معلوم نیست چه عواملی در کار بوده که میلاد و وفات بسیاری از آن ها به طور دقیق ضبط نگردیده است.

اگر شما بخواهید بیوگرافی[11] یکی از دانشمندان شهر را بررسی کنید و فرض کنیم که این دانشمندان پس از خود اولاد و کسان زیادی از خود به یادگار گذارده باشد، آیا به خود اجازه می دهید که با بودن فرزندان مطلع و فامیل بزرگ آن شخص که از خصوصیات زندگانی او طبعاً آگاهند، بروید وشرح حال زندگانی او را از جانب بیگانگان، یا از دوستان و علاقمندان آن شخص درخواست کنید؟ به طور مسلم وجدان شما چنین کاری را اجازه نمی دهد.

رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز از میان رفت، و فامیل و فرزندانی از خود به یادگار گذارد، بستگان و کسان آن حضرت می گویند: اگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پدر ارجمند ماست، و ما در خانه او بزرگ و در دامن او پرورش یافته ایم؛ بزرگان خاندان ما در فلان روز به دنیا آمده و در فلان ساعت معین چشم از جهان بربسته است. آیا با این وضع جا دارد که قول فرزندان او را نادیده گرفته و نظر دورافتادگان و همسایگان را بر قول آن ها ترجیح دهیم؟

بنابراین از میان دوقول مزبور قول امامیه، در خصوصیات زندگی آن حضرت که ما خود از اولاد و فرزندان و نزدیکان اوست به حقیقت نزدیک تر می باشد.[12]

پدر و مادر پیامبر (صلی الله علیه و آله واسلم)

عبدالله پدر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، یکی از فرزندان ده گانه عبدالمطلب می باشد. عبدالله در میان قریش به تقوا و پاکی معروف بود و از نظر وقار و متانت مقامی بس بلند و منزلتی بس عظیم نزد عبدالمطلب داشت. هنوز بیست و چهار بهار از سن او نگذشته بود که پدر دست پسر را گرفت و او را به خانه «وهب بن عبد مناف» برد و از دختر او به نام «آمنه» که به پاکی و عفت معروف بود خواستگاری کرد و در همان مجلس او را به عقد عبدالله در آورد. میوه این ازدواج فرزندی شد که ورق تاریخ بشریت به وسیله او دگرگون گشت و انسانیت در مسیر کمال و معرفت قرار گرفت، و از سیر نبوت به وسیله او پایان یافت .

عبدالله پس از ازدواج با آمنه، همراه کاروانی از مکه عازم شام گشت، این مسافرت در زمانی رخ داد که دوران حاملگی همسرش آغاز شده بود. کاروان پس از چند ماه به مکه بازگشتند، در حالی که عبدالله در میان آنها نبود، پس از گفتگو با شخصیت های بزرگ کاروان، روشن شد که عبدالله موقع بازگشت در یثرب بیمار شد و ناچار به توقف و استراحت گشته است.عبدالمطلب فوراً پسر بزرگ خود، حارث را مامور کرد که به یثرب برود و عبدالله را همرا ه خود بیاورد، وقتی حارث وارد یثرب گشت، مطلع شد که عبدالله با همان بیماری در میان بستگان خود درگذشته است. از عبدلله فقط پنج شتر و چند را س گوسفند و یک کنیز به نام «ام ایمن» باقی ماند که بعدها پرستار پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) شد.[13]

القاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

اصولا لقب و کنیه روی صفات یا سجایای ذاتی یا بروز ملکات اخلاقی و آثار شخصیت پدید می آید و در اشخاص در همه طبقات یک سلسله القاب و کنیه‌هایی دیده می شود که روی آثار وجودی آنهاست ، مثلا سلطان المتکلمین – عمادالواعظین – ملک المحققین – استاد المجتهدین و نظایر آنانکه پیدایش آنها روی تحقیق علمی یا فنی مانند ملک الکتاب و غیره بوده است و در میان انبیاء نیز این سنت وجود داشته که پرودگار عالم هر نبی و رسول خود را در صفاتی که بیشتر قدرت بروز آن را داشته اند ملقب نموده مانند آدم صفی الله- ابراهیم خلیل الله – موسی کلیم الله –عیسی روح الله - محمد حبیب الله و درباره پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) که دارای اثرهای بیشماری از فضلیت و کمال هستند القاب بی حسابی برای آن حضرت نوشته و گفته اند که هر یک معرف صفات جسمی یا روحی و آثار طبیعی و اثرهای معنوی او می باشد که رسول الله – حبیب الله – رحمت للعالمین– خیره الخلق– سیدالمرسلین– امام المتقین– خاتم النبیین- رسول الهادی –قائد عزالمحجلین- خیرالبریه- نبی الرحمه- مفتاح الجنه و غیره می باشد و هزاران لقب که در کتب مختلف نوشته اند که در خطب امیر المومنین، حضرت علی (علیه السلام) و در خطب امام سجاد (علیه السلام) بیان شده است .بنابراین، برای پیامبر (صلی الله علیه و آله واسلم) نامهای بسیاری است که در آسمانها به نام احمد، و در زمین به نام محمد (صلی الله علیه و آله واسلم)، محمود و ابوا لقاسم شهرت دارد . طه – یس – خاتم – امین – فاتح – منذر – ماحی و … تا هزار اسم می باشد.

حضرت ابوجعفر، امام محمد باقر (علیه السلام) می فرماید: جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله واسلم) هزار نام داشته که مادرش در حین حمل نام او را احمد و در حین تولد او را محمد نامیدند.[14]

دوران شیر خوارگی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)

نوزاد آمنه (سلام الله علیها) فقط سه روز از مادر شیرخورد و پس از او دو بانوی دیگر به افتخار دایه بودن پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نائل شدند.

1- ثویبه: کنیز ابو لهب که به مدت چهار ماه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را شیر داد. وی قبلا حمزه، عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم ) را شیر داده بود. ثویبه تا آخرین لحظات زندگی مورد احترام و تقدیر پیامبر
(صلی الله علیه و آله وسلم) بود.

2- حلیمه: رسم اشراف عرب بر این بود که فرزندان خود را به دایه ها می‌سپردند. دایگان معمولا در بیرون از شهرها زندگی می کردند تا کودکان را در هوای صحرا پرورش دهند تا رشد و نمو و استخوان بندی آنها محکم تر شود و ضمنا از بیماری و وبای شهر مکه که خطر آن برای نوزادان بیشتر بود مصون بمانند و زبان عربی را در یک منطقه دست نخورده فرا گیرند. در این قسمت دایگان قبیله بنی سعد مشهور تر بودند.

چهار ماه از تولد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) گذشته بود که دایگان قبیله بنی سعد به مکه آمدند. آن سال، قحط سالی عجیبی بود. و از این نظر به کمک اشراف بیش از حد نیازمند بودند. علت اینکه حلیمه برای دایه شدن ذکر شد این است که نوزاد قریش پستان هیچ یک از زنان شیر ده را نگرفت، سر انجام هنگامی که حلیمه سعدیه آمد و محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) پستان او را گرفت، وجد و سرور خاندان عبد المطلب (علیه السلام) را فرا گرفت. عبدالمطلب (علیه السلام) خطاب به حلیمه پرسید: از کدام قبیله ای؟

گفت:ازبنی‌سعد، عبدالمطلب(علیه السلام)پرسید: اسمت چیست؟پاسخ شنید:حلیمه.

عبدالمطلب (علیه السلام) از نام و قبیله او بسیار خشنود شد.[15]

عبدالمطلب (علیه السلام) فرمود :

« بَخَّ بَخَّ ، خِصْلَتانِ جَیَّدَ تانِ سَعْدٌ وَ حِلْمٌ مِنْهُما عِزٌّوالدَّ هِر وَعِزُّ الْاٌبَدِ ».[16]

«به‌به، دو خصلت نیکوست سعادت وحلم که در آنهاست‌عزت دهر و عزت ابدی».

حلیمه چنین نقل می کند:«آنگاه که من پرورش نوزاد آمنه (سلام الله علیها) را متکفل شدم در حضور مادر او خواستم که وی را شیر دهم؛ پستان چپ خود را که دارای شیر بود در دهان او نهادم ولی کودک به پستان راست من بیشتر متمایل بود، اما من از روزی که بچه دار شدم شیری در پستان راست خود ندیده بودم .اصرار نوزاد من را بر آن داشت که پستان بی شیر خود را در دهان او بگذارم،همان دم که کودک شروع به مکیدن کرد ، رگهای خشکیده پر از شیر شد و این امر موجب تعجب همگان گردید.[17]

حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) به مدت پنج سال در قبیله بنی‌سعد زندگی کرد و در مدت این پنج سال حلیمه دو بار او را به مکه نزد مادرش برد و در آخرین بار او را به مادرش بازگرداند.

اولین باری که حلیمه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را نزد مادرش برد، دوران شیر خوارگی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بود، اما با اصرار فراوان او را از مادرش باز گرفت. علت اینکه حلیمه اصرار می کرد که پیامبر (صلی الله علیه و آله واسلم) نزد او بماند این بود که اولاً: این کودک باعث خیر و برکت در زندگی حلیمه شده بود ثانیاً: شیوع بیماری وبا در مکه باعث شد که آمنه (سلام الله‌علیها) خواهش حلیمه را بپذیرد.

مرحله دومی که حلیمه، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را نزد مادرش برد زمانی بود که دسته ای از روحانیون حبشه به حجاز آمدند ، و وقتی که پیامبر (صلی الله علیه و آله واسلم) را دیدند، پی بردند که نشانه هایی که بعد از حضرت عیسی (علیه السلام) در کتابهای آسمانی برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) آمده بود در این کودک کاملا وجود دارد، لذا تصمیم گرفتند به نحوی که ممکن است او را بربایند و به حبشه ببرند. بنابراین، حلیمه تصمیم گرفت که او را نزد مادرش ببرد.[18]

بازگشت به آغوش خانواده

حلیمه، دایه مهربان پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) پنج سال از او محافظت کرد و در تر بیت و پرورش او کوشید. در طی این مدت یتیم مکه، زبان عربی فصیح را آموخت، سپس حلیمه او را به مکه آورد . و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) مدتی نیز آغوش پر مهر و محبت مادرش را درک کرد. و تحت سر پرستی جد بزرگوارش عبدالمطلب (علیه السلام) قرار گرفت؛ و یگانه مایه تسلی باز ماندگان «عبدالله» همان فرزندی بود که از او به یادگار مانده بود.[19]

سفر به یثرب و مرگ مادر

از روزی که آمنه(سلام الله علیها) شوهر جوان و گرامی خود را از دست داد، پیوسته در صدد رفتن به یثرب بود تا ضمن زیارت آرامگاه شو هرش از خویشان خود در یثرب دیداری به عمل آورد. با تحویل گرفتن محمد(صلی الله علیه و آله واسلم) فرصت مناسبی به دست آورد و آنان همراه با «ام ایمن» بار سفر بستن و راه یثرب را پیش گرفتند و یک ماه تمام در آنجا ماندند. این سفر برای کودک بنی‌هاشم با تألمات روحی همراه بود، زیرا برای اولین بار دیدگان او به خانه ای افتاد که پدرش در آن خانه، جان داده و به خاک سپرده شده بود.[20]

هنوز موجی از غم و اندوه در روح بزرگ پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) حاکم بود که حادثه جان گداز دیگری پیش آمد. محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) مادر عزیز خود را در محلی به نام «ابواه» از دست داد. این حادثه بیش از بیش پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را در خاندان بنی هاشم عزیز کرد.

عبدالمطلب(علیه السلام)،جد حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) همواره مراقب او بود و او بهترین و دوست داشتنی ترین فرد در قلب او بود.عبدالمطلب (علیه‌السلام) او را نوه خود صدا نمی زد، بلکه او را فرزند خود می دانست و اکثر اوقات وقتی به خانه می آمد و محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) را نمی دید، نگران می‌شد ولی هرگز او را ملامت نمی کرد، بلکه همیشه تلاش می کرد او را هدایت و راضی کند.

حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) با وجود سن کم، مقدار علاقه مادر را به خود درک می کرد و خود نیز علاقه شدیدی به مادر داشت و اکنون مادر از او جدا شده بود و او را تا قیامت و نخواهد دید، لذا بر سر قبر مادر حاضر شد و با قلبی اندوهگین گریه کرد. او می دانست، گریه و اندوه فایده ای ندارد، ولی مرگ مادر و پدر در دوران کودکی نشانه ای در زمان پیامبری او خواهد بود.ام‌ایمن آن زن صحرا نشین، او را از سر قبر بر می دارد و از آنجا دور می شوند.

حضرت محمد (صلی الله علیه و آل وسلم) اکنون پدر و مادر خود را از دست داده است .پدر خود را هرگز ندیده و مدت کوتاهی در کنار مادر خود زندگی کرده است و در این صحرای خشک مونسی ندارد، جز کنیز حبشی با وفا، که دست او را بگیرد، ولی هرگز مهر او مانند مهر مادر نخواهد بود. وقتی ام ایمن محمد (‌صلی‌الله علیه و آل وسلم) را می دیدند وچهره اش را غم در بر می گرفت و اشک از چشمانش سرازیر می‌شد و احساس می کرد قلبش از جا کنده می شود، ولی او غم و اندوه خود را از محمد (صلی الله علیه و آل وسلم) می پوشاند تا رنجهایش کم شود، ولی این امور، غمحضرت محمد (صلی الله علیه و آل وسلم) را کم نمی‌کرد. ام ایمن زن خوبی بود، چون تلاش فراوانی می کرد تا خاطر محمد (صلی‌الله علیه و آل وسلم) آسوده باشد، ولی حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) دلسوزی او را احساس می کرد تا نگرانیهایش کاهش یابد؟قسم به خدا که روزگار چهره خود را نشان خواهد داد وسختی خود را به کودک شش ساله نشان می‌دهد و پدر و مادر او را، از اومی گیرد و سخت تر اینکه کودک در غربت و به دور از اقوام است.

بله، محمد(صلی الله علیه و آل وسلم) اکنون غریب است‌، یتیمی از پدر و مادر و غربت تنهایی در صحرا،غربتی که باعث وحشت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) می‌شود ولی خداوند متعال یار دوست و ام ایمن او را تا مکه و نزد جدش راهنمایی می‌کند.

وقتی خبر وفات حضرت آمنه (سلام الله علیها)، به عبدالمطلب (علیه السلام) رسید، او بسیاری از آرزو های خود را نقش بر آب دید و بسیار اشک ریخت تا جایی اگر نوه‌اش نبود، نزدیک بود روح از بدنش جدا شود.عبدالمطلب (علیه السلام) هر چه توان داشت برای محمد(صلی الله علیه و آل وسلم) به کار می‌برد و علاوه بر جد بودن، پدر و مادر او نیز بود. او اسباب راحتی پیامبر(صلی الله علیه و آل وسلم) را فراهم می کرد و همسرش ، هاله نیز که دختر عموی آمنه (سلام الله علیها)بود، به محمد (صلی الله علیه و آل وسلم) به نحو احسن رسیدگی می‌کرد. آنها نه تنها او را سربار نمی‌دانستند، بلکه به او نیز مانند عمویش حمزه که در سن او بود، رسیدگی می کردند و گاه به محمد(صلی الله علیه و آل وسلم) اهمیت بیشتری می دادند.

محمد (صلی الله علیه و آل وسلم) در آن فضای مناسب ، بدون احساس یتیمی رشد کرد و در آغوش گرم و پر محبت خویشاوندان قرار داشت و اگر اطرافیان هم به او محبت نمی ورزیدند، محبت و عواطف جدش برای او کافی بود و آن بزرگوار به تنهایی جای پدر و مادر او را پر می کرد تا جایی که محمد (صلی الله علیه و آل وسلم) اصلا ً احساس یتیمی نمی نمود و گوشه گیری اختیار نمی‌کرد.

خداوند این دوران و نعمتهای آن را متذکر شده است و می‌فرماید :

«اَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فَاویَ»[21]

«آواره نشدی که مردم به تو ترحم کنند»

معمولاً وقتی مردم به یتیم زیاد مهربانی می‌کنند و دل آنان به حال او بسوزد یتیم احساس شکست می‌کند. یتیم از نداشتن پدر یا مادر یا هر دوی آنها احساس محرومیت می‌کند و هیچ چیز نمی‌تواند جایگزین این محرومیت شود، زیرا یتیم هر گاه می بیند که کودکان دیگر، هنگام نیاز، پدر و مادر خود را صدا می‌زنند، این احساس شکست در او بوجود می‌آید.

ولی فضای حاکم بر زندگی محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) طوری بود که این عقده برای او هرگز بوجود نیامد و حسرت نداشتن پدر و مادر در دل او جا نگرفت، زیرا او در سایه جد بزرگوارش به سر می برد که برای او ارزش ویژه ای قائل بود. او از عزیزترین فرزندان عبدالمطلب بود و احساس جد خود را درک می‌کرد.

حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم)در هیچ حالتی احساس ننگ نمی‌کرد، زیرا نزد پرده دار کعبه جایگاه رفیع و عظیمی داشت و نزد جد خود احساس غم ، حسرت و کمبود محبت نمی کرد و عبدالمطلب (علیه السلام) هر چه در توان داشت برای راحتی او به کار می برد تا او تلخی یتیمی را احساس نکند.

حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) دارای صفاتی بود که دیگران را جذب می‌کرد و هوش و نبوغی داشت که او را از دیگران ممتاز می کرد .به طوری که هرگاه عبدالمطلب (علیه السلام) در کنار کعبه می نشست و فرزندانش و بزرگان مکه در اطراف او بودند ، به محض اینکه حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) می‌آمد به اطرافیان خود خطاب می کرد و می‌گفت : «راه را باز کنید ، فرزندم را بخوانید تا نزد من آید . قسم به خدا او دارای منزلت ویژ ه ای است».

در این مرحله زندگی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) ام ایمن در کنار او بود. عبدالمطلب(علیه السلام)در مورد سر پرستی حضرت محمد(صلی الله ‌علیه وآله وسلم) به ام‌ایمن اعتماد کرد، زیرا میزان محبتهای او را به محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) را می‌دانست‌و با وجود اینکه از محبت ام ایمن حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) آگاهی داشت، باز از او خواست در خانه آنان بماند‌.

ام‌ایمن هم به وصیت عبدالمطلب عمل کرد، اگر چه نیازی به این وصیت نبود‌، زیرا ام ایمن هیچ کس را به اندازه محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) دوست نداشت و محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) تنها کسی بود که عواطف ام ایمن را به خود جذب کرده بود.[22]

مرگ عبدالمطلب و سفر به شام:

هنوز امواجی از اندوه ، در دل پیامبر ( صلی الله علیه و آله وسلم) حکومت می‌کرد که برای بار سوم ، با مصیبت بزرگتری مواجه گردید.هشت بهار بیشتر از عمر او نگذشته بود که عبدالمطلب (علیه السلام) را از دست داد . مرگ عبدالمطلب (علیه السلام) آن چنان روح وی را فشرد که در روز مرگ او، تا لب قبر اشک می ریخت و تا پایان زندگی هیچ گاه آن واقعه را فراموش نکرد. با رحلت عبدالمطلب (علیه السلام) ابو طالب عموی پیامبر، با افتخار سر پر ستی او را بر عهده گرفت؛ مردی که سطور طلایی تاریخ اسلام شاهد خدمات گرانبهای او به اسلام و به راه خداست.

بازرگان مکه طبق معمول، هر سا ل یک بار به سوی شام می رفتند. ابوطالب تصمیم گرفته بود که در سفر سالیانه قریش شرکت کند، اما مشکل مهم او برادر زاده‌ای بود که لحظه ای او را از خود جدا نمی کرد؛ تصمیم گرفت او را در مکه به جا بگذارد و عده ای را برای حفاظت او مامور کند‌.اما هنگام حرکت کاروان اشک در چشمان حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) تو فانی از احساسات را در دل ابوطالب برانگیخت به گو نه ای که ناچار شد تن به مشقت دهد و محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) را به همراه خود ببرد.

مسافرت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در سن دوازده سالگی از سفرهای شیرین او به شمار می رفت ، زیرا در این سفر از «مدین» و «وادی القری» و «دیار ثمود» عبور کرد و از مناظر زیبا و طبیعی شام دیدن کرد.[23] هنوز کاروان قریش ، به مقصد نرسیده بود که در نقطه ای به نام «بصری[24]»، جریانی پیش آمد که بعداً به تفضیل آن جریان می پردازیم.

خاطره ای از دوران کودکی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم):

روزی که قا فله قریش به «بصری» نزدیک می شد زاهدی گوشه گیر به نام «بحیرا» در صو معه خود بود ، ناگهان دید کاروانی می آید در حالی که تکه ابری بالای سر آن سایه افکنده و همراه آنان حرکت می کند. بحیرا از صو معه به زیر آمد و در گو شه ای ایستاد و به پیشکار خود گفت : برو به آنان بگو که امروز همه شما مهمان من هستید .اهل کاروان جز محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) که در کنار اثاثیه ایستاده بود نزد او آمد ند، بحیرا که می دید ابر بر جای خود ایستاده و حرکت نمی کند .گفت : آیا همه افراد قافله در اینجا حاضر ند؟ گفتند: آری مگر جوانی که از حیث سن از همه کوچکتر است.

