فایل ترجمه

مرجع دانلود مقالات و فایل های ترجمه شده

فایل ترجمه

مرجع دانلود مقالات و فایل های ترجمه شده

زندگی نامه پیامبر قبل و بعد از بعثت

مقدمه خوشا به حال کسانی که قرنهاست در گذشته اند و هنوز نام نیکشان بر زبانهاست و اعمال برجسته آنان صفحات تاریخ بشریت را زینت می دهد، بشر، شریر و درنده خوست و در تاریخش جز این صفات جلوه گر نیست اما گاهی از میان همین بشر افرادی برخاسته اند که در میان صفحات تیره و تاریک تاریخ انسانیت صفحاتی درخشنده تر از خورشید بوجود آورده اند، اینها افرادی هستند ک
دسته بندی معارف اسلامی
بازدید ها 1
فرمت فایل doc
حجم فایل 141 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 186
زندگی نامه پیامبر قبل و بعد از بعثت

فروشنده فایل

کد کاربری 2106
کاربر

زندگی نامه پیامبر قبل و بعد از بعثت

مقدمه

خوشا به حال کسانی که قرنهاست در گذشته اند و هنوز نام نیکشان بر زبانهاست و اعمال برجسته آنان صفحات تاریخ بشریت را زینت می دهد، بشر، شریر و درنده خوست و در تاریخش جز این صفات جلوه گر نیست. اما گاهی از میان همین بشر افرادی برخاسته اند که در میان صفحات تیره و تاریک تاریخ انسانیت صفحاتی درخشنده تر از خورشید بوجود آورده اند، اینها افرادی هستند که آن صفات زشت را از خود دور ساخته، آینه دل و فکر را از هر رذیله ای زدوده و خود را وقف نیکی کرده، برای اصلاح نوع خود رنجها کشیده و نیکی را برای نیکی خواسته اند و در این راه جان داده‌اند.

اینان همان پیامبران و مصلحین هستند، اینها خیل رسل می باشند که محمد بن عبدالله (صل الله علیه و آله) در راس آنها قرار دارد.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) از همه مردان تاریخ و از خود تاریخ عظیم تر است، زیرا هیچ مردی در تاریخ بشریت یافت نمی شود که عملی مانند حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) در زمان حیات خود انجام داده باشد، فقط اوست که تاریخ اسلام را از روز بعثت تاکنون و تا این کره خاکی برپاست ایجاد نمود.

پیامبر(صلی الله علیه وآله)از هر مصلح،از هر فاتح بزرگتر است زیرا هیچ مصلحی آن خدمت را که حضرت محمد(صلی الله علیه وآله)به انسانیت کرده، نکرده است.

حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)، از هر فاتح برتر است، زیرا فتوحات او در راه نشر مقدسترین مرامها که توحید و عقیده و ایمان باشد، بود. نه برای جهانگیری و به دست آوردن جاه و مقام یا طلب مال دنیا. زیرا از سراسر تاریخ زندگانیش هویداست که جز حق و حقیقت طالب چیزی نبود، در دوره فتح و غلبه فروتن تر و زاهدتر و قانع تر از هر دوره از ادوار زندگی خود بود، چیزی از مال دنیا نداشت و به چیزی از مال دنیا راغب نبود.

در آن وقت که همه چیز برایش فراهم شد و می توانست مانند بزرگترین فرمانروایان جهان زندگی کند، از لذات متنعم باشد، پس از آن تلاش دشوار چندی بیاساید، به دنیا روی نیاورد، او در اوج عظمت خود با همان وضع که در اول هجرت داشت ساخت.

خواند تاریخ چنین مردی برای هرکس، مسلمان باشد یا نباشد مایه عبرت است،هر ناحیه از نواحی زندگی پیامبر(صلی الله علیه وآله)مملو از پند و عبرت درستی است.

تاکنون هزاران نفر به نوشتن تاریخش پرداخته اند و تا جهان برپاست هزاران هزار مورخ و محقق دیگر به نوشتن این تاریخ خواهند پرداخت و هر مورخی چیز تازه ای در این تاریخ خواهند یافت. اما هیچ کس به عظمت او، با اسراری که در وجودش نهفته، به جلالت و شکوه تعالیم او پی نخواهد برد.

حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) مانند طبیعت عظیم و دارای اسراری است که کشف هر کدام از آنها، اسراری در بردارد. اکنون ما نیز با قلم ناتوان خود در صدد هستیم تاریخ زندگانی این مرد بزرگ و فرمانده عظیم و داعی به سوی خدا و مبلغ فضیلت و اخلاق را بنویسیم و بعضی از جنبه های شخصیت او را تا جایی که معلومات و مطالعات ما را یاری می کند روشن سازیم و از خداوند توفیق و یاری می طلبیم.

کلیات

تعریف و تبیین موضوع

ضرورت و اهمیت موضوع

فواید و اهداف تحقیق

پیشینه تحقیق

سوال های تحقیق

روش تحقیق

ساختار تحقیق

کلیدواژه ها

محدودیت یا موانع و مشکلات تحقیق

تعریف و تبیین موضوع:

«لَقَد کانَ لَکُمْ فی رَسولِ اللهِ اُسوَهٌ حَسَنَهٌ ... »[1]

«ای مسلمانان، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بهترین الگو است».

شخصیت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) و سیره نورانی و سراسر درس آن بزرگوار، از سوی خداوند متعال، فرا روی بشر قرار خواهد گرفت تا لطف و عنایت و هدایت خداوند بر انسانها تمام شود و نگاه و دل و جهت آنها به این سوی دوخته شده و به اخلاق و عمل آن بزرگوار تأسی جویند.

شخصیتی که به عصمت، طهارت یافته و با عبودیت و بندگی کامل، الهی شده و با کردار و خلق عظیم و پسندیده ستایش حق تعالی را کسب کرده است، به توصیف بشر در نمی آید و هر آن چه که به گفته و نوشته آیه از نقصان و کاستی به دور نیست. در این تحقیق شما را با دردها و مصیبتها و شادابی ها و امیدها و پیروزیهای آن حضرت آشنا نموده تا مطالعه این اثر حرکت فرهنگی برای عبرت و درس گرفتن و تبعیت کردن از آن حضرت باشد.

ضرورت و اهمیت موضوع:

انسان موجودی است که برای رسیدن به سعادت و خوشبختی نیازمند الگو و اسوه می باشد که بتواند زمینه خوشبختی خود را فراهم سازد. برای رفع این نیاز حیاتی، خداوند متعال، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را به عنوان الگو و اسوه معرفی می کند.

بر این اساس مردم و مسلمانان موظف هستند که تمام ابعاد شخصیت آن حضرت را مورد تحقیق قرار دهند تا با پیروی کردن از آن حضرت و الگو و اسوه قرار دادن او راه سعادت و تکامل را بپیمایند.

فواید و اهداف تحقیق:

پر ارزشترین فرازهای تاریخ، صفحاتی است که از زندگانی مردان بزرگ بحث می‌کند. زندگی آنها، امواج مخصوصی دارد که مملو از انواع حوادث است.

در میان این مردان بزرگ تاریخ، هیچ یک به اندازه حضرت محمد
(صلی الله علیه و آله) زندگی پرموج، پرحادثه و پر انقلاب نداشته است. لذا بر خود دیدم در سالی که مزین به نام پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) می باشد تحقیقی پیرامون زندگانی آن حضرت (قبل و بعد از بعثت) ارائه دهم که در میدانها و عرصه های مختلف زندگی، از اخلاق و عمل فردی تا رفتارهای جمعی و خانوادگی و ... به آن حضرت اقتدا کنیم. امید است مجموعه ای که ارائه خواهم داد، که کام عطشناک جویندگان حقیقت و جان شیفته رهروان آن حضرت را سیراب و لبریز نماید.

پیشینه تحقیق:

با بررسیهای انجام شده در مراکز تحقیقاتی و در سطح شهر این گونه به نظر می رسد که تحقیق جامع و مستقلی در ارتباط با این موضوع (تاریخ زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله) قبل و بعد از بعثت) صورت نگرفته است. هرچند تحقیقات و مقاله هایی پیرامون ابعاد دیگر زندگی این حضرت از جمله وحی و نبوت، سیره نبوی، اعجاز و اهداف بعثت نوشته شده است. لذا بر خود دیدم که تحقیق جامع و مستقلی با این عنوان ارائه دهم که پاسخگوی نیاز جامعه باشد.

سوالهای تحقیق:

1- وضعیت زندگانی پیامبر (صلی الله علیه و آله) در دوران کودکی، نوجوانی، جوانی چگونه بوده است؟

2- نزول وحی بر پیامبر در چه زمان و چه تاریخی بوده است؟

3- هدف از بعثت انبیاء چیست؟

4- دعوت مردم به اسلام توسط پیامبر (صلی الله علیه و آله) چگونه صورت می‌گرفت؟

5- هدف از هجرت در تاریخ اسلام چیست؟

6- معراج پیامبر چگونه رخ داده است؟

7- هدف از معراج پیامبر چیست؟

8- چرا پیامبر حاضر به مباهله شد؟

9- علت مهاجرت پیامبر به مدینه چه بود؟

10- چرا یهود با پیامبر (صلی الله علیه و آله) دشمنی می کرد؟

11- علت منعقد شدن پیمان رضوان چه بوده است؟

12- علت پیروزی بعد از شکست در جنگ احد چه بود؟

روش تحقیق:

روش تحقیق به اعتبار نوع: کاربردی

روش تحقیق به اعتبار موضوع: دینی و تاریخی

روش تحقیق به اعتبار جمع آوری اطلاعات: کتابخانه ای

ساختار تحقیق:

در نوشتار حاضر مطالبی پیرامون تاریخ زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله) در چندین فصل به نگارش در آمده است که عبارتند از: قسمت اول تحقیق را کلیات در بر می گیرد که در آن هدف ضرورت، پیشینه و ........ بررسی شده است.

فصل اول پژوهش در مورد میلاد و کودکی پیامبر (صلی الله علیه و آله) می‌باشد که شامل وقوع حوادث در شب میلاد و سال و روز تولد آن حضرت، پدر و مادر، دوران شیرخوارگی، سفرهای آن حضرت به یثرب و شام است.

فصل دوم تحقیق دوران جوانی آن حضرت است که شامل عواطف او در این دوران، جنگهای فجار، پیمان حلف الفضول و شبانی پیامبر (صلی الله علیه و آله) است.

فصل سوم دوران ازدواج تا بعثت آن حضرت را در بر می گیرد که شامل پیشنهاد ازدواج،کیفیت خواستگاری،فرزندان پیامبر، و آیین پیامبر(صلی الله علیه و‌آله) قبل از بعثت می باشد.

فصل چهارم بعثت تا هجرت آن حضرت را در برمی گیرد که شامل رفتن پیامبر به غار حرا و آغاز وحی، نخستین زن و مرد مسلمان، دعوتهای پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) که شامل دعوت سری، دعوت خویشاوندان و دعوت عمومی می باشد، تطمیع پیامبر (صلی الله علیه و آله) و آزار و اذیت مشرکان بر پیامبر و دیگر مسلمانان.

فصل پنجم دوران هجرت تا وفات آن حضرت را شامل می‌شود که عبارتند از هجرت به حبشه، شعب ابی‌طالب، وفات ابوطالب و حضرت خدیجه (سلام الله علیها)، پیمانهای عقبه اول و دوم، مهاجرت به مدینه و حوادث و رویدادهای هجرت از سال اول تا پایان سال یازدهم و وفات آن حضرت.

.

محدودیت یا موانع و مشکلات تحقیق:

محدودیت و موانعی که در سر راه تحقیق وجود داشت این بود که در مورد موضوع مورد تحقیق من کتابهای فراوانی وجود داشت و از این لحاظ مشکلی نداشتم ولی در مورد مرجعهای اصلی تحقیق مثل بحارالانوار و سیره ابن هشام و ... در سطح شهر کتابی وجود نداشت و کتابخانه های شهر با توجه به اینکه از لحاظ تعداد زیادند ولی از این نظر غنی نیستند و محقق باید برای استفاده از این کتب اصلی کتابخانه به شهرهای دیگر رجوع کند.

چکیده:

در نوشته حاضر مطالبی درباره تاریخ زندگانی پیامبر (صلی الله علیه و آله) قبل و بعد از بعثت در چندین فصل به نگارش در آمده است که هر فصل زیر مجموعه‌های خاص به خود را دارد که عبارتند از:

فصل نخست در مورد میلاد و کودکی پیامبر (صلی الله علیه و آله) می باشد که شامل وقوع حوادث شب میلاد آن حضرت، سال و ماه و روز تولد آن حضرت و دوران شیرخوارگی و سفرهای پیامبر (صلی الله علیه و آله) به یثرب و شام است که مطالعه تاریخ زندگی چنین مرد بزرگی، از جمله حوادث تولد آن حضرت و صحنه های غم انگیز دیگری که در دوران کودکی آن حضرت رخ داد چیزهای بسیار زیادی می تواند به ما بیاموزد.

فصل دوم شامل دوران جوانی آن حضرت می شود که عبارت از عواطف آن حضرت در دوران جوانی و جنگهای فجار و پیمان حلف الفضول و شبانی پیامبر (صلی الله علیه و آله) است که مطالعه این دوره از زندگی آن حضرت بردباری و صبوری در برابر سختی ها و مصائب را به هر انسانی می آموزد.

فصل سوم دوره ازدواج تا بعثت آن حضرت را در برمی گیرد که شامل پیشنهاد ازدواج، کیفیت خواستگاری، آیین پیامبر قبل و بعد از بعثت می باشد.

فصل چهارم پژوهش دوران بعثت تا هجرت پیامبر (صلی الله علیه و آله) را در برمی گیرد که شامل رفتن پیامبر به غار حرا و آغاز وحی، نخستین زن و مرد مسلمان، دعوتهای پیامبر که شامل دعوت سری، دعوت خویشاوندان و دعوت عمومی می باشد و آزار و شکنجه هایی که مشرکان قریش بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و دیگر مسلمانان وارد می کردند که این فصل صحنه های پر ابهت و اسرارآمیزی مانند نزول وحی و به دنبال آن مقاومت عجیب و سرسختانه سیزده ساله پیامبر(صلی الله علیه و آله) و یاران معدود او، در راه نشر آیین اسلام در مکه و مبارزه با بت پرستی می باشد.