بحیرا گفت: او را هم بگویید بیاید، محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) را هم آوردند .چون آمد ،ابر هم با او به حرکت در آمد راهب خیره خیره در او نگریست پس از صرف غذا به او گفت : من از تو پرسشی دارم؟ تو را به «لات» و «عزی»[25] قسم می‌دهم که جواب مرا بدهی.

حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود : مبغوض ترین چیزها در نزد من،همین دو اسم است که مرا به آنها قسم دادی بحیرا گفت:تو را به « الله» (خدا) قسم می دهم که پاسخ مرا بدهی.

محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: سوال خود را بگو!

بحیرا پس از یک مصاحبه کوتاه با محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) بر دست و پای او افتاد و بر آنها بوسه زد و گفت: اگر زمان تو را دریابم، پیشاپیش تو با دشمنانت خواهم جنگید ، تو بزرگ فرزندان بشری….

و پرسید: این جوان فرزند کیست ؟

اهل کاروان به ابو طالب اشاره کردند ، که فرزند اوست!

بحیرا گفت: نه ، پدر این جوان نباید حیات داشته باشد!

ابوطالب فرمود: آری او برادر زاده من است!

بحیرا گفت: این جوان آتیه درخشان و مهمی دارد اگر آنچه من در او می بینم یهودیان ببینند او را نابود خواهند ساخت مواظب باش یهودیان به او آسیبی نرسانند!

ابوطالب– او مگر چه خواهد کرد، و یهود به او چه کاری خواهند داشت؟

بحیرا – او در آینده پیامبر خواهد بود و فرشته وحی بر او فرود خواهد آمد.

ابو طالب–خدا او را وا نمی‌گذارد و از شر دشمنان و یهودیان محافظت می‌کند.[26]

فصل دوم

دوران جوانی پیامبر

دوران جوانی و عواطف او در این دوران

جنگ های فجار

پیمان جوانمردان

شبانی پیامبر

سفر دوم پیامبر به شام

دوران جوانی و عواطف او در این دوران:

از دوران کودکی و جوانی، آثار قدرت، شجاعت و صلابت و نیرو مندی در جبین عزیز قریش نمایان بود .وی در سن پانزده سالگی، در یکی از جنگهای قریش با طایفه هوازن که آن را «حرب فجار» می‌نامیدند، شرکت داشت.دراین رزم ،پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به عموی خود تیر می رساند.شجاعت او در این جنگ و آن هم با این سن و سال ما را به قول امیرالمومنان،حضرت علی(‌علیه السلام) هدایت می سازد که فرمود: «هر گاه در جبهه جنگ، عرصه بر ما (سربازان اسلام) سخت و دشوار می شد ، به پیامبر پناه می بردیم و کسی از ما به دشمن نزدیکتر از او نبود»[27].

در بازار مکه، واقعه ای رخ داد که عواطف انسانی و جوانی او را جریحه دار ساخت دید قمار بازی، مشغول قمار است و از بدی بخت، شتر خود را باخت، کار به جایی رسید که ده سال از زندگی خود را نیز از دست داد. مشاهده این واقعه، چنان جوان قریش را متأثر ساخت که نتوانست همان روز در شهر بماند، بلکه به کوههای اطراف پناه برد و پس از پاسی از شب به خانه بازگشت. او به راستی. از دیدن این نوع مناظر غم انگیز و رقت بار، متاثر می گشت و از کسی عقل و شعور این طبقه گمراه، در فکر و تعجب فرو می رفت. خانه خدیجه،پیش از آنکه با حضرت محمد (صلی الله علیه وآل وسلم) ازدواج نمود، کعبه آمال و خانه امید مردم بیقوا بود و پس از آنکه با جوان قریش ازدواج نمود، کوچکترین تغییری در وضع خانه و بذل و بخشش همسر خود نداد. در مواقع قحطی و کم بارانی، گاهی مادر رضاعی او،حلیمه،به دیدار فرزند خود می‌آمد.رسول گرامی (صلی الله علیه وآل وسلم) عبای خود را زیر پای او پهن می نمود، و به یاد عواطف مادر خود و زندگی ساده می افتاد و سخنان او را گوش می داد، موقع رفتن آنچه می توانست درباره مادر خود کمک می کرد.[28]

جنگهای فجار:

اعراب جاهلی همه ماههای سال را با جنگ و غارت سپری می کردند و ادامه این وضع ، زندگی آنان را مختل می ساخت؛ لذا جنگ را در چهار ماه (رجب: ذیقعده ، ذی حجه و محرم) تحریم کردند تا در این چهار ماه بازارهای خود را باز کنند و به کسب و کار بپردازند. بر اساس این تصمیم در طول چهار ماه ، بازارهای عکاظ مجنه و ذی المجاز، شاهد اجتماع شگفت انگیز مردمی بو دند که فارغ از دشمنی ها در کنار یکدیگر به داد ستد می پرداختند، سرایندگان عرب، سروده های خود را در میان آن محافل می خواندند، خطیبان سخنرانی می کردند، یهودیان، مسیحیان و بت پرستان با کمال اطمینان از گزند دشمن عقاید خود را به اعراب عرضه می داشتند ولی در تاریخ عرب ، چهار بار این جنگها در ماههای حرام به وقوع پیوست که آنها را (جنگهای فجار) نامیدند.

فجار نخست یا (فجارالرجل): این جنگ بین قبیله کنانه و هوازن اتفاق افتاد و علت جنگ نیز چنین است که مردی به نام بد ربن معشر در بازار عکاظ برای خود جایگاهی ترتیب داده بود و هر روز بر مردم ، مفاخر خود را بیان می کرد ؛ روزی شمشیری به دست گرفت و گفت : من گرامی ترین مردم هستم و هر کس گفتار مرا نپذیرد باید با این شمشیر کشته شود . در این هنگام مردی بر خاست و با شمشیر پای وی را قطع کرد و درگیری بین دو طایفه در گرفت اما کسی کشته نشد.

فجار دوم یا ( فجارالمرأه): این جنگ به این علت رخ داد که زن زیبایی از طایفه بنی عامر ، جوان چشم چرانی را به خود جلب کرد .آن جوان از زن در خواست کرد که صورت خود را باز کند ،زن ابا کرد، جوان هوسباز با ترفندی حجاب از صورت زن بر گرفت و در این هنگام، زن، قبیله اش را به کمک طلبید ؛ در گیری در گرفت و پس از کشته شدن عده ای ، دست از هم بردا شتند .

فجار سوم یا ( فجار قرد): مردی از قبیله بنی عامر از یک مرد کنانی طلبکار بود ، مرد بدهکار امروز و فردا می کرد ، مشاجره در گرفت .اما قبل از اینکه کسی کشته شود کار با مسالمت خاتمه یافت.

فجار چهارم یا (فجار براض): همان جنگی که پیامبر در آن شرکت داشت و به مدت چهار سال به طول انجامید. ریشه نزاع هم این بود که نعمان بن منذر هر سال کاروانی را به راه می انداخت و مال التجاره ای را به عکاظ می فرستاد در مقابل آن ،پوست و ریسمان و پارچه های زر باف برای او خریداری کنند و بیاورند، مردی از قبیله هوازن به نام (عره الرجال) حفاظت از کاروان را به عهده گرفت و همین امر موجب عصبانیت براض بن قیس (کنانی) شد و بالاخره در سرزمین (بنی مره) او را کشت.جنگ بین قبیله قریش و کنانه که با هم متحد بودند و قبیله هوازن در گرفت و عاقبت نیز با پرداختن دیه کشتگان هوازن که بیشتر از قریش کشته داده بودند خاتمه پذیرفت.[29]

پیمان جوانمردان (حلف الفضول)

رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) حدود بیست سال بیشتر نداشت که این پیمان بسته شد و آن حضرت به عضویت آن در آمد؛ جریان چنین بود که مردی از قبیله (بنی‌زبید) در ماه ذی قعده کالاهایی به مکه آورد و (عاص بن وائل)، سهمی از آن را خریداری کرد؛ ولی از دادن بهایش خود داری کرد.

مرد زبیدی ناچار بالای کوه «ابو قبیس»– که مشرف به مسجدالحرام بود– رفت و فریاد بر آورد و اشعاری سرود به این مضمون: «مکه، ای مردان قریش به داد ستمدیده های دور از طایفه از سکان خویش برسید که در داخل شهر مکه، کالای او را به ستم می بردند. همانا احترام، کسی را سزد که خود در بزرگواری تمام باشد و دو جامه فریبکار را احترامی نیست».

این فریاد مظلومانه،جمعی از قریش را تحت تأثیر قرار داد و در خانه
«عبدالله بن جدعان» گرد آمده و پیمانی بستند مبنی بر اینکه تا آنجا که در امکان آنهاست از حقوق مظلومان در مکه معظمه دفاع نمود ه و نگذ ارند در حرم امن الهی، کسی مورد ستم قرار گیرد .این سو گند و پیمان را «حلف الفضول»،
(پیمان فضلها) نامیدند، چنین پیمانی در مکه قبل از آن، سابقه طو لانی داشت و در میان جر همیان[30] بر قرار بود.پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) بیست سا ل قبل از بعثتش در این پیمان شرکت فرمود و پس از رسالت خود نیز فرمود:

«لَقَدْ شَهَدْتَ فِی دَارِ عَبْداللهِ بِنِ جَدعانِ حَلفاً مَا اَحَبُّ أَنْ لِی به حِمْرُالِنَعِم وَ لَوْ اُدْعِی بِهِ فِی الإِسْلامِ لَا جَبْتُ»

«من در خانه عبدالله بن جدعان شاهد سوگندی بودم که دوست ندارم آن را با تمام شتران سرخ مو عوض کنم و اگر در اسلام نیز به سوی چنین پیمانی دعوت شوم اجابت خواهم کرد»

چنین پیمانی در سرزمین مکه، گذشته از اینکه اجرای عدل و دادخواهی از مظلوم است موجب تثبیت امنیت حرم و در نتیجه امنیت بازرگانی و تضمین کننده رونق اقتصادی آنجا نیز بود .البته مضمون عهد نامه حلف الفضول جزء تعالیم عالیه اسلام است تا آنجا که پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله وسلم ) می فرمود :

«لَنْ تَقَدّسَ اُمَّهٌ لَا یُوْخَذْ فِیها حَقَّ الْضَّعِیفِ مِنَ الَقَوی غَیْرُ مُتَعْتَعٍ».

یعنی ملتی که در آن حق ضعیف از قوی بدون چون و چرا ستا نده نشود، ارزش و منزلتی ندارد.[31]

سالار شهیدان، حسین بن علی ( علیه السلام ) که در سراسر عمر خود زیر بار ظلم و ستم نرفت، بر سر مالی با حاکم مدینه که همواره به قدرتهای محلی و مرکزی «‌شام» تکیه کرده و احجاف می نمود[32]، اختلاف پیدا نمود. حضرت امام حسین « علیه السلام» برای در هم شکستن اساس ستم، و آشنا ساختن دیگران به احقاق حق خود، رو به فرما ندار مدینه کرد و گفت: «به خدا سوگند هر گاه بر من احجاف کنی دست به قبضه شمشیر می برم و در مسجد رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) می‌ایستم و مردم را با آن پیمانی که پدران و نیاکان آنها بنیان گذاران آن بودند، دعوت می‌نمایم».

از آن میان عبدالله بن زبیر برخاست و همین جمله را تکرار کرد و ضمناً افزود: همگی نهضت می کنیم و حق او را می گیریم ، و یا اینکه در این راه کشته می‌شویم ، دعوت حسین بن علی (علیه السلام) کم کم به گوش همه افراد غیور مانند «المسور بن مخررمه» و «عبد الرحمن بن عثمان» رسید و تمام لبیک گویان به آستان مقدس امام (علیه السلام) شتا فتند و در نتیجه فرماندار از این جر یان وحشت کرده، دست از احجاف برداشت.


جهت دریافت فایل زندگی نامه پیامبر قبل و بعد از بعثت لطفا آن را خریداری نمایید


جایگاه خانواده در اسلام

مقدمه خانواده از ابتدای تاریخ تاکنون در بین تمامی جوامع بشری، به عنوان اصلی‌ترین نهاد اجتماعی، زیربنای جوامع و منشأ فرهنگ‌ها، تمدن‌ها و تاریخ بشر بوده است پرداختن به این بنای مقدس و بنیادین و حمایت و هدایت آن به جایگاه واقعی و متعالی‌اش، همواره سبب اصلاح خانواده بزرگ انسانی و غفلت از آن موجب دور شدن بشر از حیات حقیقی و سقوط به ورطه هلاکت و ضلال
دسته بندی معارف اسلامی
بازدید ها 2
فرمت فایل doc
حجم فایل 166 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 161
جایگاه خانواده در اسلام

فروشنده فایل

کد کاربری 2106
کاربر

جایگاه خانواده در اسلام

چکیده:

قدمت ازدواج همپای پیدایش بشر است. در نخستین نجوای رازگونه، آدم ابوالبشر به خداوند می‌گوید: پروردگارا! در برابر خود کسی را می‌بینم که در دلم میلی و انسی به او احساس می‌کنم و چون خداوند یگانه، نجوای بنده یکدانه‌اش را شنید فرمود: اگر او را می‌خواهی از من بخواه و وصال او را از من طلب کن...

تحقیق حاضر با لطف و عنایت خداوند متعال و با عنوان: «خانواده در اسلام» با بهره‌گیری از آیات قرآن به عنوان منبعی اصیل و متقن، سرچشمه گرفته از وحی و روایات نورانی حضرات معصومین (علیهما السلام) ارائه می‌گردد.

به طور مجمل اصطلاح خانواده مؤثرترین عامل انتقال فرهنگ و رکن بنیادی جامعه است که در شرایط مختلف در تأثیر و تأثر متقابل با فرهنگ و عوامل اجتماعی است. انسان‌ها در خانواده به هویت و رشد شخصیتی دست می‌یابند و در خانواده‌های سالم و رشید به تکامل معنوی و اخلاقی نائل می‌شوند. لذا خانواده عامل کمال‌بخشی، سکونت، آرامش و بالندگی به اعضای خویش است که در تحولات اساسی جوامع نقش عمده‌ای ایفا می‌کند. البته خانواده متأثر از عملکرد مذهب، آموزش و حکومت نیز می‌باشد و این تأثر به صورت متقابل باعث ایجاد تغییرات اساسی می‌گردد. اگر خانواده محیط سالم و سازنده‌ای داشته باشد و نیازهای جسمی و روحی افراد خویش را برآورده سازد، کمتر به خدمات جانبی و جبرانی برای خانواده نیاز است. در تعریف خانواده بیان شده: خانواده گروهی است متشکل از افرادی که از طریق نسب و سبب و رضاع با یکدیگر به عنوان، شوهر، زن، مادر، پدر، برادر و خواهر در ارتباط متقابلند و فرهنگ مشترکی پدید آورده و در واحد خاصی زندگی می‌کنند.

اینک با توجه به حساسیت بیش از حد موضوع و حتی سرنوشت‌ساز بودنش، این ضرورت به چشم می‌خورد که در باب خانواده پژوهش‌هایی کارآمد به عمل آید. انسان با تشکیل خانواده، مثلث نیازهای سه‌گانه‌اش را، اعم از تمتع جنسی، تمنای عاطفی و تعهد انسانی، پوشش می‌دهد و از روابط آزاد که عمدتاً در سطح نازل و حیوانی تمتع جنسی قرار می‌گیرد، جدا می‌شود و هر چقدر در مقوله ازدواج حیطه شناختی درست‌تر ترسیم گردد و حیطه مصداقی صحیح‌تر انتخاب شود قدرت پاسخگویی به مثلث انسانی نیاز، بیشتر می‌شود. اما مع‌الاسف دنیای امروز مطالب دیگری را تعقیب می‌کند و حتی فکر ازدواج را به زیر تازیانه‌های عقب‌ماندگی و بی‌عرضگی و اسیر شدن می‌کشاند. لذا باید عوامل انزوای ازدواج و ایذاء ازدواج‌کرده‌ها، شناسایی و با به کارگیری فرامین اساسی در باب خانواده، ازدواج را به تسهیل کشانید.

با توجه به مطالب فوق این پایان‌نامه مشتمل بر چهار بخش است: بخش اول ـ کلیات (تعریف و تبیین موضوع و...) و بخش دوم شامل بررسی جایگاه خانواده در اعصار گذشته و ادیان همچون زرتشت، مسیحیت، یهود و اسلام و همچنین بنا بر ضرورت خانواده در اندیشه نظریه‌پردازان نیز بیان گردیده، بخش سوم بررسی جایگاه خانواده در اسلام و بیان ضروریات مورد نظر اسلام در این باب، آثار و فواید ازدواج و دو بخش چهارم به عنوان مبانی حقوقی و اخلاقی خانواده در اسلام به طرح حقوق همسران و آمیختگی این حقوق با اخلاق پرداخته می‌شود و پژوهش با مبحث رفع اختلافات خانوادگی به پایان رسیده است.

در این مطلب سعی شده است از منابع دست اول تفسیری و روایی و همین‌طور در جهت تجزیه و تحلیل هر چه بیشتر موضوع از مقالات و پایان‌نامه‌های مرتبط استفاده گردد که تعدد منابع نشان از توجه و کنکاش بیش از حد پژوهشگر دارد.


فهرست مطالب

چکیده............................................................................................................................................... ه

بخش اول کلیات

مقدمه............................................................................................................................................... 2

1-1- تعریف و تبیین موضوع......................................................................................................... 4

الف – تعریف لغوی عیال................................................................................................................. 4

ب – تعریف لغوی أسر.................................................................................................................... 4

ج – تعریف لغوی زوج..................................................................................................................... 5

د – خانواده در اصطلاح................................................................................................................ 10

2-1- ضرورت و اهداف تحقیق.................................................................................................... 13

3-1- پیشینه موضوع.................................................................................................................... 14

4-1- فرضیات اصلی و فرعی....................................................................................................... 15

5-1- روش تحقیق........................................................................................................................ 16

بخش دوم بررسی جایگاه خانواده در اعصار گذشته و ادیان

1-2- خانواده در اعصار گذشته.................................................................................................. 18

الف – خانواده در اقوام وحشی.................................................................................................... 18

ب – خانواده در روم قدیم............................................................................................................ 19

ج – خانواده در یونان قدیم........................................................................................................... 20

د – خانواده در ایران باستان........................................................................................................ 21

ه – خانواده در عرب جاهلیت........................................................................................................ 22

2-2- خانواده در ادیان................................................................................................................. 24

الف – خانواده در زرتشت............................................................................................................ 24

ب – خانواده در میان مسیحیان و یهودیان................................................................................... 26

ج – خانواده در اسلام................................................................................................................... 28

* کارگر و جایگاه خانه در قرآن................................................................................................... 30

1- محل تسکین.............................................................................................................................. 31

2- محل ذکر و تلاوت آیات الهی................................................................................................... 31

3- محل رابطه قدسی.................................................................................................................... 32

4- لزوم حفظ حریم خانه.............................................................................................................. 32

3-2- وضعیت خانواده در جهان معاصر..................................................................................... 33

4-2- ابعاد خانواده در اندیشه نظریه پردازان علوم انسانی........................................................ 44

الف – تاریخ................................................................................................................................... 44

ب – جامعه شناسی....................................................................................................................... 45

ج – حقوق...................................................................................................................................... 46

د- اقتصاد...................................................................................................................................... 46

ه – روان شناسی.......................................................................................................................... 48

و – علوم سیاسی.......................................................................................................................... 49

ز – علوم تربیتی............................................................................................................................ 50

بخش سوم میزان تقدس خانواده در اسلام

مقدمه............................................................................................................................................. 52

1-3- ضرورت تشکیل خانواده..................................................................................................... 54

الف – ازدواج یک سنت الهی.......................................................................................................... 55

ب – ازدواج وسیله حفظ دین است................................................................................................ 55

ج – فضیلت عبادت متأهل ............................................................................................................. 56

د – بهترین تجارت، زن شایسته.................................................................................................... 56

2-3- آثار و فواید ازدواج............................................................................................................. 60

الف – غریزه جنسی....................................................................................................................... 61

1-زنا................................................................................................................................................. 62

2-عریان گرایی.................................................................................................................................. 63

3-چشم چرانی.................................................................................................................................. 64

4-لواط (همجنس خواهی).................................................................................................................. 64

5-خود ارضایی................................................................................................................................. 65

* عوامل ایجاد رفتار جنسی مطلوب در روابط زناشوئی:............................................................. 67

1- رضایت زوجین در انتخاب یکدیگر.......................................................................................... 67

2- رعایت احترام و محبت متقابل.................................................................................................. 67

3- پرهیز از احیاء منفی................................................................................................................. 67

4- تفاهم و توافق میان همسران در روابط جنسی....................................................................... 68

5- رعایت اخلاق جنسی................................................................................................................. 68

ب – نیاز به آرامش و سکون........................................................................................................ 68

ج – نیاز به انس دمورت................................................................................................................ 70

د – میل به تداوم وجود خویش..................................................................................................... 72

و – پرورش نسل سالم و پاک....................................................................................................... 73

ه – حفظ عفت و حیای فردی و اجتماعی...................................................................................... 74

3-3- چارچوب خانواده متعادل و ایده آل در اسلام.................................................................... 76

1- تعادل نظر و عمل..................................................................................................................... 76

2- تعادل معنویت و مادیت............................................................................................................ 77

3- تعادل سد زمان........................................................................................................................ 77

4- تعادل منطق و عاطفه................................................................................................................ 77

5- تعادل گفتن و شنیدن................................................................................................................ 77

6- تعادل سازگاری و انتقادگری.................................................................................................. 77

7- تعادل مصالح درونی و مصالح بیرونی.................................................................................... 78

8- تعادل هدف های تربیتی .......................................................................................................... 78

9- تعامل مدیریت و مشارکت........................................................................................................ 78

10- تعادل امکانات و انتظارات...................................................................................................... 78

* فواید متعادل بودن خانواده....................................................................................................... 78

4-3- معیارهای انتخاب همسر...................................................................................................... 80

الف – ملاک های گزینش همسر از دیدگاه جامعه شناختی خانواده............................................. 81

1- الف – روان شناختی................................................................................................................ 81

2- الف – روان شناختی................................................................................................................ 81

3-الف – اقتصادی......................................................................................................................... 82

4-الف – اجتماعی.......................................................................................................................... 82

5-الف – خانوادگی........................................................................................................................ 83

6- الف – قاعده همسان همسری.................................................................................................. 83

ب – ملاک های گزینش همسر از دیدگاه اسلام........................................................................... 83

1-ب- صفات متناسب برای زن.................................................................................................... 84

2-ب – ملاک های گزینش مرد..................................................................................................... 86

3-ب – اولویت بندی ملاک های مختلف........................................................................................ 87

4-ب – دقت در تطبیق معیارها بر مصداق مورد نظر................................................................... 88

1- مشورت با کارشناس............................................................................................................... 88

2- تحقیق....................................................................................................................................... 89

3- گفت و گوی مستقیم................................................................................................................. 89

بخش چهارم مبانی حقوق و اخلاقی خانواده در اسلام

مقدمه............................................................................................................................................. 92

1-4- فلسفه خاص اسلام درباره حقوق خانوادگی....................................................................... 93

الف – حقوق مشترک..................................................................................................................... 94

1-الف – توجه به جایگاه خانواده................................................................................................. 94

2-الف – تثبیت نقشها.................................................................................................................... 96

3-الف – حفظ شئون فردی........................................................................................................... 96

4-الف – آشنایی و پایبندی به تعهدات حقوقی و اخلاقی............................................................... 96

5-الف – حسن معاشرت............................................................................................................... 97

ب – حقوق همسران در قرآن و حدیث......................................................................................... 99

1-ب – وظایف و نسبت به همسرش............................................................................................. 99

1- حقوق مادی و نفقه زن............................................................................................................ 99

2- تأمین نیاز جنسی................................................................................................................... 100

3- نظافت و آراستگی.................................................................................................................. 101

4- پرهیز از سخت گیری............................................................................................................ 102

5- غیرت دینی............................................................................................................................. 102

2-ب- وظایف زن نسبت به همسرش......................................................................................... 103

1- آیا ریاست در خانواده امری ضروریست؟........................................................................... 105

2- تمکین و تأمین نیاز جنسی..................................................................................................... 110

3- زینت و آرایش برای شوهر................................................................................................... 110

4- پاکدامنی و حجاب زن............................................................................................................ 111

2-4- آمیختگی احکام حقوقی و اخلاقی در قرآن........................................................................ 112

3-4- رفع اختلاف در خانواده در قرآن و حدیث....................................................................... 113

الف – اصل تأمین نیازهای عاطفی.............................................................................................. 114

ب – اصل مشاوره...................................................................................................................... 114

ج – اصل صلح و سازش............................................................................................................ 115

د – اصل حاکمیت........................................................................................................................ 116

ه – طلاق، عرش الهی را می لرزاند............................................................................................. 117

نتیجه گیری.................................................................................................................................. 120

فهرست منابع و مأخذ.................................................................................................................. 127

الف ) کتب عربی.......................................................................................................................... 127

ب ) کتب فارسی.......................................................................................................................... 127

ج) مقالات..................................................................................................................................... 130

بخش اول

کلیات


مقدمه:

خانواده از ابتدای تاریخ تاکنون در بین تمامی جوامع بشری، به عنوان اصلی‌ترین نهاد اجتماعی، زیربنای جوامع و منشأ فرهنگ‌ها، تمدن‌ها و تاریخ بشر بوده است. پرداختن به این بنای مقدس و بنیادین و حمایت و هدایت آن به جایگاه واقعی و متعالی‌اش، همواره سبب اصلاح خانواده بزرگ انسانی و غفلت از آن موجب دور شدن بشر از حیات حقیقی و سقوط به ورطه هلاکت و ضلالت بوده است.

اسلام به عنوان مکتبی انسان‌ساز بیشترین عنایت را به تکریم، تنزیه و تعالی خانواده دارد و این نهاد مقدس را کانون تربیت و مهد مودت و رحمت می‌شمرد و سعادت و شقاوت جامعه انسانی را منوط به صلاح و فساد این بنا می‌داند و هدف از تشکیل خانواده را تأمین نیازهای مادی، عاطفی و معنوی انسان از جمله دستیابی به سکون و آرامش برمی‌شمارد. دستیابی به این اهداف والای مکتب اسلام و حفظ و حراست دقیق و مستمر از آن، نیازمند توجه جدی به خانواده و پیاده کردن قوانین مربوط به آن در اسلام است و ضروری است کلیه برنامه‌ریزی‌ها و سیاست‌گذاری‌ها در تمام سطوح،‌ حق‌مدارانه و در راستای تعالی و مصالح خانواده باشد.

خانواده براساس اجتماع و به عقیده جامعه‌شناسان یکی از عوامل مهم ایجاد تمدن است. رشد و پرورش افراد در خانواده پایه‌گذاری شده و سلامت و سعادت جامعه بشری در گرو تربیت صحیح و استواری است که در خانواده پدید آمده است. وضعی که با تأسف، امروزه با آن مواجهیم، وجود تزلزل در ارکان خانواده‌هاست. توضیح مسأله اینکه ما امروزه در بسیاری از خانواد‌ها شاهد عدم تفاهم، درگیری و نزاع و حتی متارکه و طلاق هستیم.

بسیاری از فرزندان در محیط نابسامان خانواده رشد یافته و از تربیت درست و آرامش و سکونی که لازمه رشد است، برخوردار نمی‌باشند. این امر در درازمدت زمینه‌سازی نابسامانی‌های رفتاری و حتی انحراف و لغزش بسیار است.

جرم‌شناسان یکی از ریشه‌های جرم و انحراف را در نابسامانی خانواده می‌دانند و بررسی‌هایی که در جوامع غربی و حتی در جوامع خودمان به عمل آمده نشان داده است که بسیاری از مجرمان و منحرفان، کسانی هستند که در خانواده نابسامانی پرورش یافته‌اند. در مورد سر و سامان دادن به این موضوع نظرات مختلفی عرضه شده است:

1ـ گروهی تندرو حتی مسأله لغو خانواده را نظر داده بودند که تجربه انقلاب کمونیستی در دنیا و لغو خانواده در آن سامان، آن‌ها را به خطایشان واقف گردانیده است.

2ـ عده‌ای ریشه این نابسامانی‌ها را عدم آزادی زن و عدم تساوی حقوق او با مرد دانسته و قائل شده‌اند که با تأمین این حق،‌ مشکلات خانوادگی حل می‌شود.

3ـ دسته سومی درست خلاف آن را نظر داده و گمان داشته‌اند که اگر آزادی را از زنان سلب و آن‌ها را در محیط خانه محبوس سازند، به تربیت نسل درست و استوار قادر شده و می‌توانند ریشه همه نابسامانی‌ها را بخشکانند.

4ـ اسلام در این زمینه رهنمودهایی براساس دریافت از وحی دارد که اجرای آن می‌تواند نابسامانی‌های موجود را از بین برده و بشر را به سوی هدف خلقتش به پیش برد. در بینش اسلامی حیات خانواده مبتنی بر ضوابط ایمان و اخلاق و متکی به حقوق است که دامنه آن در برگیرنده شأن زن، شوهر، فرزندان و والدین است و ما در این بررسی کوتاه سعی داریم به توضیح و تشریح آن بپردازیم. طبیعی است که مستندات ما در این بررسی منابع اصیل اسلامی و تجربه علمای اسلامی در طول مدت چهارده قرن می‌باشد.

1 ـ 1 ـ تعریف و تبیین موضوع:

واژه خانواده در لغت‌نامه‌های عرب معادل واژه‌هایی همچون اهل البیت، عیال (ع.و.ل)، أسرة و زوج می‌باشد. از این رو به بررسی این کلمات می‌پردازیم:

الف ـ تعریف لغوی عیال:

عالَه: در معنی بهم نزدیکند. تحویل: اعتماد و اتکال نمودن به دیگری در هر چیزی که دشوار و سنگین است.

عیال: مفردش عیل است، یعنی چیزی سنگین.

عالَه: سنگینی و فشار زندگی را تحمل کرد و از این معنی است سخن پیامبر(ص) که: «أبدأ بنفسک ثم بمن تحوّل ـ هزینه و بخشش را از خویش آغاز کن و از عیال خویش آغاز کن.»

أعال: اهل و عیالش زیاد شد.[1]

عول: جور و میل از حق. «عال الرجل یعول عولاً و عیالةً ای مال و جار»، عول فرائض از آنست که چون سهام زیاده باشد به آن‌ها نقص و جور داخل شود. «فإن خضتم الا تعدلوا فواحدة او ماملکت ایمانکم ذلک اونی الا تعدلوا ـ اگر ترسیدید که در صورت گرفتن زنان بیشتر عدالت نکنید فقط یک زن بگیرید و یا از کنیزان اختیار کنید، آن نزدیک‌تر است به اینکه ظلم و بی‌انصافی کنید»[2] این لفظ یکبار بیشتر در قرآن نیامده است.[3]

ب ـ تعریف لغوی أسر:

أسر: بستن کسی با زنجیر و طناب چنانکه گویند: أسرت القتب ـ یعنی زین و برگ را به پشت مرکب بستم، اسیر را هم به همین مناسبت اسیر نامیده‌اند، که مقید و محدود می‌شود و سپس به هر چیزی که گرفته شده و مقید است، اسیر گفته‌اند، هر چند که با چیزی هم بسته نشود.

جمع أسیر ـ أساری، أساری و أسری ـ است و در آیه «و یتیمناً و اسیرا»[4] به کار رفته است. بعداً معنی اسیر گسترش یافته و در معانی (اسیر نعمت شدن) استعمال شده و همچنین درباره خانواده که وسیله نیرومندی و تقویت مرد است و اسرة الرجل: یعنی خانواده مرد.[5]

الأسرة ج أسر: خانواده، عائله، زره محکم.[6]

ج ـ تعریف لغوی زوج:

الزوج ج أزواج و زوجه: همنشین، قرین، همسر، جفت انسان، عیال، جفت هر چیز[7]

زوج به هر یک از دو همسر مرد و زن (نرینه و مادینه) و در حیوانات که با هم جفت هستند و آمیزش جنسی نموده‌اند، گفته می‌شود و همچنین به هر دو جفتی، چه در مزاوجت و یا در غیر آن، مثل جفت کفش و نعلین و نیز به هر دو چیزی که با یکدیگر شبیه یا همانند باشند، خواه شباهتی یکسان و یا ناهمسان باشد باز هم آن‌ها را ـ زوج ـ گویند.

خدای تعالی گوید: «فجعل منه الزوجین الذکر و الأنثی[8] ....»

«و» قلنا یا آدم اسکن أنت و زوجک الجنة و کلا منها رغداً حیث شئتما و لاتقربا هذه الشجرة فتکونا من الظلمین...[9]»

«ولی واژه‌ی ـ زوجه ـ ناپسند است و به کار نمی‌رود (در قرآن نیامده است، می‌گویند: زوج المرئه: شوهر آن زن و زوجه الرجل: زن آن مرد) جمعش زوجات است.

شاعر می‌گوید: «فبکا نباتی شجوهن و زوجتی ـ همسرم و دخترانم از غم و اندوهشان گریستند.»

جمع زوج ـ ازواج ـ است. در آیه: «هم و ازواجهم» و «احشروا الذین ظلموا و أزواجهم»[10]

أزواجهم ـ یعنی یاران و کسانی که در کردار و رفتار از ستمگران پیروی می‌کردند (که در دوزخ هم با هم قرینند.)

و آیه: «الی ما متعنا به أزواجاً منهم.»[11] یعنی کسانی که همسان و همگنان و اقران آن‌هایند. و آیات: «سبحان الذی خلق الأزواج» آگاهی و هشداری به این امر است که اشیاء تمامشان از جوهر و عرض، ماده و صورت ترکیب شده‌اند و این که هر چیز ساخته شده و مصنوع از قاعده ترکیب، عاری و مستثنی نیست.

هر مصنوعی به ناچار، اقتضاء صانعی و سازنده‌ای دارد و این امر خود تنبیهی است برای این که خدای تعالی فرد است (چون از حکم مصنوع خارج است ـ کان الله و لم یکن معه شیء ... به حکم این آیه قرآن که هو الاول و همچنین ـ لیس کمثله شیء ـ یعنی ذات باریتعالی از حکم و قانون اشیاء که مرکبند، خارج است.

و آیه «خلقنا زوجین»[12] این آیه روشن کرده است که هرچه در عالم است زوج است از جهت این که برای آن چیز، یا ضدی یا چیزی شبیه به آن، یا چیزی در ترکیب آن هست و بلکه به هیچ وجه از ترکیب و مرکب بودن جدا نیست. در آیه اخیر: زوجین را از این جهت بیان کرد تا هشداری باشد برای بر این که: شیء هر چند ضد و مثل و شبهی نداشته باشد اما از ترکیب جوهر و عرض ناگزیر و جدانشدنی است و آن زوجین است.

زوج: جفت ـ صنف. بهر دو قرین از مذکر و مؤنث در حیوانات که ازدواج یافته‌اند گفته می‌شود: زوج. به هر دو قرین در غیر حیوانات نیز زوج اطلاق می‌شود مثل یک زوج کفش (یک جفت).

زوجه به معنی زن است جمع آن زوجات می‌باشد.راغب می‌گوید: آن لغت ردیء است. نگارنده گوید لذا زوجه و زوجات در قرآن نیامده بلکه زوج و ازواج به کار رفته است.

زوج هم به زن اطلاق شده مثل: «و ان اردتم استبدال زوج مکان زوج...[13]» «و اگر اراده کنید تبدیل زنی را به زن دیگر....»

و مثل «یا ادم اسکن انت و زوجک الجنه[14] «ای آدم تو و زنت در بهشت بمانید»

«و هم به مرد مثل «فلا تحل له من بعد حتی تنکح زوجاً غیره[15]» پس اگر بعد از طلاق دوم باز طلاق داد شوهر زن را پس حلال نشود آن زن بر آن شوهر بعد از طلاق شوم تا اینکه به نکاح درآید و شوهر کند آن زن به شوهری غیر از شوهر اول.

«و همچنین» قد سمع الله قول التی تجاد لک فی زوجها....»[16]

به تحقیق شنید خدا سخن آنکه مجادله می کرد تو را در کار شوهر خود ازواج نیز هم در زنان بکار رفته مثل «والذین یتوفون منکم و یذرون ازواجاً ـ [17] و آنهایی که می میرند از شما و وا می گذارند زنهای خود را « و هم در مردان»

مثل «فلا تعضلوهن أن ینکحن أزواجهن إذا ترضوا بینهم بالمعروف ـ [18]پس منع نکنید ایشان را از اینکه به نکاح شوهران خود درآیند در صورتیکه از یکدیگر راضی شده باشند که بخوبی زندگی کنند. «ظاهراً استعمال شدن ازواج در مردان فقط در این آیه است.

زوج و ازواج در گیاهان نیز به کار رفته مثل « انبتت من کل زوجٍ بهیج[19] ـ و بروید از هر گیاهی تازه و نیکو. «درباره حیوانات نیز آمده «قلنا احمل منها من کل زوجین اثنین[20] ـ گفتیم ما نوح را بردار در آن کشتی از هر نر و ماده دو تا»« در زبان عرب زوجین به معنی یک جفت است و لفظ «اثنین» برای بیان آنست.

یکی از اسرار عجیب خلقت نر و مادگی موجودات است. اگر در حیوان و گیاه این واقعیت وجود نداشت هیچ یک چیز، دو چیز نمی‌شد و جای از بین‌رفته‌ها پر نمی‌گردید و تولید و تکثیر مطلقاً معنایی نداشت ولی خداوند با این وسیله نقص عالم را جبران و آن را پیوسته به سوی کمال می‌راند. بشر با فکر ساده‌ی خود ابتدا آن را فقط در انسان و حیوان می‌دانست و در اثر پیشرفت علم احساس کرد که این واقعیت در عالم گیاه نیز حکم‌فرماست و اگر نباتات به وسیله‌ی حشرات و بادها تلقیح نگردند میوه بدست نخواهد آمد. از قدیم بوجود نر و مادگی در بعضی درختان مثل خرما پی برده بودند ولی بعدها عمومیت آن روشن گردید.

قرآن کریم پا را از همه فراتر گذاشته و مسئله نر و مادگی را در تمام موجودات اعلان می‌کند اعم از زنده و غیر زنده، درباره‌ی حیوان و انسان که روشن است و بعضی از آیات آن گذشت. درباره‌ی نباتات آمده: «سبحان الذی خلق الأزواج کلها مما تنبت الأرض و من أنفسهم و مما لایعلمون[21] ـ پاک و منزه است خدایی که از روییدنی‌های زمین و از شما مردمان جفت‌ها (نر و ماده‌ها) قرار داد و از چیزهایی که نمی‌دانید نیز جفت‌ها قرار داد.» در گذشته که این واقعیت به ثبوت نرسیده بود، بزرگان ازواج را در آیه اصناف معنی می‌کردند ولی علم نشان داد که قرآن چه مسئله عجیبی را مطرح می‌کند در آیه «و من کل الثمرات جعل فیها زوجین اثنین[22] ... و همه میوه ها را جفت قرار داد در زمین«گرچه نسبت زوجیت بخود ثمره داده شده ولی ظاهراً منظور تولید شدن آن‌ها در اثر زوجیت است بعضی از بزرگان آن را دو صنف گفته یکی مال زمستان و دیگری مال تابستان مثل بعضی میوه‌ها ولی این خیلی بعید است و با کلیت آیه که فرموده: «من کل الثمرات» جور در نمی‌آید که همه‌ی آن‌ها صیفی و شتوی ندارند.

بالاتر از همه این آیه است که می‌گوید: «و من کل شیء خلقنا زوجین لعلکم تذکرون»[23] ـ و از هر چیزی آفریدیم نر و ماده شاید شما پند بگیرید.

روشن می‌کند که قانون نر و مادگی در تمام موجودات بدون استثناء جاری است امروز بشر پس از فرو رفتن در درون اشیاء و شکافتن ذرات و رسیدن به اتم دانسته است که اتم‌ها از الکترون و پروتون تشکیل یافته‌اند. الکترون‌ها بار منفی دارند و پروتون‌ها بار مثبت‌ و نیز نر و ماده‌اند و موجودات همه از آن ذرات تشکیل یافته‌اند «سبحان ربک رب العزه عما یصفون.»

«اهتزت و ربت و انبتت من کل زوج بهیج[24] ـ (ظاهراً مراد از زوج در این آیه و نظائر آن، نوع و صنف است یعنی زمین حرکت کرد،‌ بالا آمد و هر صنف و هر جور روییدنی نشاط‌آور را رویانید.

نوع و صنف یکی از معانی زوج است چنانکه راغب و اقرب و بیضاوی و ابن اثیر و طبرسی گفته است همچنین است آیات 7 شعراء، 10 لقمان، 7 ق و غیره.

«و اذ النفوس زوجت[25]» ظاهراً مراد از آن جفت شدن انسان‌ها با اعمالشان است درباره‌ی آن گفته‌اند: مراد ملکه‌های اعمال است که شخص با آن‌ها مزدوج می‌گردد یا هر انسان بهم شکل خود از اهل آتش و بهشت قرین شود یا ارواح باجساد برگردد یا هر فریفته بفریبنده ملحق شود یا مؤمنین با حورالعین و کفار با شیاطین هم قرین گردند.

قول اخیر عبارت اخرای کلام ماست و بنابر تجسم عمل مراد قرین شدن انسان با عمل خویش است. «هذا فلیذوقوه حمیم و غساق و آخر من شکله ازواج[26] ـ «حمیم آب جوشان، غساق چنانکه مجمع گفته چرک بسیار بدبو، شکل، مشابه و نظیر است ازواج چنانکه گفته‌اند به معنی انواع و اقسام است یعنی: این آب جوشان و چرک بدبوست آن را و اقسام است یعنی: این آب جوشان و چرک بدبوست آنرا بچشند.