فصل پنجم دوران هجرت تا وفات آن حضرت را شامل می شود که عبارت از هجرت به حبشه،شعب ابی طالب،وفات دو عزیز بزرگوار(ابوطالب وحضرت خدیجه(سلام الله علیها)) پیمان های عقبه اول و دوم، مهاجرت به مدینه و حوادث و رویدادهای از سال اول تا سال یازدهم و وفات آن حضرت می باشد که صحنه‌های پرهیجان و پرحادثه ای است که هر کدام نمونه ای از عالیترین فداکاریها و هدفها، در راه کوبیدن انواع مظاهر بت پرستی، در راه مبارزه با تبعیضات ناروا و نژادپرستی و هرگونه استعمار و استثمار بشر به وسیله بشر محسوب می شود.

فصل اول

میلاد و کودکی پیامبر

وقوع حوادث در شب میلاد پیامبر

سال و ماه و روز ولادت پیامبر

اقوال مهم در مورد روز ولادت پیامبر

پدر و مادر پیامیر

القاب پیامبر

دوران شیرخوارگی پیامبر

بازگشت به آغوش خانواده

سفر به یثرب و مرگ مادر

مرگ عبدالمطلب و سفر به شام

خاطره ای از دوران کودکی پیامبر

وقوع حوادث در شب میلاد پیامبر :

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را انیس و مونس شد[2]

پیامبر اکرم (صلی الله وعلیه و آله و سلم) بنابر روایات مشهور شیعه نزدیک طلوع فجر روز جمعه هفدهم؛ و بنابر قول مورخین و محدثین اهل سنت در دوازدهم ربیع الاول، سالی که اصحاب فیل به سرکردگی ابرهه به منظور ویران کردن خانه کعبه به شهر مکه حمله نموده و به سنگ های داغ عذاب شدند که مطابق است با 570 یا 571 میلادی، درمکه معظمه در بیت شریف خود از بطن آمنه دختر وهب بن عبدمناف چشم به جهان گشود و جهانی را پر از نور و ایمان کرد.

هنگام تولد آن حضرت حوادثی در آسمان و زمین ، به ویژه در مشرق زمین که مهد تمدن آن روزگار بود اتفاق افتاد که این نشانه حادثه مهمی در آن روزگار به حساب می آمد.[3]

علامه مجلسی در بحار الانوار و قمی در منتهی الامال و اغلب مورخین از جمله صاحب انوار نوشته اند که حضرت آمنه (سلام الله علیها) فرمود: چون هنگام ولادت حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) نزدیک شد ترس بر من عارض گردید، من مرغ سفیدی را دیدم که آمده بال های خود را بر شکم من کشید و در نتیجه ترس از من برطرف شد، پس از آن زن هایی را دیدم که گرد من جمع شدند، آن ها لباس های رنگارنگ داشتند و بوی مشک از آنان متصاعد بود، با من سخن می‌گفتند یکی از آن ها گفت«من ساره زن ابراهیم، دیگری خود را مریم دختر عمران معرفی کرد، من (آمنه) به آنها تبسم نمودم، آن ها کاسه های بلورین سفید مملوء از شربت های بهشتی در دست داشتند و به من می گفتند: از این شربت ها بنوش، نوشیدم کار وضع حمل آسان و نوری برابر دیدگانم فروزان شد، و فرشتگانی را دیدم که در آسمان و زمین ایستاده بود و بین من و آسمان مملوء از انوار بود، در این موقع شنیدم که هاتفی گفت: بگیرید عزیزترین و محبوب ترین خلق خدا را، در این حال پرچمی از سندس سبز که با یاقوت مزین شده بود، دیدم به بام کعبه نصب کردند و در این وقت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)‌ قدم به این عالم نهاد و رو به خانه کعبه کرد و سجده نمود.»[4]

از صفیه خاتون که قابله حضرت آمنه (سلام الله علیها) بود نقل است که وقتی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) متولد شد زمین از این شرف بر آسمان برتری جست.

اول: نوری از آن حضرت ظاهر شد که بر نور چراغ غلبه کرد.

دوم: آن که به سجده رفت و خداوند را تسبیح گفت.

سوم: سر از سجده برداشت و گفت: لا اِلهَ اِلَّا اللهَ وَ انّی مُحَمَّدٌ رَسُوُل الله
(صلی الله علیه و آله و سلم).

چهارم: خواستیم که او را بشوئیم هاتفی گفت: که خود را به زحمت نیندازید که ما او را به دست قدرت خود شسته ایم.

پنجم: ختنه کرده و ناف بریده متولد شد.

ششم: در میان دو کتف او مهر نبوت بود. بر آنجا که نوشته بود لا اِلهَ اِلَّا اللهَ وَ مُحَمَّدٌ رَسُوُل الله[5]

از جمله اتفاقات مهم در شب میلاد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عبارتند از:

1- همه بت ها در سحرگاه آن شب به زمین افتادند وهیچ بتی در آن روز سرپا نبود.

2- ایوان کسری شکافت و چهارده کنگره آن فروریخت.

3- آتشکده بزرگ فارس که هزار سال خاموش نشده بود خاموش شد.

4- دریاچه ساوه خشک و وادی سماوه پر از آب شد.

5- تخت پادشاهان واژگون و شاهان گنگ شدند و در آن روز سخن نمی گفتند.

6- تردد شیطان به آسمان ها ممنوع شد.[6]

فاطمه بنت اسد، مادر حضرت علی (علیه السلام) ، وقتی که مژده میلاد حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به شوهرش ابوطالب داد، ابوطالب درجواب گفت: من هم به تو مژده می دهم که 30 سال دیگر صاحب فرزندی چون او خواهی شد که وصی و وزیر جانشین این مولود مبارک، خواهد بود.[7]

آمنه، مادر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می گوید: «به خدا ! فرزندم که بر زمین قرار گرفت دست های خود را بر زمین گذارد و سر به سوی آسمان بلند کرد و بدان نگریست و نوری بر من تابید و در آن نور شنیدم که هاتفی گفت: تو آقای مردم را زادی؛ او را محمد نام بگذار» آن گاه نوزاد را نزد عبدالمطلب (علیه السلام) بردند و آنچه را آمنه (سلام الله علیها) گفته بود به وی گزارش دادند. عبدالمطلب (علیه السلام) با دیدن یتیم عبدالله (علیه السلام)‌ گفت:‍ ستایش خدایی را که به من عطا فرمود این فرزند پاک و خوشبو را که در گهواره بر همه پسران آقاست. آن گاه او را به ارکان کعبه «تعویذ»[8] کرد. هفت روز از ولادت پیامبر گذشت. عبدالمطلب (علیه السلام) به شکرانه این مولود بزرگ، گوسفندی را ذبح کرد و از عموم قریش دعوت به عمل آورد و فرزند عبدالله (علیه السلام) «محمد» نام گذاشت. این نام در بین عرب دارای سابقه زیادی نبود. و هنگامی که عبدالمطلب (علیه السلام) درمقابل سوال اعراب قرار گرفت، جواب دادخواستم در آسمان و زمین ستوده باشد.[9]

سال و ماه و روز ولادت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

عموم سیره نویسان اتفاق دارند که تولد پیامبر گرامی در عام الفیل، در سال 570 میلادی بوده است. زیرا آن حضرت به طور قطع در سال 632 میلادی درگذشته است، و سن مبارک او62 یا 63 سال بوده است. بنابراین، ولادت او در حدود 570میلادی خواهد بود.

اکثرمحدثان ومورخان بر این قول اتفاق نظر دارندکه تولدپیامبر(صلی‌الله‌علیه وآله وسلم)، درماه ربیع الاول بوده، ولی در روز تولد او اختلاف دارند. معروف میان محدثان شیعه این است که آن حضرت، در هفدهم ماه ربیع الاول، روز جمعه، پس از طلوع فجر چشم به جهان گشود؛ و مشهور میان اهل تسنن این است که ولادت آن حضرت، درروز دوشنبه دوازدهم همان ماه اتفاق افتاده است.[10]

اقوال مهم در مورد روز ولادت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)

دو قول یاد شده، در مورد روز ولادت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) عبارتند ازاینکه اهل شیعه معتقدند ولادت آن حضرت در هفدهم ربیع الاول، روز جمعه بوده و اهل تسنن که معتقدند ولادت آن حضرت، در دوازدهم ربیع الاول، روز دوشنبه می باشد حال بررسی می کنیم که کدامیک از این دو قول صحیح تر است.

بسیار جای تأسف است که روز میلاد و وفات رهبر و پیامبر عالی قدر اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم)، بلکه موالید و وفیات بیشتر پیشوایان مذهبی ما، به طور دقیق و مشخص و معین نیست. این ابهام سبب شده که بسیاری از روزهای جشن و سوگواری ما از نظر تاریخ قطعی نباشد. در صورتی که دانشمندان اسلام، نوعاً وقایع و حوادث را که در طی قرون اسلامی رخ داده است؛ با نظم خاصی ضبط کرده اند، ولی معلوم نیست چه عواملی در کار بوده که میلاد و وفات بسیاری از آن ها به طور دقیق ضبط نگردیده است.

اگر شما بخواهید بیوگرافی[11] یکی از دانشمندان شهر را بررسی کنید و فرض کنیم که این دانشمندان پس از خود اولاد و کسان زیادی از خود به یادگار گذارده باشد، آیا به خود اجازه می دهید که با بودن فرزندان مطلع و فامیل بزرگ آن شخص که از خصوصیات زندگانی او طبعاً آگاهند، بروید وشرح حال زندگانی او را از جانب بیگانگان، یا از دوستان و علاقمندان آن شخص درخواست کنید؟ به طور مسلم وجدان شما چنین کاری را اجازه نمی دهد.

رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز از میان رفت، و فامیل و فرزندانی از خود به یادگار گذارد، بستگان و کسان آن حضرت می گویند: اگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پدر ارجمند ماست، و ما در خانه او بزرگ و در دامن او پرورش یافته ایم؛ بزرگان خاندان ما در فلان روز به دنیا آمده و در فلان ساعت معین چشم از جهان بربسته است. آیا با این وضع جا دارد که قول فرزندان او را نادیده گرفته و نظر دورافتادگان و همسایگان را بر قول آن ها ترجیح دهیم؟

بنابراین از میان دوقول مزبور قول امامیه، در خصوصیات زندگی آن حضرت که ما خود از اولاد و فرزندان و نزدیکان اوست به حقیقت نزدیک تر می باشد.[12]

پدر و مادر پیامبر (صلی الله علیه و آله واسلم)

عبدالله پدر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، یکی از فرزندان ده گانه عبدالمطلب می باشد. عبدالله در میان قریش به تقوا و پاکی معروف بود و از نظر وقار و متانت مقامی بس بلند و منزلتی بس عظیم نزد عبدالمطلب داشت. هنوز بیست و چهار بهار از سن او نگذشته بود که پدر دست پسر را گرفت و او را به خانه «وهب بن عبد مناف» برد و از دختر او به نام «آمنه» که به پاکی و عفت معروف بود خواستگاری کرد و در همان مجلس او را به عقد عبدالله در آورد. میوه این ازدواج فرزندی شد که ورق تاریخ بشریت به وسیله او دگرگون گشت و انسانیت در مسیر کمال و معرفت قرار گرفت، و از سیر نبوت به وسیله او پایان یافت .

عبدالله پس از ازدواج با آمنه، همراه کاروانی از مکه عازم شام گشت، این مسافرت در زمانی رخ داد که دوران حاملگی همسرش آغاز شده بود. کاروان پس از چند ماه به مکه بازگشتند، در حالی که عبدالله در میان آنها نبود، پس از گفتگو با شخصیت های بزرگ کاروان، روشن شد که عبدالله موقع بازگشت در یثرب بیمار شد و ناچار به توقف و استراحت گشته است.عبدالمطلب فوراً پسر بزرگ خود، حارث را مامور کرد که به یثرب برود و عبدالله را همرا ه خود بیاورد، وقتی حارث وارد یثرب گشت، مطلع شد که عبدالله با همان بیماری در میان بستگان خود درگذشته است. از عبدلله فقط پنج شتر و چند را س گوسفند و یک کنیز به نام «ام ایمن» باقی ماند که بعدها پرستار پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) شد.[13]

القاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

اصولا لقب و کنیه روی صفات یا سجایای ذاتی یا بروز ملکات اخلاقی و آثار شخصیت پدید می آید و در اشخاص در همه طبقات یک سلسله القاب و کنیه‌هایی دیده می شود که روی آثار وجودی آنهاست ، مثلا سلطان المتکلمین – عمادالواعظین – ملک المحققین – استاد المجتهدین و نظایر آنانکه پیدایش آنها روی تحقیق علمی یا فنی مانند ملک الکتاب و غیره بوده است و در میان انبیاء نیز این سنت وجود داشته که پرودگار عالم هر نبی و رسول خود را در صفاتی که بیشتر قدرت بروز آن را داشته اند ملقب نموده مانند آدم صفی الله- ابراهیم خلیل الله – موسی کلیم الله –عیسی روح الله - محمد حبیب الله و درباره پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) که دارای اثرهای بیشماری از فضلیت و کمال هستند القاب بی حسابی برای آن حضرت نوشته و گفته اند که هر یک معرف صفات جسمی یا روحی و آثار طبیعی و اثرهای معنوی او می باشد که رسول الله – حبیب الله – رحمت للعالمین– خیره الخلق– سیدالمرسلین– امام المتقین– خاتم النبیین- رسول الهادی –قائد عزالمحجلین- خیرالبریه- نبی الرحمه- مفتاح الجنه و غیره می باشد و هزاران لقب که در کتب مختلف نوشته اند که در خطب امیر المومنین، حضرت علی (علیه السلام) و در خطب امام سجاد (علیه السلام) بیان شده است .بنابراین، برای پیامبر (صلی الله علیه و آله واسلم) نامهای بسیاری است که در آسمانها به نام احمد، و در زمین به نام محمد (صلی الله علیه و آله واسلم)، محمود و ابوا لقاسم شهرت دارد . طه – یس – خاتم – امین – فاتح – منذر – ماحی و … تا هزار اسم می باشد.