«ادخلوا الجنه انتم و ازواجکم تحبرون[27] ـ گفته شود به ایشان که داخل شوید بهشت را شما با زنهای خود شادمان باشید«می‌شود گفت مراد از این ازواج زنان دنیوی انسان هستند که اهل بهشت شده‌اند بقرینه‌ی آیه‌ای که می‌گوید: «جنات عدن یدخلونها و من صلح من ابائهم و أزواجهم[28]...» ـ که آن خانه بهشتهای عدن است که داخل می شوند ایشان آن بهشت 4 را و هر که شایسته باشد از پدران و زنان ایشان. و شاید مراد ازواج بهشتی و حورالعین باشند.

و همچنین آیه «احشروا الذین ظلموا ازواجهم و ما کانوا یعبدون. من دون الله فاهدوهم الی صراط الحجیم[29]» امر شود به ملائکه که جمع کنید آنان را که ظلم کردند برخود به سبب شرک و تکذیب رسولان و جمع کنید اتباع و اشیاع ایشان را از کفار و آنچه را که می پرستیدند از سوی خدا پس راه نمائید ایشان را به سوی راه جهنم.

«ممکن است مراد زنان دنیایی باشد که با شوهران شریک ظلم بوده‌اند و این وضع به خصوصی است که زن و شوهر در دنیا با هم ظالم باشند و در آخرت نیز از هم جدا نشوند، چنانکه درباره‌ی ابولهب و زن او آمده: «سیصلی ناراً ذات لهب. و امراته حمالة الحطب[30]» ـ به زودی در آید در آتشی زبانه دار وزن او هیزم کش است.

و احتمال دارد ازواجی باشند که از اعمال بد تجسم یافته‌اند و یا همشکلانی در عذاب باشند که خدا فرموده: «و من یعش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطاناً فهو له قرین. و انهم لیصدونهم عن السبیل و یحسبون انهم مهتدون. حتی اذا جائنا قال یا لیت بینی و بینک بعد المشرقین فبئس القرین. و لن ینفعکم لیوم إذ ظلمتم انکم فی العذاب مشترکون[31] ـ هر که از یاد خدا رخ بتابد شیطان را برانگیزیم تا یار و همنشین دائم وی باشد و آن شیاطین همیشه آن مردم از خداغافل را از راه خدا باز دارند و به ضلالت افکنند و پندارند که هدایت یافته‌اند. تا وقتی که از دنیا به سوی ما باز آید آنگاه با نهایت حسرت گوید ای کاش میان من و آن شیطان فاصله‌ای به دوری مشرق و مغرب بود که او بسیار همنشین و یار بدی بر من بود و هرگز در آن روز به حال شما سودی ندارد زیرا در دنیا ظلم کردید و امروز البته در عذاب دوزخ شریک هستید.» در این آیات شیطان با گناهکار قرین است و او را پیوسته گمراه می‌کند و روز قیامت نیز او را قرین خود می‌بیند و اعتذار سودی نمی‌دهد و هر دو مشترکاً وارد عذاب می‌شوند.[32]

د ـ خانواده در اصطلاح:

تاکنون تعاریف گوناگونی برای خانواده ارائه شده است که عموماً براساس دو نکته بیان گردیده؛ یکی ساختارهای موجود خانواده که تاریخ از آن یاد کرده است و دیگری انتظاراتی که از کارکرد خانواده بوده و هست.[33]

خانواده مؤثرترین عامل انتقال فرهنگ و رکن بنیادی جامعه است که در شرایط مختلف در تأثیر و تأثر متقابل با فرهنگ و عوامل اجتماعی است. انسان‌ها در خانواده به هویت و رشد شخصیتی دست می‌یابند و در خانواده‌های سالم و رشید به تکامل معنوی و اخلاق نائل می‌شوند. لذا خانواده عامل کمال‌بخشی، سکونت، آرامش و بالندگی به اعضای خویش است که در تحولات اساسی جوامع نقش عمده‌ای ایفا می‌کند. البته خانواده متأثر از عملکرد مذهب، آموزش و حکومت نیز می‌باشد و این تأثر به صورت متقابل باعث ایجاد تغییرات اساسی می‌گردد. اگر خانواده محیط سالم و سازنده‌ای داشته باشد و نیازهای جسمی و روحی خویش را برآورده سازد، کمتر به خدمات جانبی و جبرانی برای خانواده نیاز است. در تعریف خانواده، بیان شده: «خانواده گروهی است متشکل از افرادی که از طریق نسب، سبب و رضاع با یکدیگر به عنوان شوهر، زن، مادر، پدر، برادر و خواهر در ارتباط متقابلند و فرهنگ مشترکی پدید آورده و در واحد خاصی زندگی می‌کنند.[34]»

خانواده متشکل از افرادی است که از طریق پیوند زناشویی، هم‌خونی یا پذیرش فرزند با یکدیگر به عنوان زن، مادر، پدر، شوهر، برادر، خواهر و فرزند در ارتباط متقابل هستند، فرهنگ مشترک پدید می‌آورند و در واحد خاص زندگی می‌کنند.

خانواده چون گروهی از افراد است که از طریق خون، ازدواج یا فرزندخواندگی به هم پیوند خورده‌اند و کارکرد اجتماعی اصلی آن‌ها تولید مثل است.» سازمان ملل متحد (1994) نیز در آمار جمعیتی خود، خانواده را چنین تعریف می‌کند: «خانواده یا خانوار به گروه دو یا چند نفره‌ای اطلاق می‌شود که با هم زندگی می‌کنند، درآمد مشترک برای غذا و دیگر ضروریات زندگی دارند و از طریق خون، فرزندخواندگی یا ازدواج، با هم نسبت دارند. در یک خانواده ممکن است یک یا چند خانواده زندگی کنند، تمام خانوارها، هم‌خانواده نیستند.

اولین مفهوم مشترکی که از مجموعه تعاریف ذکر شده و ده‌ها تعریف ارائه شده دیگر استنباط می‌شود، این است که خانواده پیوند عمیق و پایدار جسمی و روحی هر چند نفر برای زیستن در فضای واحد است. یعنی بدون تحقق این پیوند، خانواده معنایی ندارد؛ قوام این بنا به میزان پیوند اعضای آن بستگی دارد. بنابراین، جهت تعالی کارایی خانواده، لازم است بر تحکیم پیوند و روابط اعضای خانواده تأکید شود، فلذا، تحکیم روابط در خانواده از جمله مهم‌ترین مسائل در سلامت و رشد فرد، همچنین پویایی و توسعه همه جانبه در جامعه است.

خانواده یک گروه خویشاوندی است که مسئولیت اصلی در اجتماعی کردن فرزندان و برآوردن برخی از نیازهای بنیادی دیگر جامعه را به عهده دارد. خانواده شامل گروهی از افراد است که از راه خونی، زناشویی، یا فرزندپذیری با یکدیگر ارتباط می‌یابند و طی یک دوره‌ی زمانی نامشخص با هم زندگی می‌کنند. [35]

خانواده برحسب فرهنگ و تاریخ، شرایط اقتصادی و اجتماعی اقوام و جوامع مختلف، به شکل تک همسری، چند همسری، پدرتبار، مادرتبار، دوسوتبار، پدرسالار، مادرسالار، مادرمکان، پدرمکان، و... بوده است. اما به طور کلی در طول تاریخ، خانواده برحسب رابطه خونی یا سببی، به دو شکل تکوین یافته است:

1ـ خانواده گسترده که مبتنی بر رابطه خونی است و تعدادی از افراد شامل والدین، فرزندان، پدربزرگ‌ها، عمه‌ها، دایی‌ها، عموها، خاله‌ها، عموزاده‌، خاله‌زاده‌ها، عمه‌زاده‌ها و دایی‌زاده را در بر می‌گیرد. این نوع خانواده را «خانواده همخون» نیز می‌نامند. البته علاوه بر پیوند خونی، نوعی اتحاد خانوادگی نیز در این نوع خانواده وجود داشته که بیشتر در دوران ما قبل صنعتی بوده و با وظایف اعضای خانواده امروزی متفاوت بوده است که در ریشه‌یابی کلمه خانواده، این نکته محرز می‌باشد.

2ـ خانواده هسته‌ای که براساس رابطه سببی و پیوند ازدواج و زناشویی حاصل می‌شود و به یک واحد خانوادگی بنیادی مرکب از همسر، شوهر و فرزندانشان اطلاق می‌گردد که گاه آن را «خانواده زن و شوهری» نیز می‌نامند. (همان) خانواده‌هایی که برحسب رابطه سببی تشکیل می‌‌شوند، براساس شکل و نوع ازدواج دارای اشکال متعددی نظیر تک همسری، چند همسری، چند زنی و گروهی است.[36]

دانشمندان جامعه‌شناس «خانواده» را این گونه تعریف نموده‌اند: «خانواده عبارت است از مجموعه‌ای که رابطه جنسی نیرومندی آن را پدید می‌آورد، و این رابطه از آنچنان نیرویی برخوردار است که زمینه پیدایش و تربیت کودکان را فراهم می‌سازد.»

براساس این نظریه، خانواده صرفاً شامل دو همسر است که رابطه‌ی جنسی آنان را گرد هم آورده و نه غیر از این‌ها. اما «مردوک» مفهوم خانواده را وسعت بخشید، و آن را شامل فرزندان این زوج دانسته. او چنین می‌گوید: «خانواده یک واحد اجتماعی است که نشانه‌های آن اقامت مشترک در یک مکان، همکاری اقتصادی، و پذیرش مسئولیت پیدایش فرزندان، که حداقل شامل دو شخص رشد یافته از دو جنس مخالف، و لااقل یک فرزند که نتیجه‌ی رابطه‌ی این پدر و مادر، باشد.»[37]

روانشناسان بسیاری روی این نظریه تأکید فراوان کرده، و چنین اذعان نموده‌اند: «خانواده از دو همسر و فرزندان ایشان تشکیل می‌گردد. بر این اساس بقیه خویشاوندان را شامل نمی‌شود.»[38]


2 ـ 1 ـ ضرورت و اهداف تحقیق:

زمانی که سوسیالیست‌ها از سال‌های 1890 تا 1920م، بحث‌های نظری زیادی در مورد خانواده داشتند که تشکیل آن به صورت موجود محصول شرایط اجتماعی است، خصوصاً مارکسیست‌ها به این معتقد بودند که روابط و شکل همسرگزینی در ادوار مختلف تکاملی، اشکال مختلف داشته است. آن‌ها معتقد بودند که در عصر برده‌داری یکی از تحولاتی که به وقوع پیوست، تعدد زوجات بود و در عصر سرمایه‌داری در خانواده، تک‌همسری هسته‌ای به وجود آمد و این فرم خانواده، سازگارترین شکل با این زیربنای اقتصادی و شیوه تولید است. آن‌ها معتقد بودند در عصر سوسیالیستی و کمونیستی، مالکیت خصوصی از بین خواهد رفت. به عقیده اینان، نیاز جنسی، یک نیاز طبیعی است و همانگونه که وقتی انسان تشنه می‌شود، هر جا آبی دید، مجاز است از آن بنوشد و هیچ کار خلافی نکرده است، نیاز جنسی هم، همین‌گونه است و هر جا که این نیاز به وجود آمد، حق ارضا آن وجود دارد.

برای همین بعد از ایجاد جامعه سرمایه‌داری، اولین کاری که انجام دادند این است که رابطه عاطفی مادر و فرزند را حذف نمودند و لازمه آن، این بود که بچه به جای اینکه در خانواده تربیت شود، در مراکز پرورش دسته‌جمعی رشد کند.

در زمان جنگ ویتنام، مسئله دهکده‌های اشتراکی توسط بعضی از یهودیانی که تمایلات شدید سوسیالیستی، مانند «لیگله» داشتند مطرح شد و «کیبوش‌ها یا مزارع اشتراکی» در اسرائیل را یک نمونه موفق عنوان کردند. در این مزارع، بچه‌ها را در گروه‌های مختلف جدا می‌کردند تا مادران آن‌ها بتوانند کار اقتصادی انجام بدهند. این یک نوع نگرش است که تلاش کرد در عمل ـ نه در مقام تئوری ـ کارکرد خانواده را تغییر دهد، اما هیچ کدام موفق نشدند. این بچه‌ها به علت فشارهایی که بر روی آن‌ها وجود داشت بسیار پرخاشگر بودند.

عده‌ای سعی کردند خانواده را حذف کنند، که آن هم به نتیجه نرسید. خانواده در جامعه ما نیز در حال تغییر و گذار از سنتی به مدرن و از گسترده به هسته‌ای است و کارکردهایش نیز در حال از دست رفتن است. خانواده کارکردهای بسیاری داشته است از قبیل: کارکردهای اقتصادی، آموزشی، دینی، تولیدی، مهارت‌های شغلی و.... که همه این‌ها را از دست داده است، که می‌توان با تولید بستر مناسب برای ازدواج و فرهنگ‌سازی و جریان‌سازی و روشن نمودن ابهامات در مورد خانواده و نقش اعضا در خانواده، نگرش جوانان را اصلاح نمود. باشد که این تحقیق بسیار اندک بتواند راهنمایی در این زمینه باشد.

3 ـ 1 ـ پیشینه موضوع:

با توجه به موضوع تحقیق ـ خانواده در اسلام ـ کتاب‌های متعددی مورد بررسی قرار گرفت. کتاب‌های حول موضوع بسیارند و خدا را شکر درین زمینه نوشتار زیادست اما نوشتار کجا و نمود جامعه‌ی فعلی کجا؟ پیشینه این موضوع به قدمت نگارش‌های مربوط به خانواده است و سابقه‌ای به قدمت حیات بشر دارد. چرا که حضرت آدم علیه‌السلام اولین خانواده الهی را بنا نهاد.

درین زمینه پایان‌نامه‌های زیادی نیز نوشته شده است که به عنوان نمونه می‌توان به پایان‌نامه «تشکیل خانواده در رابطه متقابل اعضای آن از نظر اسلام» به نگارش مجید صالحی و با راهنمایی آقای دکتر علی قائمی مربوط به دانشگاه امام صادق «علیه‌السلام» و در مقطع کارشناسی ارشد پیوسته در سال 1370 اشاره کرد. این پایان‌نامه در فصل اول خانواده در جهان معاصر را بررسی می‌نماید. فصل دوم اسلام و مسأله خانواده فصل سوم وظایف اعضای خانواده را بیان می‌کند.

در این پژوهش اصول نگارشی در ترتیب صحیح نوشتن پاورقی رعایت شده است. در ضمن مطالب به مأخذ متقن و قابل استناد رجوع داده شده و حدود 200 صفحه پایان‌نامه را فقط با 46 منبع به تحریر در آورده است. به هر حال پرداختن به چنین موضوعی که در حال حاضر با محجوریت مواجه شده، جای تقدیر و تشکر دارد.

4 ـ 1 ـ فرضیات اصلی و فرعی:

فرض اصلی

1ـ خانواده به عنوان اصلی‌ترین نهاد از جایگاه بسیار والایی در منابع اسلامی برخوردار است.

فرضیات فرعی

1ـ خانواده در اسلام به عنوان یکی از مهم‌ترین نهادهای اجتماعی مورد توجه ویژه است.

2ـ رشد و تعالی خانواده موجب رشد و تعالی اجتماع است.

3ـ تمام روابط در خانواده مورد توجه منابع اسلامی قرار دارد.

4ـ روابط در حیطه‌های حقوقی و اخلاقی مورد بررسی قرار می‌گیرد.

5 ـ 1 ـ‌ روش تحقیق:

استفاده از روش کتابخانه‌ای غیر مراجعه به آثار مکتوب مثل کتب چاپی، نسخ خطی، نشریات، مقالات و... و همین طور استفاده از اطلاعات نرم‌افزاری، رایانه‌ای. روش نگارش پایان‌نامه اصولاً روش تحلیلی می‌باشد. به این صورت که پس از چند ماه جمع‌آوری مطالب، اقدام به سامان دادن مطالب نموده و به تحلیل مطالب پرداخته می‌شود.

بخش دوم:

بررسی جایگاه خانواده در اعصار گذشته و ادیان


1 ـ 2 ـ خانواده در اعصار گذشته:

خانواده، اصیل‌ترین نهاد اجتماعی است که از سوی ادیان الهی مورد اهتمام واقع شده و بخش قابل توجهی از آموزه‌ها و تعالیم دینی را به خود اختصاص داده است.

الف ـ خانواده در اقوام وحشی:

زندگی زن در امت‌ها و قبائل وحشی، از قبیل ساکنین افریقا و استرالیا و جزائر مسکونی در اقیانوسیه و امریکای قدیم و... نسبت به زندگی مردان نظیر زندگی حیوانات اهلی بود، آن نظری که مردان نسبت به حیوانات اهلی داشتند، همان نظر را نسبت به زن داشتند و به زنان با همان دید نگریسته می‌شد. مردان زندگی زنان را پیرو زندگی خود می‌دانستند و معتقد بودند که زنان برای خاطر مردان خلق شده‌اند؛ و به طور اجمالی هستی وجود زنان و زندگیشان تابع هستی و زندگی مردان است و عیناً مانند حیوانات هیچ استقلالی در زندگی و هیچ حقی ندارند و زن مادام که شوهر نکرده تحت سرپرستی و ولایت پدر است و بعد از ازدواج نیز تحت ولایت شوهر است، آن هم ولایت بدون قید و شرط و بدون حد و مرز.

در این امت‌ها مرد می‌توانست زن خود را به هر کس که بخواهد بفروشد، و یا ببخشد و یا او را مانند یک کالا قرض دهد تا از او کام بگیرند، بچه‌دار شوند، یا به خدمت بگیرند و مرد حق داشت او را تنبیه و مجازات کند، کتک بزند، زندان کند و حتی به قتل برساند. و یا او را گرسنه و تشنه رها کند، حالا وی بمیرد و یا زنده بماند، و نیز حق داشت او را مخصوصاً در مواقع قحطی و یا جشن‌ها مانند گوسفند چاق بکشند و گوشتش را بخورد و آنچه را که از مال مربوط به زن بود، مال خودش می‌دانست، حق زن را هم، حق خودش می‌دانست. حق زن را هم، حق خودش می‌شمرد، مخصوصاً از جهت داد و ستد و سایر معاملاتی که پیش می‌آمد خود را صاحب اختیار می‌دانست و بر زن لازم بود که از مرد (پدرش باشد یا شوهرش) در آنچه امر و دستور می‌دادند کورکورانه اطاعت کند، چه بخواهد چه نخواهد و باز به عهده زن بود که امور خانه و اولاد و تمام مایحتاج زندگی مرد را در خانه فراهم نماید، باز به عهده او بود که بارهای سنگین به دوش بکشد. و این رفتار عجیب، در بین بعضی قبائل به حدی رسیده بود که وقتی زن حامله بچه خود را به دنیا می‌آورد بلافاصله باید از جا بلند شده و در مقابل مرد در حالیکه هیچ کسالتی ندارد، خود را به بیماری زند و در رختخواب می‌خوابید و زن بدبختش به پرستاری از او بپردازد.[39]

ب ـ خانواده در روم قدیم:

«اساس و ساختمان در خانواده در روم قدیم تابع اصول مذهبی بوده، اهمیت خانواده و پدر و قدرت فوق‌العاده او نتیجه اهمیت و نفوذ مذهب بوده است، در روم قدیم مذهب داخلی و خصوصی بوده، با این توضیح که هر خانواده‌ای خدایان به خصوصی داشته که افراد خانواده دیگر نسبت به آن‌ها بی‌اطلاع و در نتیجه بی‌عقیده بودند. بنابراین مذهب رومیان دارای دو خصوصیت است: یکی تعدد خدایان، یکی محدود بودن آن به حدود خانواده، هر خانواده نیاکان خود را می‌پرستید. پدر خانواده تا زنده بود، انسان و به محض اینکه می‌مرد در ردیف خدایان و مورد پرستش بازماندگان قرار می‌گرفت. هر خانواده خدایان به خصوص خود را پرستش می‌کرد (اجاق خانوادگی) و اگر اتفاقاً برحسب اشتباه یا منظور خاصی، خدایان خانواده دیگری را عبادت می‌کرد، مشرک و کافر می‌شد.

پدر، رئیس و فرمانفرمای مطلق خانواده و در عین حال پیشوا و رئیس مذهبی بوده و نفوذ فوق‌العاده و قدرت بلامانع پدر از لحاظ ریاست مذهبی بوده است. از اینجا نتیجه می‌گیریم که خانواده رومی براساس مذهب تشکیل یافته، افراد خانواده اعم از پسر و دختر و مادر طوری تحت اطاعت پدر قرار گرفته بودند که تعیین کلیه مقررات حتی مرگ و زندگی آن‌ها در دست پدر بوده.

در حقوق روم قدیم زن در مقابل پدر خانواده (شوهر یا پدر شوهر خود) حکم دختر او را دارد، و بالنتیجه خواهر فرزندان خود محسوب می‌شود. باصطلاح فقهای رومی عروسی برای دختر تولد دیگر است. و از این جهت دختر شوی خود می‌شد و در صورتی که پدر شوهر حیات داشت، دختر او و خواهر شوهر خود شمرده می‌شد. کلیه افراد خانواده خاصه زن و دختر، دارای هیچگونه شخصیت و اختیاری نبودند. پسران چون بعداً بر اثر آزادی خود یا فوت پدر مستقل و رئیس خانواده می‌شدند و در مدت تبعیت و تحت الکفاله بودن هم زیاد فشار نمی‌دیدند ولی به عکس دختران و زنان برای همیشه مانند شیئی مملوک و مورد معامله واقع می‌شدند.

زن و دختر در مقابل شوهر و پدر حق مالکیت، معاشرت، رفت و آمد و حتی حق حیات نداشتند. پدر هر وقت صلاح می‌دانست می‌توانست آن‌ها را بفروشد، قرض یا کرایه بدهد یا بکشد، بدیهی است وقتی عنوان انسان اجتماعی بر زن اطلاق نشود طبعاً از کلیه حقوق و امتیازاتی که برای یک انسان است محروم خواهد ماند.[40]»

از مطالعه طریقه ازدواج در حقوق روم استفاده می‌شود که زناشویی رسمی به یکی از طرق زیر است:[41]

1ـ انتقال زوجه از خانه پدر به خانواده شوهر: در این طریق زن از تحت نفوذ رئیس و بزرگ خانواده خود خارج و در تحت نفوذ خانواده شوهر داخل می‌گشت و این طرز از ازدواج توأم با یک سلسله از تشریفات و آداب خاصی است که برای عملی شدن این انتقال باید عملی گردد باین ترتیب دختر و پدر شوهر یا خود شوهر در محضر قاضی حاضر شده ادعیه و اوراد معینی خوانده می‌شود سپس دختر در همان مجلس تغییر مذهب داده تابع رئیس خانواده جدید بوده، خدایان آن خانواده را پرستش می‌کند.

2ـ انتقال حقوق و اختیارات: در این طریقه از ازدواج معامله خاصی صورت گرفته، پدر دختر و شوهر و یا پدر شوهر دختر را مورد معامله قرار می‌دهند و طی تشریفات کلیه حقوق و اختیارات خود را که نسبت به دختر خود داشت به شوهر یا پدر شوهر انتقال می‌داد و در اکثر اوقات پول زیادی در مقابل این انتقال می‌گرفت.

3ـ بالاتر از این دو مورد، اگر مرد می‌توانست زنی را به هر عنوان به خانه خود برده با او همبستر شود و او را لااقل تا یکسال در خانه‌ی خود نگاه دارد همسر او محسوب می‌شد و اگر زن مذکور می‌توانست سه شب متوالی از هم‌بستری سر بپیچد دیگر همسر آن مرد نبود!

ج ـ خانواده در یونان قدیم:

«تمدن معروف یونان، این خمیرمایه هوش بشری، بر روی خرابه‌های وحشی‌گری اقوام جاهل یونان قدیم بنا گردیده است. مذهب در یونان، مانند روم قدیم، داخلی و خصوصی بوده، و عیناً مانند روم هر خانواده روح نیاکان خود را نیایش می‌کردند.

خانواده، ایجاد و بقای آن، تابع مذهب و سلطه‌ی پدر خانواده نیز ناشی از عنوان ریاست مذهبی بوده است. مبنای پیدایش خانواده به هیچ وجه به نسبت علقه و عاطفه متکی نبوده، بلکه پرستش اجداد و نیاکان واحد، هر خانواده‌ای را ایجاد و از خانواده‌های دیگر ممتاز می‌کرد. ازدواج امر مذهبی و مقدسی بود، تشریفات ازدواج فقط با حضور خدایان خانگی انجام می‌گرفت و به خدایان عمومی مثل ژوپیتر و غیره مربوط نبود.

لزوم بقایای خانواده و بالملازمه وجوب ازدواج و منع تجرد، برای این بوده که اخلاف برای اسلاف خود به آتشگاه خانوادگی طعام و شراب بفرستد تا اجدادشان خدا بمانند، و گرنه از آن مقام تنزل کرده در ردیف اشقیا قرار می‌گرفتند.

در یونان قدیم نیز در اثر تحولات اجتماعی به جای اختلاف، ازدواج مشروع توأم با تشریفات خاصی بود:

1ـ تشریفاتی که بایستی جلو آتشگاه خانواده پدری، انجام می‌گرفت که در طی آن پدر حقوق راجع به دختر خود را در مقابل پول نقد یا هدیه‌ای که از داماد گرفته بود به وی انتقال می‌داد.

2ـ تشریفاتی که در فاصله بین خانه عروس و داماد در معبر عام، انجام می‌گرفت. عروس لباس سفیدی بر تن داشت و بر ارابه‌ای می‌نشست؛ کاهنان خاصی جلو عروس، مشعل را حرکت می‌دادند و سرود می‌خواندند در مدخل خانه داماد، عروس چنین تظاهر می‌کرد که به داخل شدن در خانه داماد رغبت ندارد بایستی داماد نیز چنین وانمود کند که به زور او را وارد خانه خود ساخته است. در این هنگام دختر بایستی فریاد کرده از همراهان استمداد نماید و همراهان عروس نیز ظاهراً از او دفاع می‌کردند و بالاخره داماد موفق می‌شد و قسمتی از تشریفات نیز در خانه داماد با حضور زوجین و سایر افراد خانواده در جلو آتشگاه خانوادگی، انجام می‌گرفت، در این موقع قربانی می‌کردند و دعاهای مخصوصی خوانده می‌شد و در بعضی از جوامع و طوائف به این نیز اکتفا نمی‌کردند و این مراسم به صورت وحشیانه و هولناکی انجام می‌گرفت.[42]

5 ـ خانواده در ایران باستان:

«در میان پیروان اوستا بنای مملکت بر خانواده بود که مرکز آن «مان» یعنی خانه بود. از چند خانواده خویشاوند یک عشیره تشکیل می‌شد که در یک دیه مجتمع بودند و نام سرسلسله خانواده‌ها بر آن عشیره اطلاق می‌شد. زن که شوهر می‌کرد در خانواده شوهر و بالطبع در عشیره او به فرزندی قبول می‌شد.

اساس تمدن آریائیان متکی به خانواده بود و خانواده متکی بوده است به قدرت پدر و همین اساس تا قرن‌ها در تمدن چادرنشینی ایران باقی بوده است و هنوز هم آثاری از آن به چشم می‌خورد، زن هم که در نخست صاحب همه گونه اختیار بود پس از آنکه دست نشانده مرد شد، باز هم بانوی خانواده به شمار رفت و مورد احترام قرار گرفت و همیشه مقام زن در تمدن ایران بالاتر از مقام زن در تمدن‌های دیگر بوده است. به همین جهت بردگی و خرید و فروش زن و دختر را در میان طوایف ایرانی مجاز نمی‌دانستند و زرخریدان تنها از اقوام بیگانه بودند و تا این اواخر نیز که زرخریدی در ایران معمول بود خرید و فروش ترکمن‌ها و ترکان را مجاز می‌دانستند، ولی خرید و فروش کنیز و غلام در طوایف دیگری که آرایائی بودند ممنوع بود و حتی در زمانی که جنگ‌ها را سربازان مزدور می‌کردند همیشه ترجیح می‌دادند که این سربازان نیز از بیگانگان باشند.

در خانواده همیشه فرزند چه پسر چه دختر می‌بایست فرمانبردار و مطیع پدر باشد و بدین گونه رئیس خانواده که پدر باشد هم قاضی بود و هم فرمانفرما و هم مجری آداب دینی و در آغاز که هنوز طبقه روحانی تشکیل نشده بود و طائف روحانیون هم در دست پدر بود. یکی از مهم‌ترین وظایف پدر این بود که پاسدار خانواده باشد و نگذارد که آتش خانواده خاموش و یا منقرض بشود. کانون خانواده در جای معینی بود و جنبه تقدس داشت و همه به آن احترام می‌گذاشتند و حتی به آن قسم می‌خوردند چنانکه هنوز هم معمول است که افراد به اجاق روشن یا به نور چراغ سوگند می‌خورند. ترک کردن کانون خانواده و بی‌احترامی به آن منتهای سرشکستگی بود.

امر ابدال یعنی ازدواج به عوض دیگری معرف خوبیست از نهایت اهمیتی که ایرانیان به بقای جاودانی یک خانواده می‌دادند. اصرار خاص ایرانیان بر خلوص نژاد، ازدواج میان نزدیکان را مثل برادر یا خواهر، پدر با دختر، و پسر با مادر برایشان واجب کرده است. از این قبیل قرابت دوجنبه‌ای در میان هخامنشیان نیز متداول بوده است. در اوستا بارها سفارش شده و در ادبیات مذهبی پهلوی نیز اغلب ذکر شده است که ازدواج با نزدیکان گناهان بزرگ را نابود کند و این اعلی درجه تمجید است.[43]

ه‍ ـ خانواده در عرب جاهلیت:

عرب برای زن نه استقلالی در زندگی قائل بود و نه حرمت و شرافتی، ارث نمی‌بردند، تعدد زوجات بدون حدی معین، جائز بود، در مسأله طلاق برای زن اختیاری قائل نبود، دختران را زنده به گور می‌کرد، رفتاری که عرب با زنان داشت، ترکیبی بود از رفتار اقوام متمدن و رفتار اقوام متوحش، ندادن استقلال به زنان در حقوق و شرکت ندادن آنان در امور اجتماعی از قبیل حکومت و جنگ و مسأله ازدواج و اختیار دادن امر ازدواج به زنان اشراف را از ایران و روم گرفته بودند و کشتن آنان و زنده به گور کردن و شکنجه دادن را از اقوام بربر و وحشی اقتباس کرده بودند، پس محرومیت زنان عرب از مزایای زندگی مستند به تقدیس و پرستش رئیس خانه نبود بلکه از باب غلبه قوی و استخدام ضعیف بود.[44]

مردم دختران را از ترس اینکه مبادا در جنگ‌ها به دست دشمنان بیفتد و برای دشمن فرزند بیاورند، بعد از تولد زنده به گور می‌کردند و بعضی از ترس تنگدستی دختران خود را می‌کشتند. و همچنین چون زن‌ها در جنگ‌ها شرکت نداشتند، از ارث محروم بودند، آن‌ها را جزء اموال مرده به ارث می‌بردند و برای به دست آوردن پول، آن‌ها را به فحشا وا می‌داشتند، قبیله بنی تمیم اولین قبیله‌ای بود که دخترکشی را آغاز کرد.[45]

در میان عرب اگر شوهر زنی می‌مرد، وی می‌بایست سر قبر شوهر خیمه زده یا پسر بزرگ، صاحب اختیار زن می‌شد و اگر می‌توانست او را بفروشد یا مزدور نماید و یا در مقابل پولی که به نام مهر قرار می‌گیرد شوهر دهد، یا برای همیشه او را از شوهر کردن ممنوع سازد. به طور کلی به موجب نفرت و انزجاری که در عصر جاهلیت نسبت به زنان و دختران داشتند حق و حقوقی برای آنان قائل نبودند و حتی آنان را به طریقی از بین می‌بردند.[46] فرزندانی که در دوران جاهلیت به دنیا می‌آمدند، از هر نوع حق انسانی محروم بودند، به گونه‌ای که گاه به دست پدران خود در پیشگاه بت‌ها قربانی می‌شدند و همچنین گاهی از ترس فقر به دست پدرانشان به قتل می‌رسیدند.[47]

2 ـ 2 ـ خانواده در ادیان:

الف ـ خانواده در زرتشت[48]:

اجتماعی بودن و نیاز به همکاری با همنوعان از ویژگی انسان است و «واحد اجتماعی» عبارت است از عده‌ای از زن و مرد، کوچک و بزرگ که بر مبنای خویشاوندی و هم‌خونی با یکدیگر گرد آمده، بنابر موقعیت اقتصادی، اجتماعی، فنی و نسبی، خانواده، طایفه، تیره و یا قبیله نامیده می‌شوند.

کوچک‌ترین و ساده‌ترین واحد اجتماعی، خانواده‌ی هسته‌ای (یا زن و شوهری) است که مرکب از زن و شوهر و فرزندان نابالغ آن‌هاست. یعنی هر یک از فرزندان خانواده که به سن بلوغ قانونی برسند، کانوان خانوادگی پدر و مادر را ترک کرده و برای خود خانواده تشکیل می‌دهند، جامعه‌های کشورهای اروپایی و صنعتی، از این دسته‌اند.

در آیین زرتشتی نیز نهاد خانواده «هسته‌ی بنیانی» زندگی اجتماعی است. در اوستا و منابع کهن دینی و زرتشتی، ضابطه‌ها و رسم و آیین‌های نهاد خانواده ـ البته نه در بخشی مجزا ـ به مناسبت، رهنمود داده شده است، که موضوع این نوشتار است:

در مورد ازدواج که پایه اصلی نهاد خانواده است، از جمله در وندیداد تأکید شده: «هر فرد زرتشتی موظف است که چون به سن بلوغ (پانزده سالگی) رسید برای خود همسر گزیند.» (وندیداد، فرگرد 3)

«به درستی به تو بگویم، ای اِسپنتمان زرتشت، من (اهورامزدا) برتری دهم، مرد زن برگزیده را به آن کسی که زن نگرفته برتری دهم، مرد خانمان‌دار را به آن کسی که بی‌خانمان است. برتری دهم کسی را که فرزند دارد به آن کسی که بی‌فرزند است...» (وندیداد، فرگرد چهارم، فقره 47)

مراسم توافق و ازدواج زن و شوهر را در آیین زرتشتی، «گواه گیران» گویند، و در این ازدواج، مهریه (صداق) جایی ندارد و اگر قرارداد و سندی در مراسم گواه‌گیران نوشته شود، اعتبار عاطفی و اجتماعی دارد. در آیین زرتشتی ـ مانند آیین مسیحی ـ طلاق جایی ندارد و جدا شدن زن و شوهر (یا «رهایی») از یکدیگر در اثر خیانت اخلاقی و اجتماعی یکی از آن‌ها، به وسیله‌ی دادگاه تعیین می‌شود.

در زبان اوستایی، به شوهر نمانو پائیتی (nmanu Paiti) و به زن نُمانو پاتنی (nmanu Patni) گفته می‌شود. و در این اصطلاح اوستایی «نمانو» به معنای خانه و خانمان است و «پائیتی» به معنای مذکر و «پاتنی» به معنای مؤنث و رئیس خانه است.

زنان در آیین زرتشتی در تمام مراحل زندگی، وکالت، تیراندازی و همه فن‌ها مشارکت داشتند. حتی در نگهبانی آتش مقدس، البته وقتی که «دشتان» (عادت ماهانه) آن‌ها رفع می‌شد.» (از ماتیکان هزاردستان)

فرزند داشتن ـ به ویژه پسر ـ اصل بقای خانواده بود. به این سبب که اگر زن نازا بود به تشخیص پزشک و با موافقت زن اول مرد، می‌توانست زن بگیرد (البته این ازدواج «چند همسری» نیست) اگر مردی بالغ، بی‌فرزند پسر از این جهان بگذرد، روانش از «پل چینود» (پل صراط) نتواند عبور کرد تا هنگامی که برای او فرزندخوانده تعیین نکنند و سرپرستی بازماندگان و دارایی‌اش را به او نسپارند، روان او آزاد نمی‌شود.

در چند مورد، در اوستا، آیه‌هایی است که در آن‌ها نمازگزار از درگاه یزدان و فرشتگان خواستار پسر است که بتواند خود و خانواده و شهر و کشور را از دشمنان حفظ کند. در پیوند خویشاوندی، اهمیت دادن به فرزند پسر، از ویژگی‌های جامعه کهن بود (که هنوز اعتبار خود را در جامعه‌های سنتی از دست نداده است). در آیین زرتشتی کسانی که پسر نداشتند، یا دارای فرزند نبودند، بنابر سنت جامعه، این نگرانی را، با قبول «فرزندخوانده»ای از خویشاوندان نزدیک، رفع می‌کردند. به این معنا که از پنج نوع زنی که در ازدواج‌ها تقسیم‌بندی می‌کردند[49]، دو نوع آن (ایوک زن و سترزن) در جهت افزودن پسر به گستره‌ی خانواده بود.

سترزن، اگر پسر جوانی پیش از ازدواج می‌مرد، پدر و مادرش پسری از خویشاوندان را، راضی می‌کردند، که به عنوان فرزند آن‌ها ازدواج کند، و پسر اول این ازدواج را به نام پسر در گذشته ایشان نام‌گذاری کند تا وارث آن‌ها گردد.

ایوک زن، در لغت به معنای یگانه دختر خانواده است که پس از ازدواج بایستی نخستین فرزند پسر را به نام و خواست پدر نام‌گذاری کند و پدر حقیقی کودک نیز، بنابر آیین جامعه این امر را می‌پذیرفت.

خانواده به روایت ارداویراف‌نامه: کتاب اردیراف‌نامه (که به روایتی در زمان اردشیر بابکان نوشته شده است) و دارای 101 فرگرد است، 16 فرگرد آن درباره‌ی رفتار خانواده‌ها، رفتار زن و شوهر با یکدیگر، رفتار با پدر و مادر، رفتار با فرزندان و هشدار و یادآوری کیفر سنگین برای کسانی که از این رهنمودها تخطی نمایند، می‌باشد.

استوره‌ی ارداویراف‌نامه به این شرح است که: «... پس از آن که اسکندر رومی، بدبخت بی‌دین و بدکردار به ایران آمد، و دستوران و داوران و دانایان را بکشت، تباهی، آشوب، بدگمانی و بیدادگری در مردمان ایران شهر پدید آمد. پس مغان و دستوران انجمن آراستند و اردیراف را به قرعه تعیین کردند که به راهنمایی دو فرشته (سروش فرشته‌ی رسیدگی به حساب روز واپسین و آذر فرشته‌ی تقرب به اور مفرد) به مدت هفتاد روز از بهشت و دوزخ و بزرخ (همیستکان) و پل چینواد (پلی که روان گذشتگان باید از آن بگذرد) دیدن کرد. و پاداش کارهای نیک و کیفر بدی را با دقت به خاطر سپرد. هفتمین روز با پیامی از اورمزد برای جهانیان به زمین بازگشت و...»[50]

اردایراف خواننده یا شنونده را با خود به بهشت و دوزخ می‌برد و جایگاه روان‌های نیکان و بدان را نشان می‌دهد. خانواده به عنوان هسته‌ی بنیادین جامعه مورد توجه ارداویراف نامه است:‌ رعایت احترام پدر و مادر، تیمار و پرورش فرزندان، سازگاری و احترام با همسر، پاک‌دامنی و عفت که آرامش و بقای خانواده را تضمین می‌کند. حرمت و حراست اعضای خانواده، ازدواج با خویشاوندان و... گوشزد شده است. که به برخی فرگردها اشاره می‌شود:

ـ برای کسانی که پدر و مادر را رنج داده‌اند و به گیتی از آن پوزش و بخشش نخواستند. پادافره (کیفر) سخت است. (فرگرد 65)

ـ کیفر سنگین برای مادرانی که کودک خود را گرسنه نگه داشته و در برابر دریافت پول کودک دیگری را شمع دادند. (فرگرد 4، 59 و 87)

ـ کیفر سنگین برای کسی که سقط جنین کرده است (و کودک خویش مردار و تباه کرد و بیفکند) (فرگرد 45) و...

ب ـ خانواده در میان مسیحیان و یهودیان:

علاقه و آمیزش جنسی در میان مسیحیان پلید شمرده شده و این به خاطر تفسیری بوده که از بدو تشکیل کلیسا از طرف کلیسا برای مجرد زیستن حضرت عیسی مسیح، صورت گرفت، گفته شد علت اینکه مسیح تا آخر مجرد زیست پلیدی ذاتی این عمل است. به همین جهت روحانیون و مقدسین مسیحی شرط وصول به مقامات روحانی را آلوده نشدن به زن در تمام عمر دانستند و پاپ از میان این چنین افرادی انتخاب می‌شود.

به عقیده ارباب کلیسا، تقوا ایجاب می‌کند که انسان از ازدواج خودداری کند. راسل می‌گوید: «در رسالات قدیسین به دو یا سه توصیف زیبا از ازدواج برمی‌خوریم، ولی در سایر موارد، پدران کلیسا از ازدواج به زشت‌ترین صورت یاد کرده‌اند. هدف ریاضت این بوده که مردان را متقی سازد. بنابراین، ازدواج که عمل پستی شمرده می‌شد بایستی منهدم شود.

کلیسا ازدواج را به نیت تولید نسل جائز می‌شمارد. اما این ضرورت، پلیدی ذاتی این کار را از نظر کلیسا از میان نمی‌برد، علت دیگر جواز ازدواج، دفع افسد به فاسد است یعنی با این وسیله از آمیزش‌های بی قید و بند مردان و زنان جلوگیری می‌شود.