حضرت ابوجعفر، امام محمد باقر (علیه السلام) می فرماید: جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله واسلم) هزار نام داشته که مادرش در حین حمل نام او را احمد و در حین تولد او را محمد نامیدند.[14]

دوران شیر خوارگی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)

نوزاد آمنه (سلام الله علیها) فقط سه روز از مادر شیرخورد و پس از او دو بانوی دیگر به افتخار دایه بودن پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نائل شدند.

1- ثویبه: کنیز ابو لهب که به مدت چهار ماه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را شیر داد. وی قبلا حمزه، عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم ) را شیر داده بود. ثویبه تا آخرین لحظات زندگی مورد احترام و تقدیر پیامبر
(صلی الله علیه و آله وسلم) بود.

2- حلیمه: رسم اشراف عرب بر این بود که فرزندان خود را به دایه ها می‌سپردند. دایگان معمولا در بیرون از شهرها زندگی می کردند تا کودکان را در هوای صحرا پرورش دهند تا رشد و نمو و استخوان بندی آنها محکم تر شود و ضمنا از بیماری و وبای شهر مکه که خطر آن برای نوزادان بیشتر بود مصون بمانند و زبان عربی را در یک منطقه دست نخورده فرا گیرند. در این قسمت دایگان قبیله بنی سعد مشهور تر بودند.

چهار ماه از تولد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) گذشته بود که دایگان قبیله بنی سعد به مکه آمدند. آن سال، قحط سالی عجیبی بود. و از این نظر به کمک اشراف بیش از حد نیازمند بودند. علت اینکه حلیمه برای دایه شدن ذکر شد این است که نوزاد قریش پستان هیچ یک از زنان شیر ده را نگرفت، سر انجام هنگامی که حلیمه سعدیه آمد و محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) پستان او را گرفت، وجد و سرور خاندان عبد المطلب (علیه السلام) را فرا گرفت. عبدالمطلب (علیه السلام) خطاب به حلیمه پرسید: از کدام قبیله ای؟

گفت:ازبنی‌سعد، عبدالمطلب(علیه السلام)پرسید: اسمت چیست؟پاسخ شنید:حلیمه.

عبدالمطلب (علیه السلام) از نام و قبیله او بسیار خشنود شد.[15]

عبدالمطلب (علیه السلام) فرمود :

« بَخَّ بَخَّ ، خِصْلَتانِ جَیَّدَ تانِ سَعْدٌ وَ حِلْمٌ مِنْهُما عِزٌّوالدَّ هِر وَعِزُّ الْاٌبَدِ ».[16]

«به‌به، دو خصلت نیکوست سعادت وحلم که در آنهاست‌عزت دهر و عزت ابدی».

حلیمه چنین نقل می کند:«آنگاه که من پرورش نوزاد آمنه (سلام الله علیها) را متکفل شدم در حضور مادر او خواستم که وی را شیر دهم؛ پستان چپ خود را که دارای شیر بود در دهان او نهادم ولی کودک به پستان راست من بیشتر متمایل بود، اما من از روزی که بچه دار شدم شیری در پستان راست خود ندیده بودم .اصرار نوزاد من را بر آن داشت که پستان بی شیر خود را در دهان او بگذارم،همان دم که کودک شروع به مکیدن کرد ، رگهای خشکیده پر از شیر شد و این امر موجب تعجب همگان گردید.[17]

حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) به مدت پنج سال در قبیله بنی‌سعد زندگی کرد و در مدت این پنج سال حلیمه دو بار او را به مکه نزد مادرش برد و در آخرین بار او را به مادرش بازگرداند.

اولین باری که حلیمه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را نزد مادرش برد، دوران شیر خوارگی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بود، اما با اصرار فراوان او را از مادرش باز گرفت. علت اینکه حلیمه اصرار می کرد که پیامبر (صلی الله علیه و آله واسلم) نزد او بماند این بود که اولاً: این کودک باعث خیر و برکت در زندگی حلیمه شده بود ثانیاً: شیوع بیماری وبا در مکه باعث شد که آمنه (سلام الله‌علیها) خواهش حلیمه را بپذیرد.

مرحله دومی که حلیمه، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را نزد مادرش برد زمانی بود که دسته ای از روحانیون حبشه به حجاز آمدند ، و وقتی که پیامبر (صلی الله علیه و آله واسلم) را دیدند، پی بردند که نشانه هایی که بعد از حضرت عیسی (علیه السلام) در کتابهای آسمانی برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) آمده بود در این کودک کاملا وجود دارد، لذا تصمیم گرفتند به نحوی که ممکن است او را بربایند و به حبشه ببرند. بنابراین، حلیمه تصمیم گرفت که او را نزد مادرش ببرد.[18]

بازگشت به آغوش خانواده

حلیمه، دایه مهربان پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) پنج سال از او محافظت کرد و در تر بیت و پرورش او کوشید. در طی این مدت یتیم مکه، زبان عربی فصیح را آموخت، سپس حلیمه او را به مکه آورد . و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) مدتی نیز آغوش پر مهر و محبت مادرش را درک کرد. و تحت سر پرستی جد بزرگوارش عبدالمطلب (علیه السلام) قرار گرفت؛ و یگانه مایه تسلی باز ماندگان «عبدالله» همان فرزندی بود که از او به یادگار مانده بود.[19]

سفر به یثرب و مرگ مادر

از روزی که آمنه(سلام الله علیها) شوهر جوان و گرامی خود را از دست داد، پیوسته در صدد رفتن به یثرب بود تا ضمن زیارت آرامگاه شو هرش از خویشان خود در یثرب دیداری به عمل آورد. با تحویل گرفتن محمد(صلی الله علیه و آله واسلم) فرصت مناسبی به دست آورد و آنان همراه با «ام ایمن» بار سفر بستن و راه یثرب را پیش گرفتند و یک ماه تمام در آنجا ماندند. این سفر برای کودک بنی‌هاشم با تألمات روحی همراه بود، زیرا برای اولین بار دیدگان او به خانه ای افتاد که پدرش در آن خانه، جان داده و به خاک سپرده شده بود.[20]

هنوز موجی از غم و اندوه در روح بزرگ پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) حاکم بود که حادثه جان گداز دیگری پیش آمد. محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) مادر عزیز خود را در محلی به نام «ابواه» از دست داد. این حادثه بیش از بیش پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را در خاندان بنی هاشم عزیز کرد.

عبدالمطلب(علیه السلام)،جد حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) همواره مراقب او بود و او بهترین و دوست داشتنی ترین فرد در قلب او بود.عبدالمطلب (علیه‌السلام) او را نوه خود صدا نمی زد، بلکه او را فرزند خود می دانست و اکثر اوقات وقتی به خانه می آمد و محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) را نمی دید، نگران می‌شد ولی هرگز او را ملامت نمی کرد، بلکه همیشه تلاش می کرد او را هدایت و راضی کند.

حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) با وجود سن کم، مقدار علاقه مادر را به خود درک می کرد و خود نیز علاقه شدیدی به مادر داشت و اکنون مادر از او جدا شده بود و او را تا قیامت و نخواهد دید، لذا بر سر قبر مادر حاضر شد و با قلبی اندوهگین گریه کرد. او می دانست، گریه و اندوه فایده ای ندارد، ولی مرگ مادر و پدر در دوران کودکی نشانه ای در زمان پیامبری او خواهد بود.ام‌ایمن آن زن صحرا نشین، او را از سر قبر بر می دارد و از آنجا دور می شوند.

حضرت محمد (صلی الله علیه و آل وسلم) اکنون پدر و مادر خود را از دست داده است .پدر خود را هرگز ندیده و مدت کوتاهی در کنار مادر خود زندگی کرده است و در این صحرای خشک مونسی ندارد، جز کنیز حبشی با وفا، که دست او را بگیرد، ولی هرگز مهر او مانند مهر مادر نخواهد بود. وقتی ام ایمن محمد (‌صلی‌الله علیه و آل وسلم) را می دیدند وچهره اش را غم در بر می گرفت و اشک از چشمانش سرازیر می‌شد و احساس می کرد قلبش از جا کنده می شود، ولی او غم و اندوه خود را از محمد (صلی الله علیه و آل وسلم) می پوشاند تا رنجهایش کم شود، ولی این امور، غمحضرت محمد (صلی الله علیه و آل وسلم) را کم نمی‌کرد. ام ایمن زن خوبی بود، چون تلاش فراوانی می کرد تا خاطر محمد (صلی‌الله علیه و آل وسلم) آسوده باشد، ولی حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) دلسوزی او را احساس می کرد تا نگرانیهایش کاهش یابد؟قسم به خدا که روزگار چهره خود را نشان خواهد داد وسختی خود را به کودک شش ساله نشان می‌دهد و پدر و مادر او را، از اومی گیرد و سخت تر اینکه کودک در غربت و به دور از اقوام است.

بله، محمد(صلی الله علیه و آل وسلم) اکنون غریب است‌، یتیمی از پدر و مادر و غربت تنهایی در صحرا،غربتی که باعث وحشت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) می‌شود ولی خداوند متعال یار دوست و ام ایمن او را تا مکه و نزد جدش راهنمایی می‌کند.

وقتی خبر وفات حضرت آمنه (سلام الله علیها)، به عبدالمطلب (علیه السلام) رسید، او بسیاری از آرزو های خود را نقش بر آب دید و بسیار اشک ریخت تا جایی اگر نوه‌اش نبود، نزدیک بود روح از بدنش جدا شود.عبدالمطلب (علیه السلام) هر چه توان داشت برای محمد(صلی الله علیه و آل وسلم) به کار می‌برد و علاوه بر جد بودن، پدر و مادر او نیز بود. او اسباب راحتی پیامبر(صلی الله علیه و آل وسلم) را فراهم می کرد و همسرش ، هاله نیز که دختر عموی آمنه (سلام الله علیها)بود، به محمد (صلی الله علیه و آل وسلم) به نحو احسن رسیدگی می‌کرد. آنها نه تنها او را سربار نمی‌دانستند، بلکه به او نیز مانند عمویش حمزه که در سن او بود، رسیدگی می کردند و گاه به محمد(صلی الله علیه و آل وسلم) اهمیت بیشتری می دادند.

محمد (صلی الله علیه و آل وسلم) در آن فضای مناسب ، بدون احساس یتیمی رشد کرد و در آغوش گرم و پر محبت خویشاوندان قرار داشت و اگر اطرافیان هم به او محبت نمی ورزیدند، محبت و عواطف جدش برای او کافی بود و آن بزرگوار به تنهایی جای پدر و مادر او را پر می کرد تا جایی که محمد (صلی الله علیه و آل وسلم) اصلا ً احساس یتیمی نمی نمود و گوشه گیری اختیار نمی‌کرد.

خداوند این دوران و نعمتهای آن را متذکر شده است و می‌فرماید :

«اَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فَاویَ»[21]

«آواره نشدی که مردم به تو ترحم کنند»

معمولاً وقتی مردم به یتیم زیاد مهربانی می‌کنند و دل آنان به حال او بسوزد یتیم احساس شکست می‌کند. یتیم از نداشتن پدر یا مادر یا هر دوی آنها احساس محرومیت می‌کند و هیچ چیز نمی‌تواند جایگزین این محرومیت شود، زیرا یتیم هر گاه می بیند که کودکان دیگر، هنگام نیاز، پدر و مادر خود را صدا می‌زنند، این احساس شکست در او بوجود می‌آید.

ولی فضای حاکم بر زندگی محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) طوری بود که این عقده برای او هرگز بوجود نیامد و حسرت نداشتن پدر و مادر در دل او جا نگرفت، زیرا او در سایه جد بزرگوارش به سر می برد که برای او ارزش ویژه ای قائل بود. او از عزیزترین فرزندان عبدالمطلب بود و احساس جد خود را درک می‌کرد.

حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم)در هیچ حالتی احساس ننگ نمی‌کرد، زیرا نزد پرده دار کعبه جایگاه رفیع و عظیمی داشت و نزد جد خود احساس غم ، حسرت و کمبود محبت نمی کرد و عبدالمطلب (علیه السلام) هر چه در توان داشت برای راحتی او به کار می برد تا او تلخی یتیمی را احساس نکند.

حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) دارای صفاتی بود که دیگران را جذب می‌کرد و هوش و نبوغی داشت که او را از دیگران ممتاز می کرد .به طوری که هرگاه عبدالمطلب (علیه السلام) در کنار کعبه می نشست و فرزندانش و بزرگان مکه در اطراف او بودند ، به محض اینکه حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) می‌آمد به اطرافیان خود خطاب می کرد و می‌گفت : «راه را باز کنید ، فرزندم را بخوانید تا نزد من آید . قسم به خدا او دارای منزلت ویژ ه ای است».

در این مرحله زندگی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) ام ایمن در کنار او بود. عبدالمطلب(علیه السلام)در مورد سر پرستی حضرت محمد(صلی الله ‌علیه وآله وسلم) به ام‌ایمن اعتماد کرد، زیرا میزان محبتهای او را به محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) را می‌دانست‌و با وجود اینکه از محبت ام ایمن حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) آگاهی داشت، باز از او خواست در خانه آنان بماند‌.

ام‌ایمن هم به وصیت عبدالمطلب عمل کرد، اگر چه نیازی به این وصیت نبود‌، زیرا ام ایمن هیچ کس را به اندازه محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) دوست نداشت و محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) تنها کسی بود که عواطف ام ایمن را به خود جذب کرده بود.[22]

مرگ عبدالمطلب و سفر به شام:

هنوز امواجی از اندوه ، در دل پیامبر ( صلی الله علیه و آله وسلم) حکومت می‌کرد که برای بار سوم ، با مصیبت بزرگتری مواجه گردید.هشت بهار بیشتر از عمر او نگذشته بود که عبدالمطلب (علیه السلام) را از دست داد . مرگ عبدالمطلب (علیه السلام) آن چنان روح وی را فشرد که در روز مرگ او، تا لب قبر اشک می ریخت و تا پایان زندگی هیچ گاه آن واقعه را فراموش نکرد. با رحلت عبدالمطلب (علیه السلام) ابو طالب عموی پیامبر، با افتخار سر پر ستی او را بر عهده گرفت؛ مردی که سطور طلایی تاریخ اسلام شاهد خدمات گرانبهای او به اسلام و به راه خداست.