دین مسیح و بالاخص سنت پل نظریه جدیدی در ازدواج عرضه داشتند. در نظریات آن‌ها ازدواج نه به خاطر تولید مثل بلکه به منظور جلوگیری از گناهانی نظیر زنا و فسق و فجور بود. سنت پل حتی برای یک بار هم پیشنهاد نکرده که ازدواج دارای جنبه‌های مثبتی نیز می‌باشد و نیز بازگو نکرده که محبت و عشقی که بین زن و شوهر وجود دارد، ممکن است امر دلپذیری باشد و حتی او کمترین توجهی را نسبت به خانواده مبذول نداشته است. نظر دین مسیح آن است که هر گونه مقاربت جنسی (حتی در قلمرو زناشویی) ناپسند و غیر اخلاقی می‌باشد.

نظریات سنت پل به وسیله کلیسای دوران اولیه مسیحیت تأیید و تأکید می‌شود و کلیساها عقاید وی را بزرگ جلوه می‌دادند تا حدی که تجرد امری مقدس می‌نمود و مردان عزلت می‌گزیدند تا با شیطان مبارزه کنند ولی در همان زمان افکار آنان از تصورات شهوترانی آکنده می‌شد.

کلیسای کاتولیک، به هر حال تا آن حد که سنت پل و زاهدان شهر تب، به طور غیر بیولوژیکی درباره زناشویی و روابط دو جنس مخالف می‌اندیشند فکر نمی‌کند. از افکار سنت پل استنباط می‌شود که وی صرفاً به زناشویی بدیده منع قانونی از امور شهوانی می‌نگرد و کسی نمی‌تواند از سخنان وی حتی اشاره‌ای درباره کنترل موالید و ادامه نسل دریابد بلکه برعکس از گفتار وی می‌توان دریافت که وی پرهیز کردن از مقاربت با زن را در دوره‌های حاملگی و زایمان خطرناک می‌دانسته است و مخالف این پرهیز بوده است. در حالی که کلیسای کاتولیک در این مورد نظر دیگری دارد. زناشویی در دکترین ارتدکس مسیحیت دارای دو هدف است. یکی از آن هدف‌ها همان است که سنت پل تعیین کرده است و هدف دیگر تولید کودک است، در نتیجه همین هدف‌ها اخلاق جنسی در مذهب ارتدکس حتی مشکل‌تر از آن مقرراتی بود که سنت پل تعیین کرده بود. چه کلیسای ارتدکس، فقط روابط جنسی مرد و زن را در محدوده زناشویی قانونی می‌دانست، بر طبق عقاید کلیسای ارتدکس میل بر حلال‌زاده بودن فرزندان و اولاد و اعقاب تنها انگیزه‌ایست که روابط جنسی را سر و سامان می‌بخشد.[51]

شریعت یهود اختیار طلاق را به مرد داده و اگر شخصی با دختر باکره زنا نماید باید زانی مقدار معینی پول نقره به پدر دختر بدهد و آن دختر را زوجیت اختیار نماید و دیگر حق ندارد تا مدت عمر او را طلاق گوید.[52]

در سفر جامعه تورات آمده: من و دلم بسیار گشتیم تا بدانم از سر حکمت و عقل جرثومه شر یعنی جهالت و حماقت و جنون چیست و کجاست؟ دیدم از مرگ بدتر و تلخ‌تر زن است که خودش دام و قلبش طناب دار است و دست‌هایش قید و زنجیر است تا آنجا که می‌گوید من در میان هزار نفر مرد یک انسان پیدا می‌کنم، اما میان هزار نفر زن یک انسان پیدا نمی‌کنم.[53]

در تلمود که دومین کتاب یهودیان بعد از تورات است، دعایی وجود دارد که جایگاه زن در خانواده و در نگاه آیین یهود را تبیین می‌کند: «انسان موظف است که هر روز این سه دعای برکت را بخواند: متبارک است خدایی که مرا یهودی خلق کرد، که مرا زن نیافرید و که مرا یک بی‌سواد و بی‌معرفت به وجود نیاورد.» در نگاه تلمود، نقش زن در خانواده و اجتماع بشری، در اشتغال به امور خانه‌داری منحصر است و تنها راه کمال زن، تشویق شوهر و فرزندان به فراگیری تورات است: «زنان به چه وسیله کسب شایستگی و امتیاز می‌کنند؟ به وسیله فرزندانشان به کنیسه برای فرا گرفتن تورات، با وسیله‌ی وادار کردن شوهرانشان به آموختن قوانین الهی در محضر دانشمندان.»[54]

ج ـ خانواده در اسلام

نگرش اسلام به خانواده برعکس مکاتب و دیدگاه‌های غیراسلامی، که نگاهی تک بعدی است، بسیار عمیق و همه‌جانبه است و تمام ابعاد آن از آغاز تا انتها، در همه مراحل مورد توجه بوده و در هر مورد دستورات لازم ارائه گردیده است. نحله‌های غیر دینی، خانواده را از زاویه‌ی خاصی مورد توجه قرار می‌دهند، به ویژه دانش‌های علمی امروز دانشگاه‌ها براساس نیاز خود به تجزیه و تحلیل خانواده می‌پردازد و به دیگر ابعاد آن توجه چندانی ندارند. غافل از اینکه خانواده به عنوان یکی از بنیادی‌ترین نهادهای اجتماعی، در تمامی عرصه‌های زندگی بشر حضور دارد و باید به جوانب گوناگون آن پرداخت. به نظر می‌رسد این مسئله نقدی است بر همه دانش‌های علمی که از آن‌ها نام برده شد.

اما اسلام نگاهی همه جانبه به نهاد خانواده دارد و آن را از زاویه‌های گوناگون مورد توجه قرار داده است. وقتی به متون اسلامی به خصوص آیات و روایات مراجعه می‌کنیم، در همه‌ی زمینه‌ها به دستوراتی برمی‌خورید که از همه جهات به تحکیم نهاد خانواده پرداخته است. قرآن کریم و احادیث اسلامی در مسائل اخلاقی، اجتماعی، تربیتی، روان‌شناختی و اقتصادی خانواده فراوان سخن گفته‌اند. اگر این مضامین به صورت دقیق و تخصصی استخراج و با یافته‌های علوم جدید منطبق گردند، تحول عظیمی در دانش خانواده به وجود خواهد آمد. آن قدر که اسلام به تحکیم بنیان خانواده اهمیت داده و در دستورات خود گام به گام آن را دنبال نموده است، مکتب‌های دیگر به استقرار خانواده بها نداده‌اند. اسلام پیش از همه، می‌خواهد یک فضای عاطفی و محبت‌آمیز در محیط خانواده پدید آید و روابط بین اعضای آن بیش از پیش پایدار گردد.[55] خانواده‌ای از نظر اسلام خوشبخت است که دوستی، صداقت و وفاداری بر فضای آن حاکم باشد، زیرا با اختلاف، بدبینی، خودمحوری، شیرازه خانواده از هم می‌پاشد. خدای متعال ایجاد محبت و همدلی بین زن و شوهر را از نشانه‌های خود دانسته، می‌فرماید: «و من آیاته أن خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة[56] ـ

ترجمه: یکی از نشانه‌های خداوند این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در کنارشان بیارامید و میان شما و همسرانتان موده و رحمه برقرار ساخت.»

براساس بینش اسلامی، پیوند میان زن و مرد فراتر از یک غریزه بوده، منشأ فطری و الهی دارد که از سرشت آدمی ناشی می‌شود. دستگاه عظیم خلقت چنان زوجین را به هم علاقه‌مند ساخته است که حاضرند برای رفاه حال دیگری، رنج و زحمت را به جان خود بخرند تا همسر در آسایش زندگی کند. آفریدگار بشر کاری کرده است که خودخواهی و تکروی در محیط خانواده به خدمت و همکاری تبدیل شود.[57]

نگاهی به آموزش‌های اسلامی نشان می‌دهد که مسأله «خانواده» با تمام مراحل و واقعیت‌های مربوط به آن، به صورت جدی و گسترده مورد توجه اسلام بوده است و اصولاً یکی از مسائلی که در سرلوحه‌ی تعالیم دینی ما قرار دارد، همین مسأله است. برخلاف برخی نظریه‌ها که تجرد را توصیه کرده و ازدواج را زشت شمرده‌اند، اسلام ازدواج را مقدس شمرده و از تجرد نهی می‌کند. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «هیچ بنیانی در اسلام گذارده نشده که نزد خدا محبوب‌تر در ازدواج باشد.» و در روایت دیگری از آن حضرت نقل شده که: «ازدواج سنت من است و هر که از سنت من روی بگرداند، از من نیست.»[58]

خانواده اجتماعی کوچکی است که ابتدا با یک مرد و زن تشکیل می‌شود، دو نفری که بناست در تکامل معنوی و رشد مادی یکدیگر مشارکت کنند و بالاتر از آن که هر یک کمبود دیگری را در اوج محبت و مودت جبران نمایند و چنانچه چیزی آنان را تهدید کرد و آرمان‌های فکری و اعتقادیشان را به خطر انداخت، هر دو به دفاع برخیزند و جهت حیات و زندگی همیشگی خویش با آن مبارزه کنند و برای بقای خویش برنامه‌ریزی نمایند و نسل خود را دوام بخشند.

قرآن کریم این اصل اساسی را با واژگانی زیبا چنین بیان می‌کنا: «و من آیاته من خلق لکم من انفسکم ازوجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون ـ از نشانه‌های خداست که آفرید برای شما همسرانی از جنس خودتان تا بدیشان آرام گیرید و میان شما دوستی و مهربانی نهاد. هر آینه در این کار برای مردمی که بیندیشند نشانه‌ها و عبرت‌هاست.»

* کارکرد و جایگاه خانه در قرآن:

واژه «بیت» به معنای خانه، 71 بار با مشتقات آن در صیغه‌های «بیت» و جمع آن «بیوت» در قرآن کریم آمده است. این کلمات در 12 مورد به مصداق بیت الله، یعنی کعبه (خانه خدا)، 2 مورد برای بیت عتیق، 2 مورد بیت معمور و باقی به معنای «خانه»، همان محیط مخصوص زندگی خانواده آمده است.

با نظر به آیات الهی و پرداختن آیات متعددی در قرآن به کلمه بیت، چنین به دست می‌آید که این مکان مسقف محدود که محل اجتماع و زیست جمعی بشر و اولین محیط رشد و پرورش وی است، مورد عنایت حق بوده و برحسب کارایی و جایگاهش در حیات انسانی، از اهمیت بسزایی برخوردار است که در اینجا به بعضی از این موارد اشاره می‌شود:

1 ـ محل تسکین:

اولین کارکرد خانه، تأمین آرامش جسم و تسکین جان اعضای آن است که البته مرهون امنیت همه جانبه‌ی این محیط برای اعضاست. فضای محدود و امن خانه، حریمی (محل محرم) برای ابراز احساسات، بیان اسرار، ارضای غرایز و تأمین نیازهای جسمی روحی انسان است. این سکونت و امنیت را خداوند به خود نسبت می‌دهد و می‌فرماید: «والله جعل لکم من بیوتکم سکنا[59] ـ خداوند از خانه‌های شما محل سکونت و آرامش برایتان قرار داد.»

واژه «سکن» به معنای هر چیزی است که انسان به وسیله آن تسکین یابد. انسان علاوه بر نیاز به سکونت در خانه، به محلی برای تسکین آلام روحی، رها شدن از برخی قیودات اجتماعی، استراحت به نحوه دلخواه، خلوت کردن و راز و نیاز با خدا و محرمان نیاز دارد. اگر خانه تأمین‌کننده این نیازها نباشد، مسکن نخواهد بود.


جهت دریافت فایل جایگاه خانواده در اسلام لطفا آن را خریداری نمایید


چگونه می توانم دانش آموزان آموزشگاه x در مقطع ابتدائی را به خواندن نماز علاقه مند نمایم ؟

مقدمه ((قال الله تبارک و تعالی (( و امراهلک و باصلاۀ و اصبر علیه )) و تو اهلت را به برپایی نماز بخوان و در این امر پایداری و صبوری پیشه کن (قرآن کریم ـ طه ) عبادت رمز کمال آدمی است و خداوند متعال شایسته عبادت است ره یافتگان به سوی حق جز از ساییدن پیشانی بر خاک در آستانه معبود به تعالی نرسیدند و برترین آنها در عالم محمد رسول الله(ص) بود ک
دسته بندی معارف اسلامی
بازدید ها 1
فرمت فایل doc
حجم فایل 103 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 91
چگونه می توانم دانش آموزان آموزشگاه x در مقطع ابتدائی را به خواندن نماز علاقه مند نمایم ؟

فروشنده فایل

کد کاربری 2106
کاربر

چگونه می توانم دانش آموزان آموزشگاه x در مقطع ابتدائی را به خواندن نماز علاقه مند نمایم ؟

مقدمه

((قال الله تبارک و تعالی : (( و امراهلک و باصلاۀ و اصبر علیه )).

و تو اهلت را به برپایی نماز بخوان و در این امر پایداری و صبوری پیشه کن. (قرآن کریم ـ طه ).

عبادت رمز کمال آدمی است و خداوند متعال شایسته عبادت است. ره یافتگان به سوی حق جز از ساییدن پیشانی بر خاک در آستانه معبود به تعالی نرسیدند و برترین آنها در عالم محمد رسول الله(ص) بود که خدایش او را به حق بنده و رسول خویش نامید و به یمن بندگی او مقام رسالت را به وی اعطا نمود و او را امین وحی خود دانست اهمیت عبادت تا بدانجاست که حتی برترین بنده خدا نیز ملزم به انجام آن است او چنان به عبادت می پردازد و نماز می خواند که به معراج می رود و رمز آن را گوشزد می کند.

نماز معراج انسان با ایمان است. عالم تسبیح گوی خداوند متعال می باشد و سزاوار نیست که ما چنان نباشیم.

((نماز یاد یار ، سرود سبز دیدار است که جان آدمی را آرامش می بخشد و او را همدوش عرشیان می کند. این هدیه ناب آسمانی، زمزمه دلنشین پرستش است که در هنگامه وصال، شیفتگان حضرت دوست را به زیارت فرا می خواند و روح عطشناکشان را از شهد سیراب می سازد پرواز دل در فضای قرب حق، جز با نماز و راز و نیاز ممکن نیست . آنان که حلاوت نیایش و بندگی را چشیده اند معراج خود را در رکوع و سجود و قیام و قعود جستجو می کنند. راز خرمی دل ابرار و صفای جان احرار، در این فرضیه قدسی نهفته است.

اگر نمازگزار، با طراوت و طهارت جسم و جان، این دعوت زلال حق را اجابت کند و از سرسوز در محضر ربوبی حضور یابد، طعم نور را می چشد، رنگ جاودانگی می گیرد، از سر تا پا متبرک می شود و از خاک به افلاک می رسد)) (دیلمی ، 1381 )

و اینک در دنیایی که بر اساس سیاستهای استعمار جهانی عمر و استعداد بسیاری از جوانان و نوجوانان در میادین ورزشی و هنری قتل عام می شود و قهرمانان قلابی و بدنی بر جایگاه سرداران سرافراز صحنه های ایمان و دانش و کار و هنر تکیه می زنند و به جای هدایت و حمایت از نسل جوان درصحنه های فکر و فرهنگ و سازندگی، همه امکانات اقتصادی و تبلیغاتی در جهت سرگرم کردن و خراب کردن و به اصطلاح پر کردن اوقات فراغت جوانان مصرف می شود، بر ماست که روح تقویت دین و پرستش خدای متعال را در جوانان و نوجوانان این سرزمین زنده نگه داریم اقامه نماز جماعت در مدارس و مساجد و اردوگاهها و دیگر مجامع ، یکی از پرثمرترین و کار آمدترین حرکتهای فرهنگی و آموزشی است. که همکاران متدین و دلسوز بذر ایمان را در دل نونهالان و نوجوانان میهن اسلامی کاشته و زمینه بروز، ارزشهای دینی و اسلامی را در نسل آینده ساز فراهم نموده است.


توصیف وضعیت موجود و بیان مساله

از آنجایی که هدف آموزش وپرورش رشد ابعاد گوناگون شخصیت کودکان و نوجوانان بخصوص پرورش دینی ومذهبی دانش آموزان می باشد پژوهندگان در این پژوهش در نظر دارند با استفاده از راهکارهای مناسب اقدامی موثر انجام دهند.

یکی از مسائل مهم و قابل تأمل در جامعه اسلامی پرورش روحی و معنوی دانش آموزان می باشد و هر گونه سهل انگاری در این زمینه اثرات سوئی خواهد داشت پس اطلاع از مسائل فرهنگی دانش آموزان جهت رفع هر گونه اختلافی در سنین حساس رشد از اهمیت ویژه ای برخوردار است زیرا در صورت عدم پیشگیری و اصلاح ناهنجاریها ، اختلافات ثانویه ای در رفتارهای دیگر بوجود می آید.

اینجانبان مهین بدرانلوئی و زبیده یزدانی دانشجویان کارشناسی ابتدائی دانشگاه تربیت معلم امام محمد باقر (ع) بجنورد که دارای ( 20-16) سال سابقه تدریس در آموزش ابتدائی می باشیم و اکنون مأمور به تحصیل هستیم ، با راهنمائی استاد محترم جناب آقای غلامی و با کمک وهمکاری معاون پرورشی آموزشگاه و مدیریت ومعاون محترم ؛ اقدام به پژوهش در رابطه با موضوع مهم (( چگونگی ایجاد انگیزه نسبت به نمار در بین دانش آموزان )) نموده و وضعیت آموزشگاه را چنین توصیف می نمائیم .

نوشته حاضر موقعیت دبستان x واقع در مرکز شهرستان بجنورد ، که از مدارس سطح بالای دولتی است را نشان می دهد .

این آموزشگاه دخترانه است و در دو نوبت 1 و2 اداره می شود.گزینه مورد پژوهشمان در نوبت 2 می باشد . تعداد کل دانش آموزان 316 نفر و بیشتر از خانواده های شاغل و باسواد واز نظر اقتصادی تقریباً مطلوب می باشند .همچنین از نظر فرهنگی ، دارای فرهنگهای متفاوت و از نظر اعتقادی ، مسلمان واکثراً شیعه وتعداد انگشت شماری اهل سنت هستند.

پایه

اول

دوم

سوم

چهارم

پنجم

تعداد

61

60

60

65

70

دانش آموزانی که به سن تکلیف رسیده وانجام نماز واعمال دینی بر آنها واجب گردیده 195 نفر هستند .جامعه مورد پژوهشمان پایه های چهارم وپنجم است که 135 نفر
می باشند. فضای نمازخانه در ابعاد تقریباً 6 ×15 و از امکانات نسبتاً خوبی برخوردار است .

با استقبال خوبی که دانش آموزان در زنگ نماز دارند فضای نمازخانه برای این دانش آموزان کافی نیست درنتیجه ناچاراً تعدادی از آنها درسالن مدرسه موکت پهن کرده ونماز می خوانند دیوار نمازخانه نقاشی شده ونوشته هایی درباره نماز مشاهده
می گردد.با صدای اذان که از بلندگو پخش می شود ساعت 11:45 دقیقه ، همکاران ودانش آموزان در محل نمازخانه حضور می یابند ،ابتدا توسط امام جماعت مطالبی در خصوص نماز و احکام شرعی جهت آمادگی روحی وروانی دانش آموزان بیان می گردد، سپس رأس ساعت 12 نماز اقامه می شود .

در این باره قبلاً هماهنگی های لازم با مدیر ومعاون محترم انجام گردیده است .

اما مسئله اصلی که با آن مواجه شده ام حضور بعضی مکلفین با عدم شور و اشتیاق در نماز می باشد . از عکس العمل دانش آموزان واظهارات والدین احساس می کنم که انجام نماز به عنوان یک تکلیف شرعی در بین دانش آموزان کمرنگ گردیده و حضور برخی از دانش آموزان در نماز جماعت با تذکرهای مکرر و تقریباً بالاجبار و بخاطر نمره انضباط وشرکت در اردو و غیره می باشد . و تردید دارم که :آیا این دانش آموزان که در نماز جماعت شرکت می کنند در منزل نیز به انجام این فریضه الهی اهمیت
می دهند یا خیر ؟

وچگونه می توانم دانش آموزان را به خواندن نماز علاقمند نمایم.

اهمیت و ضرورت :

قال علی (ع)‌ :« ‌العلم من الصغر کالنقش فی الحجر ))‌

یادگیری و آموزش در خردسالی بسان کندن نقش روی سنگ ، پایدار است.

کودکی، ‌آغاز حرکت و تلاش برای زیستن است مرحله ای که باید آن را به خودی خود، به رسمیت شناخت زیرا کودک؛ ‌انسانی است مستقل با احساسات و خصوصیات خوب انسانی .