بازرگان مکه طبق معمول، هر سا ل یک بار به سوی شام می رفتند. ابوطالب تصمیم گرفته بود که در سفر سالیانه قریش شرکت کند، اما مشکل مهم او برادر زاده‌ای بود که لحظه ای او را از خود جدا نمی کرد؛ تصمیم گرفت او را در مکه به جا بگذارد و عده ای را برای حفاظت او مامور کند‌.اما هنگام حرکت کاروان اشک در چشمان حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) تو فانی از احساسات را در دل ابوطالب برانگیخت به گو نه ای که ناچار شد تن به مشقت دهد و محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) را به همراه خود ببرد.

مسافرت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در سن دوازده سالگی از سفرهای شیرین او به شمار می رفت ، زیرا در این سفر از «مدین» و «وادی القری» و «دیار ثمود» عبور کرد و از مناظر زیبا و طبیعی شام دیدن کرد.[23] هنوز کاروان قریش ، به مقصد نرسیده بود که در نقطه ای به نام «بصری[24]»، جریانی پیش آمد که بعداً به تفضیل آن جریان می پردازیم.

خاطره ای از دوران کودکی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم):

روزی که قا فله قریش به «بصری» نزدیک می شد زاهدی گوشه گیر به نام «بحیرا» در صو معه خود بود ، ناگهان دید کاروانی می آید در حالی که تکه ابری بالای سر آن سایه افکنده و همراه آنان حرکت می کند. بحیرا از صو معه به زیر آمد و در گو شه ای ایستاد و به پیشکار خود گفت : برو به آنان بگو که امروز همه شما مهمان من هستید .اهل کاروان جز محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) که در کنار اثاثیه ایستاده بود نزد او آمد ند، بحیرا که می دید ابر بر جای خود ایستاده و حرکت نمی کند .گفت : آیا همه افراد قافله در اینجا حاضر ند؟ گفتند: آری مگر جوانی که از حیث سن از همه کوچکتر است.

بحیرا گفت: او را هم بگویید بیاید، محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) را هم آوردند .چون آمد ،ابر هم با او به حرکت در آمد راهب خیره خیره در او نگریست پس از صرف غذا به او گفت : من از تو پرسشی دارم؟ تو را به «لات» و «عزی»[25] قسم می‌دهم که جواب مرا بدهی.

حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود : مبغوض ترین چیزها در نزد من،همین دو اسم است که مرا به آنها قسم دادی بحیرا گفت:تو را به « الله» (خدا) قسم می دهم که پاسخ مرا بدهی.

محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: سوال خود را بگو!

بحیرا پس از یک مصاحبه کوتاه با محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) بر دست و پای او افتاد و بر آنها بوسه زد و گفت: اگر زمان تو را دریابم، پیشاپیش تو با دشمنانت خواهم جنگید ، تو بزرگ فرزندان بشری….

و پرسید: این جوان فرزند کیست ؟

اهل کاروان به ابو طالب اشاره کردند ، که فرزند اوست!

بحیرا گفت: نه ، پدر این جوان نباید حیات داشته باشد!

ابوطالب فرمود: آری او برادر زاده من است!

بحیرا گفت: این جوان آتیه درخشان و مهمی دارد اگر آنچه من در او می بینم یهودیان ببینند او را نابود خواهند ساخت مواظب باش یهودیان به او آسیبی نرسانند!

ابوطالب– او مگر چه خواهد کرد، و یهود به او چه کاری خواهند داشت؟

بحیرا – او در آینده پیامبر خواهد بود و فرشته وحی بر او فرود خواهد آمد.

ابو طالب–خدا او را وا نمی‌گذارد و از شر دشمنان و یهودیان محافظت می‌کند.[26]

فصل دوم

دوران جوانی پیامبر

دوران جوانی و عواطف او در این دوران

جنگ های فجار

پیمان جوانمردان

شبانی پیامبر

سفر دوم پیامبر به شام

دوران جوانی و عواطف او در این دوران:

از دوران کودکی و جوانی، آثار قدرت، شجاعت و صلابت و نیرو مندی در جبین عزیز قریش نمایان بود .وی در سن پانزده سالگی، در یکی از جنگهای قریش با طایفه هوازن که آن را «حرب فجار» می‌نامیدند، شرکت داشت.دراین رزم ،پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به عموی خود تیر می رساند.شجاعت او در این جنگ و آن هم با این سن و سال ما را به قول امیرالمومنان،حضرت علی(‌علیه السلام) هدایت می سازد که فرمود: «هر گاه در جبهه جنگ، عرصه بر ما (سربازان اسلام) سخت و دشوار می شد ، به پیامبر پناه می بردیم و کسی از ما به دشمن نزدیکتر از او نبود»[27].

در بازار مکه، واقعه ای رخ داد که عواطف انسانی و جوانی او را جریحه دار ساخت دید قمار بازی، مشغول قمار است و از بدی بخت، شتر خود را باخت، کار به جایی رسید که ده سال از زندگی خود را نیز از دست داد. مشاهده این واقعه، چنان جوان قریش را متأثر ساخت که نتوانست همان روز در شهر بماند، بلکه به کوههای اطراف پناه برد و پس از پاسی از شب به خانه بازگشت. او به راستی. از دیدن این نوع مناظر غم انگیز و رقت بار، متاثر می گشت و از کسی عقل و شعور این طبقه گمراه، در فکر و تعجب فرو می رفت. خانه خدیجه،پیش از آنکه با حضرت محمد (صلی الله علیه وآل وسلم) ازدواج نمود، کعبه آمال و خانه امید مردم بیقوا بود و پس از آنکه با جوان قریش ازدواج نمود، کوچکترین تغییری در وضع خانه و بذل و بخشش همسر خود نداد. در مواقع قحطی و کم بارانی، گاهی مادر رضاعی او،حلیمه،به دیدار فرزند خود می‌آمد.رسول گرامی (صلی الله علیه وآل وسلم) عبای خود را زیر پای او پهن می نمود، و به یاد عواطف مادر خود و زندگی ساده می افتاد و سخنان او را گوش می داد، موقع رفتن آنچه می توانست درباره مادر خود کمک می کرد.[28]

جنگهای فجار:

اعراب جاهلی همه ماههای سال را با جنگ و غارت سپری می کردند و ادامه این وضع ، زندگی آنان را مختل می ساخت؛ لذا جنگ را در چهار ماه (رجب: ذیقعده ، ذی حجه و محرم) تحریم کردند تا در این چهار ماه بازارهای خود را باز کنند و به کسب و کار بپردازند. بر اساس این تصمیم در طول چهار ماه ، بازارهای عکاظ مجنه و ذی المجاز، شاهد اجتماع شگفت انگیز مردمی بو دند که فارغ از دشمنی ها در کنار یکدیگر به داد ستد می پرداختند، سرایندگان عرب، سروده های خود را در میان آن محافل می خواندند، خطیبان سخنرانی می کردند، یهودیان، مسیحیان و بت پرستان با کمال اطمینان از گزند دشمن عقاید خود را به اعراب عرضه می داشتند ولی در تاریخ عرب ، چهار بار این جنگها در ماههای حرام به وقوع پیوست که آنها را (جنگهای فجار) نامیدند.