با این همه ، کودکی ، مقدمه نوجوانی ، جوانی و بزرگسالی است و اساس زندگی بزرگسالی به کیفیت این دوره بستگی دارد . این کیفیت نیز به چگونگی تعلیم و تربیت در این دوران وابستگی کامل دارد . در این دوره است که شخصیت ،‌منش و رفتار کودک (به ویژه رفتارهای اجتماعی)‌و رشد جسمانی،‌عقلانی و فرهنگی وی بر اثر ارتباط او با سایرین شکل می گیرد. بی دلیل نیست که پیشوایان دینی بیش از هر چیز ؛‌به دوره کودکی توجه داشته و راهنماییهای لازم را در این باره ارائه کرده اند.

نظر دانشمندان درباره نماز و ایمان به خدا :

اعتقاد به خدا عامل حل بسیاری از تصادفها و درگیریهای فکری، کشمکشهای درونی و عاملی برای دستیابی به آرامش است.

« دکتر الکسیس کارل»‌بر اهمیت نمازودعا تأکید کرده و بیان داشته است که دعا و نماز قوی ترین نیرویی است که چون قوه جاذبه ، وجود حقیقی و خارجی دارد ایمان ستونی است که آدمی را در طوفان زندگی و در موارد تزلزل درونی تکیه گاه است و ایمان به خداوند و مذهب همانند تکیه گاه است که آدمی را از افتادن و مغلوب شدن نگاه می دارد.

«‌الیزابت گویچ »‌اگر خدا را از بین ببری مساله خود را حل نکرده ای بلکه خود را تنها گذاشته ای آن هم در یک تنهایی منحرف و ترسناک .

« ویلیام جیمز» فیلسوف و روان شناس نامی دانشگاه هاروارد می گوید: موثرترین داروی شفا بخش نگرانی ها، همانا ایمان و اعتقاد مذهبی است ایمان یکی از قوایی است که بشر به مدد آن زندگی می کند و فقدان کامل آن در حکم سقوط بشر است.

«مهاتما گاندی »‌ در این باره می گوید: اگر دعا و نماز نبود من مدتها قبل دیوانه و مجنون شده بودم .

فعلاً جدیدترین علم یعنی روان پزشکی همان چیزهایی را تعلیم می دهد که پیامبران تعلیم می دادند چرا؟ به علت اینکه پزشکان روانشناس دریافته اند که دعا و نماز و داشتن یک ایمان محکم به دین نگرانی،‌تشویش ،‌هیجان و ترس را برطرف می سازد یکی از راههایی که بشر می تواند به کمک آن از ابتلا به بیماری های روانی جلوگیری کند نیایش و نماز به بارگاه الهی است تربیت دینی کودک،‌توجه دادن او به نماز و عبادت و ایجاد رابطه معنوی بین او و خدا نه تنها احساسات مذهبی او را امتناع می کند بلکه تمایلات طبیعی و هواهای نفسانی او را هم مهار می کند. رفتار او را تحت کنترل در می آورد و از همه مهمتر اینکه احساس رنج درونی و فشارهای عاطفی و احساس گناه را از بین می برد.

« موریس دبس»‌در این دوره،‌فکر هیأت جدیدی به خود می گیرد فکر مرکب از مناسبات، جانشین فکر در هم آمیخته دوره پیشین می گردد وکودک به مدد آن از جهان خارجی تعبیری می کندکه به علم ما درباره جهان بسیار نزدیک تر است.

« پستالوزی 1827 ، مربی بزرگ تعلیم و تربیت سویسی»‌آموزش دین باید به تدریج باشد طبیعت، شایستگی های برتر آدمی را همانند گوهری که در صدف پنهان است ،‌در او پنهان کرده است اگر صدف را پیش از وقت بشکنید گوهری ناقص خواهید یافت .

« غزالی در کتاب میزان العمل » یکی از وظایف معلم این است که به قدر فهم فراگیر سخن گوید و یکباره در تربیت نخست،آنان را ازامورآشکار به موارد دقیق واز ظاهر وعلنی به پنهان و خفی منتقل نکند.

« شهید مطهری » پیامبر (ص)‌آنگاه که معاذین جبل را برای تبلیغ دین به یمن فرستاد به او چنین فرمود:‌

« یا معاذ بشرولا تنفر و یسرو لا تعسر » می روی برای تبلیغ اسلام،‌اساس کارت تبشیر مژده و ترغیب باشد. کاری بکن که مردم مزایای اسلام را درک بکنند و از روی میل و رغبت به اسلام گرایش پیدا کنند.

فلسفه نماز :

گر چه نماز چیزی نیست که فلسفه اش بر کسی مخفی باشد، ولی در متون آیات و روایات اسلامی ما را به نکات بیشتری در این زمینه رهنمون می گردد:

1ـ نماز، انگیزه یاد خدا :

1ـ روح ، اساس ، هدف ، پایه ، مقدمه ، نتیجه و بالاخره فلسفه نماز همان یاد خدا است همان «ذکر الله» است البته ذکری که مقدمه فکر و فکری که انگیزه عمل بوده باشد چنانچه در حدیثی از امام صادق (ع)‌ آمده است که در تفسیر جمله
« تذکرالله اکبر»‌فرمود:‌ «‌ذکر الله عند ما اهل و حرم»‌یاد خدا کردن به هنگام انجام به حلال و حرام (یعنی به یاد خدا بیفتد ‌به سراغ حلال برود و از حرام چشم بپوشد).

2ـ نماز، وسیله پاکی از آلودگی :

نماز وسیله شستشوی از گناهان و مغفرت و آمرزش الهی است چرا که خواه و ناخواه نماز انسان را دعوت به توبه و اصلاح گذشته می کند لذا در حدیثی می خوانیم :
‌پیامبر (ص)‌از یاران خود سوال کرد «‌لو کان علی باب دارالحدکم نخر اغتسل فی کل یوم منه خمس مرات اکان یبقی فی جسمه من الدرن شی ملت لا، قال : فان مثل الصلاه کمثل النهر الجاری کلما صلی کفرت ما بینهما من الذنوب :‌ اگر بر در خانه یکی از شما نهری از آب صاف و پاکیزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شستشو دهد. آیا چیزی از آلودگی و کثافت در بدن او می ماند».

در پاسخ عرض کردند:‌نه ، فرمود«‌نماز درست همانند این آب جاری است . هر زمان که انسان نمازی می خواند گناهانی که در میان دو ‌نماز انجام داده است از میان می رود».

و به این ترتیب جراحاتی که بر روح و جان انسان از گناه می نشیند با مرهم نماز التیام می یابد و زنگارهایی که بر قلب می نشیند زدوده می شود.

3ـ‌نماز،‌نیرومندترین سد در برابر گناهان :

نماز سدی در برابر گناهان آینده است، چرا که روح ایمان را در انسان تقویت می کند و نهال تقوا را در دل پرورش می دهد . و می دانیم«‌ایمان »‌و « تقوی »‌نیرومندترین سد در برابر گناهان است. این همان چیزی است که به عنوان نهی از فحشا ‌و منکر بیان شده است.و همان است که در احادیث متعددی می خوانیم :‌افراد گناهکاری بودند که شرح حال آنها را برای پیشوایان اسلام بیان کردند فرمودند: غم مخورید،‌ نماز آنها را اصلاح می کند و کرد.

4ـ نماز،‌ عامل بیدار باش انسان :

نماز غفلت زدا است. بزرگترین مصیبت برای رهروان راه حق آن است که هدف آفرینش خود را فراموش کنند و غرق در زندگی مادی و لذائذ زودگذر گردند. اما نماز به حکم این که در فواصل مختلف و در هر شبانه روز پنج بار انجام می شود مرتباً به انسان اخطار می کند، هشدار می دهد. هدف آفرینش او را خاطر نشان می سازد ،‌موقعیت او را در جهان به او گوشزد می کند و این نعمت بزرگی است که انسان وسیله ای در اختیار داشته باشد که در هر شبانه روز چند مرتبه قویاً ‌به او بیدار باش گوید.

5ـ نماز،‌ پاک سازی انسان از شرک :

نماز خود بینی و کبر را در هم می شکند چرا که انسان در هر شبانه روز هفده رکعت و در هر رکعت دوبار پیشانی برخاک در برابر خدا می گذارد ،‌خود را ذره ی کوچکی در برابر عظمت او می بیند بلکه صفری در برابر بی نهایت.پرده های غرور و خود خواهی را کنار می زند، تکبر و برتری جوئی را در هم می کوبد.

به همین دلیل علی ـ علیه السلام ـ در آن حدیث معروفی که فلسفه های عبادات اسلامی در آن منعکس شده است بعد از ایمان ،‌نخستین عبادت راکه نماز است با همین هدف تبیین می کند می فرماید:

«‌فرض الله الایمان تطهیراً من الشرک و الصلوه تنزیهاً عن الکبر ... » خداوند ایمان را برای پاکسازی انسانها از شرک واجب کرده است و نماز را برای پاکسازی از کبر.

6ـ‌نماز ،‌پرورش فضائل اخلاقی :

نماز وسیله پرورش فضائل اخلاق و تکامل معنوی انسان است، چرا که انسان را از جهان محدود ماده و چهار دیوار عالم طبیعت بیرون می برد؛ به ملکوت آسمانها دعوت می کند و با فرشتگان هم صدا و همراز می سازد ، خود را بدون نیاز به هیچ واسطه ای در برابر خدا می بیند و با او به گفتگو بر می خیزد تکرار این عمل در شبانه روز آن هم با تکیه روی صفات خدا، ‌رحمانیت ، رحیمیت و عظمت او مخصوصاً با کمک گرفتن از سوره های مختلف قرآن بعد از حمد که بهترین دعوت کننده به سوی نیکی ها و پاکی ها است اثر قابل ملاحظه ای در پرورش فضائل اخلاقی در وجود انسان دارد.

لذا در حدیثی از امیرمومنان علی (ع)‌می خوانیم که در فلسفه نماز چنین فرمود:

«‌نماز وسیله تقرب هر پرهیزگاری به خدا است» .

7ـ‌تاثیر نماز بر سایر اعمال :‌

نماز به سایر اعمال انسان ارزش و روح می دهد چرا که نماز روح اخلاص را زنده
می کند زیرا نماز مجموعه ای است از نیت خالص ،گفتار پاک و اعمال خالصانه ، تکرار این مجموع در شبانه روز بذر سایر اعمال نیک را در جان انسان می باشد و روح اخلاص را تقویت می کند.

بر همین اساس حضرت علی (ع)‌در وصایای خود بعد از آنکه فرق مبارکش را با شمشیر این ملجم شکافته شد فرمود :

«‌الله الله فی الصوه فانها عمود دینکم : « خدا خدا درباره نماز، ‌چرا که ستون دین شماست».

می دانیم که عمود یک خیمه چنانچه سقوط کند،‌ هر قدر طنابها و سیخ های اطراف محکم باشد اثرندارد. همچنین هنگامی که ارتباط بندگان با خدا از طریق نماز از میان برود اعمال دیگر اثر خود را از دست خواهد داد.

در حدیثی از امام صادق ـ‌ علیه السلام ـ‌ می خوانیم : اول ما یحاسب به العبد الصلوه فان قبلت قبلا سائل عمله و ان ردت رد علیه سائل عمله :‌«‌نخستین چیزی که در قیامت از بندگان حساب می شود نماز است اگر مقبول افتاد سایر اعمالش قبول می شود و اگر مردود شد سایر اعمال نیز مردود می شود ».

شاید دلیل این سخن آن باشد که نماز رمز ارتباط خلق و خالق است . اگر به طور صحیح انجام گردد قصد قربت و اخلاص که وسیله قبولی سایر اعمال است در او زنده می شود وگرنه بقیه اعمال او مشوب و آلوده می گردد و از درجه اعتبار ساقط می شود.

8ـ‌نماز، رعایت حقوق دیگران :‌

نماز قطع نظر از محتوای خودش با توجه به شرایط صحت ، دعوت به پاکسازی زندگی می کند چرا که می دانیم مکان نمازگزار، ‌لباس نمازگزار،‌ فرشی که بر آن نماز
می خواند، آبی که با آن وضو می گیردو غسل می کند. محلی که در آن غسل و وضو انجام می شود باید از هرگونه غصب و تجاوز به حقوق دیگران پاک باشد کسی که آلوده به تجاوز و ظلم ، ‌ربا ، کم فروشی ، رشوه خواری و کسی که آلوده به اموال حرام باشد چگونه می تواند مقدمات نماز را فراهم سازد؟‌ بنابراین تکرار نماز در پنج نوبت در شبانه روز خود دعوتی است به رعایت حقوق دیگران .

9ـ‌نماز عامل ترک گناهان :

نماز علاوه بر شرائط قبول یا به تعبیر دیگر صحت شرایط کمال دارد که رعایت آنها نیز یک عامل موثر دیگر برای ترک بسیاری از گناهان است.

در کتب فقهی و منابع حدیث،‌ امور زیادی به عنوان موانع قبول نماز ذکر شده است از جمله مساله شرب خمر است که در روایات آمده است :‌لا تقبل صلوه شارب الخمر اربعین یوماً الا ان یتوب :‌«‌نماز شرابخوار تا چهل روز مقبول نخواهد شد مگر این که توبه کند ». و در روایات متعددی می خوانیم «‌از جمله کسانی که نماز آنها قبول نخواهد شد پیشوای ستمگر است ». و در بعضی از روایات دیگر تصریح شده است که نماز کسی که زکات نمی پردازد قبول نخواهد شدوهمچنین روایات دیگری که می گوید :‌خوردن غذای حرام یا عجب و خود بینی از موانع قبول نماز است،‌ پیدا است که فراهم کردن این شرایط قبولی تا چه حد سازنده است.

10ـ نماز،‌ عامل پذیرش انضباط :‌

نمازروح انضباط را در انسان تقویت می کند، چرا که دقیقاً باید در اوقات معینی انجام گیرد که تاخیر و تقدیم آن هر دو موجب بطلان نماز است. همچنین آداب و احکام دیگر در مورد نیت ، قیام ، قعود ، رکوع ، سجود و مانند آن که رعایت آنها پذیرش انضباط را در برنامه های زندگی کاملاً آسان می سازد همه اینها فوائدی است که در نماز قطع نظر از مساله جماعت وجود دارد و اگر ویژگی جماعت را بر آن بیفزائیم ـ که روح نماز همان جماعت است ـ‌ برکات بی شمار دیگری دارد .

امام علی بن موسی الرضا (ع) در پاسخ نامه ای که از فلسفه نماز در آن سوال شده بود چنین فرمود :‌علت تشریع نماز این است که توجه و اقرار به ربوبیت پروردگار است و مبارزه با شرک و بت پرستی و قیام در پیشگاه پروردگار در نهایت خضوع و نهایت تواضع،‌ و اعتراف به گناهان و تقاضای بخشش از معاصی گذشته،‌ و نهادن پیشانی بر زمین همه روز برای تعظیم پروردگار .

و نیز هدف این است که انسان همواره هشیار و متذکر باشد. گرد وغبار فراموشکاری بر دل او ننشیند مست ومغرور نشود خاشع وخاضع باشد .طالب و علاقه مند افزونی در مواهب دین و دنیا گردد.

علاوه بر این مداومت ذکر خداوند در شب و روز که در پرتو نماز حاصل می گردد سبب می شود که انسان مولا ، مدبر و خالق خود را فراموش نکند روح سرکشی و طغیان گری بر او غلبه ننماید.

و همین توجه به خداوند و قیام در برابر او، انسان را از معاصی باز می دارد و از انواع فساد جلوگیری می کند.

11ـ بازداری از حرص و آز و کم طاقتی :

‌خداوند متعال می فرماید:‌ انسان حریص و کم طاقت آفریده شده و هنگامی که بدی به او رسد بی تابی می کند و هنگامی که خوبی به او رسد مانع از دیگران می شود. مگر نمازگزاران ، آنان که نمازها را پیوسته انجام می دهند. انسان دارای غرایز منفی و مبتنی است که اگر غرایز منفی او بر اثر تعلیمات الهی کنترل نگردد به گمراهی کشیده خواهد شد و یکی از آن غرایز منفی خصلت زشت حرص ،آز و خصلت زشت بی تابی در برابر حوادث تلخ است . بنابراین برای تعدیل این دو خصلت و جلوگیری از طغیان آن نیاز به تربیت الهی دارد وبا خداوند قادر و متعال ارتباط برقرار می کند. در پرتو این ارتباط به وثوق و اطمینان نسبت به آن یگانه بی همتا می رسد و نسبت به رزق ، فقط خدا را
می بیند و مال و دارایی خود را از او می داند و با روحیه توکل و تسلیم ، از آز و حرص دور می شود و در مقابل آن چه از خدا به او می رسد خود را بنده خدا می داند و
بی طاقتی نخواهد کرد .

12ـ‌استقامت و بردباری :‌

نماز انسان را با پناهگاهی مطمئن و یاری مهربان آشنا می کند که در مقابله با سختی ها و مشکلات زندگی به او اتکا می کند و در برابر آنها ذلیل و خوار نمی گردد بر همین اساس ،‌خداوند متعال دو مورد در قرآن می فرماید:‌از خصلت صبر و نماز کمک بجویید و این امر در روان شناسی هم به اثبات رسیده است که با آرامش و اطمینان روحی که از گذر ایمان و اعتقاد حاصل می شود. انسان می تواند امواج سهمگین مشکلات را درهم بشکند.

13ـ‌ نظم و انضباط :‌ انجام نماز در اوقات معین و مخصوص ، آداب نماز در مورد نیت، قیام ، رکوع ، سجود و جای گرفتن هر موضوعی در محل خودش ، علاوه بر آثار مفیدی که در روح انسان می گذارد موجب نظم و انضباط در زندگی خواهد شد همان طور که در زندگی بزرگان ما این امر به وضوح مشهود بود و با توجه به این که یکی از عوامل پیشرفت و بسیار مهم در تکامل ،‌نظم و انضباط و مسائل تربیتی در پرتو نظم و انضباط است که به نتیجه می رسد ، جایگاه نماز در تکامل انسان بهتر معلوم می شود.

تعیین هدفهای کلی و ویژه

هدف کلی :

ازآنجایی که روح ظریف و با قداست ، احساسات پاک وبا لطافت و عواطف زلال و با صداقت ، کودک را چون گلی شکفته و با طراوت نموده است که بیشترین تاثیر پذیری را برای پژمرده شدن دارا است .تشبیه کودک ونوجوان به نهال نورس در کلمات معصومین حاکی از این مطلب است که او را می توان به هر جهتی هدایت نمود .بر خلاف درخت تنومندی که کسی قادر به جهت دهی او نیست مگر با بریدن تنه آن درخت .

از آنجایی که مدرسه ومعلمین به عنوان سرچشمه والگوی رفتارها و کردارهای نسل آینده و رسیدن به اهداف بلند مدت جامعه می باشند در جهت انجام فرایض دینی و پرورشی مذهبی دانش آموزان وظیفه خود دانستیم که به (( شناسایی راهکارهایی جهت بهبود وعلاقه مندی به نماز در دانش آموزان )) بپردازیم .

اهداف ویژه :

1 ـ کمک به افزایش روحیه علاقه مندی به نماز در دانش آموزان

2 ـ پرورش احساس مذهبی و دینی در دانش آموزان و ارتباط با خدا از طریق دعا ونماز

3ـ کمک به کاهش یا حذف رفتارهای غیر دینی در دانش آموزان

4 ـ ایجاد روحیه عاطفی با اولیاء و در جهت پرورش احساس مذهبی دانش آموزان

5 ـ واگذاری مسئولیت به دانش آموزان در امور مربوط به نماز ومسائل پرورشی

6ـ تلاش برای الگو گرفتن ازسیره پیامبران و ائمه معصومین (صلوات الله علیهم )

7ـ تلاش برای شناخت بیشتر خود

هدف تربیتی :

پژوهشگران و معلمان با توجه به مطالعه درمورد عوامل موثر در ایجاد علاقه مندی به نماز در دانش آموزان و عوامل بروز بی علاقگی به نماز می توانند با تلاش وکوشش خود و ارائه راهکارهای مطلوب ، دانش آموزان را به خواندن نماز علاقه مند نموده و در پرورش احساس دینی و مذهبی آنها تلاش کرده و رفتارهای غیر دینی را کاهش دهند .

بیان پرسش های اساسی در طرح مطالعاتی :

1 ـ آیا فرمهای تشویقی جهت ثبت نماز توسط اولیاء ، در پرورش احساس مذهبی
دانش آموزان موثر است ؟

2 ـ آیا پایبندی خانواده ها به انجام فرایض دینی در پرورش احساس مذهبی
دانش آموزان موثر است ؟

3ـ آیا استفاده از هنر ، داستان ، نمایش وقصه های قرآنی در پرورش احساس مذهبی دانش آموزان موثر است ؟

4ـ آیا امام جماعت ودعوت از سخنران در پرورش احساس مذهبی دانش آموزان موثر است ؟

5ـ آیا ارتباط اولیاء با مدرسه در خصوص نماز در پرورش احساس مذهبی
دانش آموزان موثر است ؟

6ـ آیا شرکت معلم در نماز جماعت مدرسه در پرورش احساس مذهبی دانش آموزان موثر است ؟

7ـ آیا دوستان وهمسالان در پرورش احساس مذهبی دانش آموزان موثر است ؟

8ـ آیا اطلاع دانش آموزان از آثار وفواید نماز در پرورش احساس مذهبی دانش آموزان موثر است ؟

9ـ آیا رسانه های گروهی وبرنامه های تلویزیون در پرورش احساس مذهبی دانش آموزان موثر است ؟

10 ـ آیامحبت به کودک درحال نمازدرپرورش احساس مذهبی دانش آموزان موثراست؟

11ـ آیا اهدای جوایز و اردو ها وغیره در پرورش احساس مذهبی دانش آموزان موثر است ؟

12 ـ آیا قضا شدن نماز صبح در چگونگی خواندن نماز بچه ها موثر است ؟

13 ـ آیا رفتار و اعمال مربی پرورشی در پرورش احساس مذهبی دانش آموزان موثر است ؟

14 ـ آیا تذکر ویادآوری دیگران در پرورش احساس مذهبی دانش آموزان موثر است مبانی نظری

چگونه آنان را مشتاق کنیم ؟

از آنجا که نماز تجلی انسان بسوی خالق لایزال هستی است . انسان با خواندن نماز و ارتباط با خدا ، نه تنها دچار مشکلات و معضلات زندگی نمی شود بلکه مسیر زندگی را با آرامش و بدون دغدغه خاطر سپری می کند کسانی که از رکوع و سجود در برابر خداوند خود ابا ندارند روح غرور و نخوت در تمامی افکار و اعمالشان منعکس است .

با توجه به این مطلب که گرایش کودکان و نوجوانان به سوی بی نمازی زیاد شده است . ضرورتاً به بیان مطلبی در خصوص جذب و گرایش کودکان و نوجوانان به نماز
می پردازیم.

بی تردید هجوم زرق و برق استکبار و شیاطین ، هواهای نفسانی و مسائل مادی ، دل و فطرت کودکان و نوجوانان کشور را می رباید و از آنان جوانانی بی بند وبار و لاابالی
می سازد چنانچه نماز در فطرت و ذات جوانان جای نگیرد این نابسامانی جلوه حقیقی جوانان را لکه دار می کند.

رسانه ، مهمترین نقش سازنده را در بین سازمانهای دیگر دارد رسانه است که می تواند با برنامه ها ونمایش آثار و برکات نماز ، جوانان رابسوی اهداف تعالی اسلام سوق دهد . کودکان و نوجوانان با الگوگیری و مشاهده ی برنامه های نماز در صدا وسیما و رسانه ها بسوی خواندن نماز گرایش می یابند پایه های تربیت دینی ، رسانه و نحوه رساندن پیام نماز درصدر اسلام ، تاثیر رسانه در گرایش کودکان و نوجوانان به نماز و استفاده از تجارب جذاب روحانیت از مباحثی است که به آنها می پردازیم.

نماز، تعلیم وبه خاک افتادن بنده در مقابل عظمت کبریایی پرودگار عالمیان است . نماز ساده ترین وعالی ترین وسیله ی ابزار دوستی با خداست . نماز تشکر از خالق به زبان مخلوق در برابر نعمتهای بیکران او به الفاظ خداوند است.

نماز ، گناهان را همچون برگهای پائیزی می ریزد غل و زنجیرهای معاصی را از گردن ، می گشاید اینک که نماز اینگونه روح پرور انسان ساز است باید پرسید چه کنیم تا دانش آموزان و نوجوانان از این عطیه الهی بهرمند شوند و جان و روح خویش را در زلال نماز شستشو دهند.

بی تردید رسانه و مدارس ، نقش موثری در گرایش کودکان ،نوجوانان و جوانان به تعهد دینی و اقامه ی فریضه نماز دارند. از آنجا که به تصویر کشیدن تصاویر مربوط به نماز ، نمازهای فرادی ، نمازهای جماعت ، نماز اعیاد مذهبی و دعاها ، فرزندان میهن اسلامی را بسوی اهداف عالی نماز سوق می دهد.

کودکان از طریق مشاهده و تقلید یاد می گیرند که چگونه نماز بخوانند وچگونه در صف عاشقان معبود قرار گیرند . بیان داستاهای مذهبی و نمایش الگوهای رفتاری در گرایش نوجوانان نقش اساسی دارد . نمایش فیلمهای خانوادگی واجرای نماز توسط والدین اجرای نماز در ادارات و اماکن عمومی ، اجرای نماز در پارک ها وباغها و... مشوق خوبی برای کودکان و نوجوانان به امر نماز است.www.edune.ir))

چرا نماز می خوانیم ؟

قرآن به عنوان کتاب هدایتگر مسلمانان ، تاکید بر اقامه نماز ، مخصوصاً توسط جوانان و نوجوانان دارد و خداوند نماز را بر جوانان واجب کرده است با خواندن نماز انس با خدا و ارتباط با خالق هستی افزایش می یابد . نماز معراج مومن است ، جنبه سازندگی و بازدارندگی نماز ، یکی از ابعاد مهم نماز است که انسان را از بدی و فحشا باز
می دارد. مقام و منزلت نماز چنان است که چهره ائمه معصومین در هنگام نماز تغییر رنگ می داد .نماز انسان را در بعد سیاسی در جهت دفاع از حقوق خود ومسلمین بیدار می نماید . نماز به انسان نظم می دهد و زندگی را هم از جهت ظاهری و هم از جهت باطنی دارای اصولی منظم و شایسته می سازد . نماز به انسان قدرت بی نهایتی اعطا
می کند که هرگز در برابر قدرتهای کاذب و کافر سر تعظیم فرود نیاورد و در نهایت نماز آرامش دهنده ی قلبهاست.

نماز کودکان را سرسری نگیرید

نماز از ارکان متعالی و از رشته های مستحکم ارتباطی میان صانع وصنع در دین مبین اسلام است ارتباط اهل راز با خداوند از خود دور شدن و به خداوند نزدیک شدن ، همه وهمه با انجام مراسم ویژه ای به نام نماز امکان پذیر است.اگر انسان بداند نماز چیست ؟ و نیز بداند که انسان می تواند هویت اصلی خویش را در ارتباط با معبود منسجم و آن را دریافت کند . غفلت از نماز رایک خسران مادی ومعنوی می داند.

آری ، نمازگزار خود را در دنیا بدون تلکیف و سرگردان نمی داند و با اندیشه در اهداف زندگی ، مشغول برنامه ریزی برای آینده می شود اعتقاد به خداوند را به عنوان حلّال مشکلات برای رسیدن به آرامش در بحران می داند آن را تجربه و درک می کند از سوی دیگر بی توجهی به نماز از سوی محیط و نیز خود فرد ، روح طغیان گر و عصیانگر را تقویت می کند و سهل انگاری در دیگر امور را نیز خوب می داند.

امام صادق (ع) می فرمودند(( از سنین 6 تا 7 سالگی ، کودک را به نماز وادار کنید و در ترک آن ، او را مواخذه کنید )).

این دستورات ، اهمیت دوره نوجوانی و کودکی را در شکل گیریهای مذهبی و اجتماعی یادآوری می کند . میان زندگی اجتماعی و سیاسی انسان و زندگی معنوی و فردی او تعاملی عجیب وجود دارد به طوری که بی نمازی یک نوجوان یا جوان می تواند در دزدی ، رشوه خواری ونیز اعمال ناهنجار اجتماعی موثر باشد و انجام این رذایل نیز بر حیات نماز و روحانیت آن ، تاثیر متقابل دارد.

اسلام بیش از 14 قرن پیش ، پرچم هدایت بشریت را به دست گرفته آنها را که خواستار سعادت هستند به زیر لوای خود فرا می خواند . اکنون که در کشور ما نوای اسلام سر داده می شود و به برکت این آئین مقدس ، قدم در راه رقابت های جهانی می گذاریم ، چرا برخی از افراد به ویژه جوانان به رفتارهای دینی از جمله نماز ، کم رغبتی نشان
می دهند ! چه علتی موجب نفوذ بی رغبتی واجباتی نظیر نماز در دل جوانان و نوجوانان می شود!(www.aftab.ir)

نقش خانواده در تربیت دینی کودکان

چون که با کودک سر وکارت افتاد پس زبان کودکی باید گشاد ( رشید پور ،1380)

خانواده نهاد مقدس وامنی است که هر جامعه ای را سازمان دهی و پی ریزی می کند و سلامت و سعادت هر جامعه به داشتن کانون گرم و سالم خانواده بستگی دارد.

انتقال ارزشهای دینی واخلاقی در هر جامعه در وهله اول به عهده خانواده است در خانواده ای که میان والدین و فرزند ، ارتباط فرهنگی ، متزلزل می شود ، فرزندان آن خانواده دچار بی هویتی فرهنگی و سردرگمی می شوند . عوامل اجتماعی زیر می تواند تبلیغات مثبت برای گسترش نماز در جامعه را کم اثرکند:

الف) اعتقاد نداشتن به تدین

در خانواده هایی که در آنها مقوله ای به نام دین هویت ندارد اگر فرزندی وجود داشته باشد چه انتظاری می رود که بر خلاف فکر و اندیشه پدر و مادرش به اموری نظیر خدا ، قیامت ، و...معتقد شود عضو این خانواده از جمعیت نماز گزار قیام ، سجود و رکوعشان لذت می برد ولی باز پایش در رفتن می لنگد انسانی که معتقد به خدا و قیامت نیست لزومی نمی بیند که شبانه روز چند نوبت نماز بخواند یا روزه بگیرد و به فکر جواب دادن به پاسخ و پرسشهای قیامت هم نیست . پدر ومادر بی ایمان و بی اعتقاد کانون اصلی پرورش فرزندان بی اعتقاد هستند.

ب) توجه نکردن به مقوله تربیت اخلاقی :

چه بسیار والدینی که به تربیت جسمی فرزند اهمیت می دهند اما چشم از تربیت دینی فرزندان خود پوشیده اند و اعتقاد دارند که فرزند باید آزاد باشد.

پیامبر اکرم (ص) در این باره فرموده اند : « بدا به حال بچه های دوره آخرالزمان از دست پدر ومادر ایشان ، به خاطر این که پدر ومادرها به فکر دنیای بچه هایشان هستند اما به فکر آخرت آنها نیستند، به فکر تامین آتیه برای اولادشان هستند ، اما به فکر تربیت صحیح ، ادب و دین آنها نیستند ».

بعد فرموده اند : « من بری هستم از اینگونه مردم و آنها هم از من بری هستند ».

بنابراین هسته اولیه علت بی رغبتی جوانان ریشه در نحوه نگرش پدر ومادر بر جنبه های رفتارهای دینی دارد .

از سوی دیگر والدینی که خود عبادت کاملی دارند اما لزومی نمی بینند که آنها را به فرزندان منتقل کنند و معتقدند که هر کس در آخرت ، خود جوابگوی اعمالش است . این دسته از والدین نه فقط دنیا وآخرت فرزندان را تباه می کنند بلکه آخرت خود را هم نابود می کنند.

پ) آشنا نبودن با ابزارهای کنترل :

خانواده هایی هستند که خود دیندار ومعتقدند و فرزندان مقدسی نیز دارنداما پس از آموزش احکام ، آنها را به حال خود رها می کنند ، مشغله کاری و امور منزل و اداره موجب این شکاف ارتباطی می شود در این شرایط عضو خانواده به دور از چشم والدین دستخوش آلودگی می شود.

والدین باید با دلسوزی و نظارت مستمر ، عقاید و اجرای فرایض الهی را ریشه دار کنند بنابراین تذکر مداوم که آن هم دارای شرایط خاصی است می تواند آموزش فرایض دینی از جمله نماز واجبات را بهینه کند.

ت) سخت گیری وخشونت :

زیر فشارهای شدیدوکتک قرار دادن بچه ها از سوی خانواده ، سرخوردگی زیادی نسبت به اعتقادات دینی به وجود می آورد ،این احساس ناخوشایند برای اقامه مناسک دینی ایجاد شده تا جوانی و بزرگسالی ادامه پیدا می کند . امروزه بیش از هر چیز به ابزارهای روانی و اجتماعی جذاب ، ساده و موثر برای اقامه نماز نیاز داریم آیا فردی که با آرامش و منطق به نماز خوانده می شود فردا که لذت عبادت را چشید به نوافل نخواهد پرداخت؟!

ث)آموزش نادرست والدین :

به طور مطمئن خانواده های مسلمان با آموزش ناصواب فرزندان درباره نماز قصد ستیز بادین را ندارند . اما ناخودآگاه به دین ضربه می زنند بویژه در آموزش دین ودینداری نباید خرافات و عرق را بر احکام دین و روشهای منطقی ارجحیت داد با جوانان نباید زیاد از عقوبت و عذاب صحبت کرد بلکه باید با بیشتر از ثواب و پاداشهای شیرین گفت تا جوانان و نوجوانان جذب نماز شوند.

ج ) رفتارهای نادرست :

بد اخلاقی ، بد زبانی ونقاط ضعف رفتارهای دینی خود را بیان کردن ، موجب گریز از دین می شود چگونه می توانند نوجوانان و جوانان را تحت تاثیرمسائل مذهبی قرار دهند؟

نقش جامعه

الف) الگوسازی غلط :

برخی از گروه ها ، رسانه ها ومطبوعات یک سویه عوامل بیگانه را الگو سازی می کنند زمانی که اندیشه غربی به جای اندیشه اسلامی تبلیغ شود جوان در عمل دچار تزلزل
می شود و شاید به سمت اعتقادات غربی هم سوق پیدا کند.

ب) مبلغ نماها :

انسان های ریاکار به دنبال جاه ومقام اجتماعی در لباس شیادی ، بلا وضربه ای به دین وارد می کنند که امروزه از این نقطه ، ضربات مهلکی به دین وارد شده و می شود زمانی که اعمال و عبادات در جامعه توام با تظاهرات روح نداشته و به دل و جان
نمی نشینند .نتیجه این تظاهرهای شیادی ها ، بی تفاوتی وخستگی طالب دین می شود.

پ)نارسایی مکان ها و امکانات برپایی نماز

طولانی بودن برنامه نماز ، فقدان امکانات وضو گرفتن و همه عواملی که به نماز خانه و غیره مربوط است به اقبال نداشتن جوانان به نماز می افزاید آموزش و تربیت ائمه جماعات و تغذیه آنها به طور مداوم از نظر آشنایی با علوم دین و نیاز مندی های نماز و بکارگیری امامان جماعت آگاه و با قرائت صحیح به جذابیت نماز کمک فراوان می کند.

راهکار مناسب :

علاوه بر شرکت اساتید صاحب نام وصاحب شهرت در نمازهای جماعت ، ارائه پاسخ های علمی و قانع کننده به سوالات مذهبی نمازگزاران ، آگاهی بخشی به نمازگزاران درباره فلسفه نماز ، عامل بودن توصیه کنندگان به نماز ، بیان زندگی بزرگان دین و احیا کنندگان نماز در طول تاریخ ، اجتناب از روشهای خشن ، توبیخ ، تنبیه ، تهدید ، تمسخر و غیره در امر نماز ، اجتناب از اجبار و جلوگیری از ریا در فرهنگ نماز ، استقبال پر جاذبه از نمازگزاران در مساجد به ویژه جوانان و گوش دادن به حرف های جوانان در مساجد می تواند برای حذف آثار منفی تبلیغ کلامی صرف برای نماز موثر باشد .

جوان به علت برخورداری از حس کنجکاوی و دقت نظر شدید ، همواره محیط اطراف خود را زیر نظر دارد.چنین فردی به خاطر دقت و تیزبینی نسبت به محیط اطراف و رفتارهای اطرافیان ، جایگاه خود و نحوه برخورد با پدیده های اجتماعی را طراحی می کند . مواجهه با دو گانگی در رفتار و کردار برخی مبلغان یکی از مهمترین عوامل دلزدگی جوان از دین و دین داران است.

دعوت به ساده زیستی ، عدالت ، سلامت اخلاقی ومالی ، پرهیز از دروغ و تهمت و حسادت از جمله تعالیمی است که معمولاً برخی از مبلغان به آن نمی پردازند.

عمل گزینشی به تعالیم دینی و ملاحظات منافع شخصی و گروهی در حوزه سیاست و اقتصاد تاثیری عمیق در نگرش نمازگزار به ویژه جوان به دین دارد.

بنابراین باید تلاش کرد که با ارائه الگوهای علمی مناسب از انحراف فکری آنها جلوگیری کرد و به آنان آموخت که حساب دین داران و متولیان امر دین را نبایدبا دین یکی کرد.

نقش تمهیدی

جهت زمینه سازی اعمال عبادی و نماز در کودکان اول باید تمهیدات لازم فراهم شود و اقداماتی به عمل آید . چنانچه پیامبر (ص) فرمودند : هنگام تولد کودک در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه خوانده شود با اینکه این دو عمل مستحب است. ولی یک نوع آماده سازی برای سال های آینده او می باشد.

امام چهارم (ع) در روایتی می فرماید : وقتی کودکی به سن سه سالگی رسید به او بگوئید لااله الا الله را بگوئید و بعد از چند ماه نام پیامبر اسلام محمد (ص) را بر زبان جاری کند در سن چهارسالگی بر پیامبر درود بفرستد در پنج سالگی او را رو به قبله بنشانید و در6 سالگی رکوع و سجده را به او بیاموزید و در هفت سالگی شستن دستها را به او آموزش بدهید ( وضو گرفتن )همه اینها نقش تمهیداتی دارند و این امر و عواملی از این قبیل آنها را برای انجام عبادت در کودکی و دوران بلوغ آماده می کند که به آن نقش تمهیداتی گفته می شود.

نقش الگویی معلم

فضای تعلیم و تربیت زیر پوشش عناصر گوناگونی قرار داردکه همه آنها می توانند برای شاگردان الگو و سرمشق باشند مانند حیاط مدرسه ، فضای کلاس ، معلم ، مدیر، ناظم ، شاگردان و همه پدیده هایی که در مدرسه به چشم می خورند و با شاگردان مدرسه پیوند و تماس دارند . مع الوصف هیچ عنصری از عناصر مدرسه نمی تواند همانند معلم و به اندازه او الگو ساز باشد .

معلم به خاطر نفوذ معنوی با تمام رفتارش ، الگوها و سرمشق هایی در اختیار شاگردان قرار می دهد . شخصیت معلم دارای اثرعمیق و پایدار در افکار و قلوب شاگردان می باشد . اطفال و نوجوانان در سنینی از عمرقرار دارند که تمام جلوه گاههای افکار و احساسهای درونی معلم را معیاری برای افکار و اعمال خویش قرار می دهند.

تمام حرکات و سکنات و اشارات و حتی واژه هایی که معلم در خلال انجام وظیفه تعلیم از آنها استفاده می کند به شدت در کودکان و نوجوانان اثر می گذارد به خصوص خرد سالان بیش از نوجوانان تحت تاثیر گفتار و کردار معلم قرار دارند و از تمام مظاهر وجودی معلم ، نمونه برداری می کنند ( شکوهی یکتا ، 1377).

معلم ، غذای روح وعقل و مایه های دینی شاگرد را فراهم می آورد و طبیعت او را با عادات می آمیزد و آداب و آئین رفتار را در وی تثبیت می نماید و بالاخره شاگرد آداب و سرمشقهایی از معلم کسب می کند که زدودن آن بسیار دشوار و احیاناً ناممکن است (همان کتاب ) در مدرسه دانش آموزان به نماز دعوت می شوند و دانش آموزان هنگام عبور از حاشیه دفتر احتمالاً معلمان خویش را فارغ از دغدغه های نماز به گفتگو و...
می یابند ، یا در صف جماعت نشانی از معلمان نمی یابند .

در خانه نیز همین داستان جاری است دانش آموزاز خود می پرسد اگر نماز خوب است و جماعت خوبتر ، چرا معلم یا دبیر من که گاه خودش این موضوع را در کلاس گفته است در آن شرکت نمی کند یا چرا فضیلت نماز اول وقت ، تنها برای دانش آموزان است نه برای معلم ، مدیر یا پدر و مادر و ... .

باید در هر مدرسه پیشتازان نماز ، معلمان و همه کارکنان مدرسه باشند و درمحیط خانواده پدر ، مادر و بزرگترها نه تنها انگیزاننده که خود الگوی نماز اول وقت خاضعانه و عاشقانه باشند ( جمعی از نویسندگان /1381).

جَو خانه ومدرسه جو عبادت و نماز باشد حتی در ودیوار خانه ومدرسه در سایه شعارها و آراستنها ، بوی نماز دهند ، والدین و مربیان خود را بافته ای جدا از کودک احساس نکنند . دروقت نماز همگان آماده انجام دادن آن شوند وکسی کار و وظیفه دیگری را مطرح نسازد چنان نباشد که پدری فرزندش را به نماز دعوت کند و خود سرگرم روزنامه خواندن باشد و یا مادری فرزندش را به نماز اول وقت بخواند و خود بکارگیری بپردازد

جهت دریافت فایل چگونه می توانم دانش آموزان آموزشگاه x در مقطع ابتدائی را به خواندن نماز علاقه مند نمایم ؟ لطفا آن را خریداری نمایید