فجار نخست یا (فجارالرجل): این جنگ بین قبیله کنانه و هوازن اتفاق افتاد و علت جنگ نیز چنین است که مردی به نام بد ربن معشر در بازار عکاظ برای خود جایگاهی ترتیب داده بود و هر روز بر مردم ، مفاخر خود را بیان می کرد ؛ روزی شمشیری به دست گرفت و گفت : من گرامی ترین مردم هستم و هر کس گفتار مرا نپذیرد باید با این شمشیر کشته شود . در این هنگام مردی بر خاست و با شمشیر پای وی را قطع کرد و درگیری بین دو طایفه در گرفت اما کسی کشته نشد.

فجار دوم یا ( فجارالمرأه): این جنگ به این علت رخ داد که زن زیبایی از طایفه بنی عامر ، جوان چشم چرانی را به خود جلب کرد .آن جوان از زن در خواست کرد که صورت خود را باز کند ،زن ابا کرد، جوان هوسباز با ترفندی حجاب از صورت زن بر گرفت و در این هنگام، زن، قبیله اش را به کمک طلبید ؛ در گیری در گرفت و پس از کشته شدن عده ای ، دست از هم بردا شتند .

فجار سوم یا ( فجار قرد): مردی از قبیله بنی عامر از یک مرد کنانی طلبکار بود ، مرد بدهکار امروز و فردا می کرد ، مشاجره در گرفت .اما قبل از اینکه کسی کشته شود کار با مسالمت خاتمه یافت.

فجار چهارم یا (فجار براض): همان جنگی که پیامبر در آن شرکت داشت و به مدت چهار سال به طول انجامید. ریشه نزاع هم این بود که نعمان بن منذر هر سال کاروانی را به راه می انداخت و مال التجاره ای را به عکاظ می فرستاد در مقابل آن ،پوست و ریسمان و پارچه های زر باف برای او خریداری کنند و بیاورند، مردی از قبیله هوازن به نام (عره الرجال) حفاظت از کاروان را به عهده گرفت و همین امر موجب عصبانیت براض بن قیس (کنانی) شد و بالاخره در سرزمین (بنی مره) او را کشت.جنگ بین قبیله قریش و کنانه که با هم متحد بودند و قبیله هوازن در گرفت و عاقبت نیز با پرداختن دیه کشتگان هوازن که بیشتر از قریش کشته داده بودند خاتمه پذیرفت.[29]

پیمان جوانمردان (حلف الفضول)

رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) حدود بیست سال بیشتر نداشت که این پیمان بسته شد و آن حضرت به عضویت آن در آمد؛ جریان چنین بود که مردی از قبیله (بنی‌زبید) در ماه ذی قعده کالاهایی به مکه آورد و (عاص بن وائل)، سهمی از آن را خریداری کرد؛ ولی از دادن بهایش خود داری کرد.

مرد زبیدی ناچار بالای کوه «ابو قبیس»– که مشرف به مسجدالحرام بود– رفت و فریاد بر آورد و اشعاری سرود به این مضمون: «مکه، ای مردان قریش به داد ستمدیده های دور از طایفه از سکان خویش برسید که در داخل شهر مکه، کالای او را به ستم می بردند. همانا احترام، کسی را سزد که خود در بزرگواری تمام باشد و دو جامه فریبکار را احترامی نیست».

این فریاد مظلومانه،جمعی از قریش را تحت تأثیر قرار داد و در خانه
«عبدالله بن جدعان» گرد آمده و پیمانی بستند مبنی بر اینکه تا آنجا که در امکان آنهاست از حقوق مظلومان در مکه معظمه دفاع نمود ه و نگذ ارند در حرم امن الهی، کسی مورد ستم قرار گیرد .این سو گند و پیمان را «حلف الفضول»،
(پیمان فضلها) نامیدند، چنین پیمانی در مکه قبل از آن، سابقه طو لانی داشت و در میان جر همیان[30] بر قرار بود.پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) بیست سا ل قبل از بعثتش در این پیمان شرکت فرمود و پس از رسالت خود نیز فرمود:

«لَقَدْ شَهَدْتَ فِی دَارِ عَبْداللهِ بِنِ جَدعانِ حَلفاً مَا اَحَبُّ أَنْ لِی به حِمْرُالِنَعِم وَ لَوْ اُدْعِی بِهِ فِی الإِسْلامِ لَا جَبْتُ»

«من در خانه عبدالله بن جدعان شاهد سوگندی بودم که دوست ندارم آن را با تمام شتران سرخ مو عوض کنم و اگر در اسلام نیز به سوی چنین پیمانی دعوت شوم اجابت خواهم کرد»

چنین پیمانی در سرزمین مکه، گذشته از اینکه اجرای عدل و دادخواهی از مظلوم است موجب تثبیت امنیت حرم و در نتیجه امنیت بازرگانی و تضمین کننده رونق اقتصادی آنجا نیز بود .البته مضمون عهد نامه حلف الفضول جزء تعالیم عالیه اسلام است تا آنجا که پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله وسلم ) می فرمود :

«لَنْ تَقَدّسَ اُمَّهٌ لَا یُوْخَذْ فِیها حَقَّ الْضَّعِیفِ مِنَ الَقَوی غَیْرُ مُتَعْتَعٍ».

یعنی ملتی که در آن حق ضعیف از قوی بدون چون و چرا ستا نده نشود، ارزش و منزلتی ندارد.[31]

سالار شهیدان، حسین بن علی ( علیه السلام ) که در سراسر عمر خود زیر بار ظلم و ستم نرفت، بر سر مالی با حاکم مدینه که همواره به قدرتهای محلی و مرکزی «‌شام» تکیه کرده و احجاف می نمود[32]، اختلاف پیدا نمود. حضرت امام حسین « علیه السلام» برای در هم شکستن اساس ستم، و آشنا ساختن دیگران به احقاق حق خود، رو به فرما ندار مدینه کرد و گفت: «به خدا سوگند هر گاه بر من احجاف کنی دست به قبضه شمشیر می برم و در مسجد رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) می‌ایستم و مردم را با آن پیمانی که پدران و نیاکان آنها بنیان گذاران آن بودند، دعوت می‌نمایم».

از آن میان عبدالله بن زبیر برخاست و همین جمله را تکرار کرد و ضمناً افزود: همگی نهضت می کنیم و حق او را می گیریم ، و یا اینکه در این راه کشته می‌شویم ، دعوت حسین بن علی (علیه السلام) کم کم به گوش همه افراد غیور مانند «المسور بن مخررمه» و «عبد الرحمن بن عثمان» رسید و تمام لبیک گویان به آستان مقدس امام (علیه السلام) شتا فتند و در نتیجه فرماندار از این جر یان وحشت کرده، دست از احجاف برداشت.


جهت دریافت فایل زندگی نامه پیامبر قبل و بعد از بعثت لطفا آن را خریداری نمایید


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.